امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روح انسان در کدام بخش از جسمش قرار دارد؟

#5
روح جزئي از وجود مقدس پروردگار عالميان و امري مجرد است حقيقتي، معنوي، غيرمادي و انکار ناپذير که به کالبد مادي معناي ادراک فرا حسي يا بيداري مي‌بخشد و با دنياي موجودات فرا بشري مرتبط است. فلسفه‌ي قديم ايراني به وجود روح تأکيد ويژه‌ دارد و آنچه در رابطه با روح در فلسفه‌ي اسلامي مصطلح گرديده همان نظريه‌هاي فيلسوفان قديمي يوناني است که گاه با کمي تغيير و تحول بيان شده است. بسياري از فلاسفه و دانشمندان قديمي يونان به وجود روح اعتقاد راسخ داشتند و تعريفي از آن ارائه کرده‌اند.



آورده‌اند که روزي افرادي سگي را مي‌زدند فيثاغورث گفت او را نزنيد چون اين سگ روح يکي از دوستان من است که قبلاً مرده و من از صداي ناله و فرياد سگ او را شناختم. افلاطون که بيشتر نظرات او مربوط به استاد خود سقراط مي‌باشد در کتاب معروف خود به نام «جمهوري» معتقد است ما در دنياي مجازي زندگي مي‌کنيم و حقيقت هرچيز در دنياي ديگر است. روح انسان نيز به دنياي حقيقي تعلق دارد. ارسطو در کتاب پيرامون روح معتقد است که روح نوعي ويژه از طبيعت است که باعث تغيير و ايستادگي در بدن موجودات زنده مي‌شود. او معتقد بود که تفکر تماماً توسط روح و بدون واسطه‌ي بدن و به طور مستقل انجام مي‌گيرد ولي بايد براي اين تفکر همه‌ي اعضاي بدن وظيفه‌ي حسي خود را انجام دهند. از نظر دکارت روح همان چيزي است که حس مي‌کند و مي‌بيند، مي‌شنود و بو مي‌کند، فکر مي‌کند، به ياد مي‌آورد، تخيل مي‌کند، تصميم‌ مي‌گيرد و نگران مي‌شود. امانوئل کانت نيز معتقد بود که روح وجود دارد اگر چه نمي‌توان آن را با خرد نشان داد و وجودش را اثبات کرد. او معتقد بود که انسان به ناچار بايد به اين نتيجه برسد که روح وجود دارد زيرا وجود روح براي توسعه دين و اخلاق ضرورت دارد در مقابل کساني نيز در طول تاريخ به خاطر نيل به مقاصد خاص وجود داشته‌اند که وجود روح را مردود مي‌دانسته‌اند و مي‌گفته‌اند که معتقدان به وجود روح جايگاه و ارزشي براي روح قائلند که آن ارزش مربوط به عملکرد مغز و سيستم عصبي و ساير اندام‌هاي ديگر بدن است چرا که براي همگان روشن شده است که سخن گفتن، فکر کردن، احساسات و حتي شخصيت انسانها بيداري همه و همه ناشي از فعاليت‌هاي مغز و سيستم عصبي انسان هستند و تمامي حس‌ها، حالت‌هاي رواني وافکار و حرکات اعضاي بدن باعث ايجاد امواج الکتريکي در مغز مي‌شوند و اين امواج را مي‌توان بادستگاه‌هاي خاص نظير مانومترهاي نوار مغز نشان داد و ثبت نمود و روح در اين زمينه هيچ نقشي ندارد. آنها مي‌گويند اگر شما اعتقاد داريد که ايمان يا روح به قلب شما وارد مي‌شود بر ما مشخص شده که قلب تنها يک سيستم پمپاژ خون به سراسر بدن است و حتي مي‌توان فردي را با قلب مصنوعي زنده نگاه داشت بدون آنکه احساسات او تغيير کند.
منکران روح مي‌گويند روحي که مي‌تواند خوب فکر کند، خوب ببيند و بهتر از ما حرکت کند و خود يک موجود کامل است که نيازي به تن ندارد اگر براي فکر کردن ديدن و حرکت کردن نيازمند مکان و قدرت خاص ماده است و خود نيز غيرمادي است. پس اين تناقضي آشکار است بين موجود کامل بودن روح و واسطه‌‌ي بدون آن به ماده. منکران روح همچنين مي‌گويند اگر روح با مرگ بدن را ترک مي‌کند چگونه است که بسياري از اعضاي بدن پس از ترک روح از بدن همچنان کار مي‌کنند؟ چرا ناخنها و موهاي افراد مرده تا مدتي پس از مرگ شخص نيز به رشد خود ادامه مي‌دهند؟ يا اندامهاي بدن پس از قطع شدن تامدتي در شرايط فيزيولوژيک مشابه بدن نگهداري مي‌شوند؟ آنها مي‌گويند اگر شما بدن را صاحب روح مي‌دانيد اگر قسمتي از بدن فردي را به فرد ديگر پيوند بزنيم تکليف روح قسمت پيوند يافته چه مي‌شود؟ اگر اکثر اعضاي بدن فردي را به فرد ديگري پيوند بزنند تکليف روح قسمت پيوند يافته چه مي‌شود؟ آيا دو قلوهاي به هم چسبيده دو روح دارند يا يک روح، اگر دو روح دارند ارتباط روحهاي آنها چگونه است و اگر يک روح دارند بعد از جداسازي آنها با جراحي چه بر سر روح مشترک آنها خواهد آمد؟ آيا اين روح نيز در اثر جراحي به دو تيم تبديل مي‌شود؟ اگر دو روح دارند چگونه است که باخارج شدن روح يکي از کالبدش معمولاً باعث بيرون رفتن روح ديگري نيز از کالبدش مي‌شود؟ آيا مي‌شود دو روح را در يک بدن فرض کرد؟ اصلاً جايگاه روح در کجاي بدن است؟
ارسطو در کتاب پيرامون روح ضمن پاسخ به شهادت منکران روح جايگاه روح را در قلب انسان مي‌داند. شايد به اين خاطر جايگاه روح را در قلب مي‌دانسته‌ که جايگاه اعتقادات و عشق را معمولاً همگان در قلب مي‌دانند. در مقابل دکارت جايگاه روح انسان را در قسمتي از مغز به نام غده‌ي صنوبري مي‌داند اما به راستي جايگاه روح کجاست؟، روح جايگاه خاصي ندارد و در هيچ يک از اجزاي بدن مستقر نيست چون که روح امري مجرد است و نمي‌توان هرگز از منظر فيزيولوژيک به آن نگريست زيرا فيزيولوژي تنها قادر به کشف روابط اجزاء و عناصر فيزيکي و بدني است به علاوه در فنافي الله و بقاء باالله اصلاً اين مسأله مطرح نيست که به قلب اهميت دهيم يا دل يا خون يا مغز، به عبارت ديگر روح با بدن همراهي و نسبت به آن نوعي تدبير فرماندهي و اشراف و سرپرستي دارد همچنانکه خداوند سبحان حاکم و فرمانروا و مدبر هستي است و با جهان هست ولي نه به اين معنا که در جايي مستقر باشد بلکه احاطه‌ي قيومي و پادشاهي به عالم دارد. رابطه‌ي روح نيز با بدن در مرتبه‌ي نازل‌تري شبيه همين رابطه‌ است. اشراف روح به بدن از طريق تأثيرگذاري با انرژي فوق‌العاده‌ي خود به بخشي از آميگدال در سيستم لمبيک مغزي به نام هسته‌هاي قاعده‌يي، جانبي که تکامل بيشتري از ساير قسمتهاي آميگدال پيدا کرده‌اند و نقش بسيار مهمي در بسياري از فعاليت‌هاي رفتاري انسان بازي مي‌کند مي‌باشد. آميگدال مجموعه‌يي از هسته ها است که بلافاصله‌ در زير سطح مياني نيمکره‌ي‌ مغزي در قلب هرلوب گيجگاهي قرار گرفته و ارتباطات دو جهته‌ي فراواني با هيپوتالاموس دارند. آميگدال ايمپالسها را از کليه‌ي قسمتهاي قشر لمبيک، نئو کورتکس لوبهاي گيجگاهي پس سري و آهيانه‌يي به ويژه از نواحي ارتباطي شنوايي و بينايي دريافت مي‌کند به علت اين ارتباطات متعدد آميگدال پنجره‌يي خوانده‌ شده که از ميان آن روح موقعيت شخص را در جهان نظاره مي‌کند و با اشراف و سرپرستي که به اين قسمت دارد دستورهاي لازم را از طريق انرژي فوق‌العاده‌ي‌ خود القاء مي‌کند. از طرف ديگر بدن نيز از طريق هفت چاکراي اصلي در پرورش و تکامل روح اثر گذار است و رفاه و عذاب هر روح در جهان پس از مرگ بسته به پرورش اين روح در زندگي قبل از مرگ توسط چاکراهاي اصلي مي‌باشد. چاکراي اول چاکراي پايه يا ريشه‌ است اين چاکرا در حالت تعادل رنگ قرمز از خود ساطع مي‌کند و در پايه‌ي ستون فقرات واقع است اين چاکرا با تمام مسائل طبيعت مادي و فيزيکي بدن، حواس و حس‌گرايي، جنسيت شخص، بقاء و ادامه‌ي‌ حيات، تهاجم و دفاع از خود سر و کار دارد. چاکراي دوم چاکراي خاجي است رنگ آن در حالت تعادل نارنجي است در مقابل ستون فقرات،بين ناف و چاکراي پايه قرار دارد. سر و کار اين چاکرا با تمامي مسائل مرتبط با خلاقيت و جنسيت است. چاکراي سوم چاکراي شبکه‌ي خورشيدي است. اين چاکرا در زماني که در حالت تعادل قرار دارد رنگ زرد طلايي مرتعش مي‌کند و جايي که ما در آنجا احساس مي‌کنيم ته دلمان خالي مي‌شود قرار دارد. دراين چاکرا ذهن و شخصيت ابراز مي‌گردند حالت‌هاي عاطفي پست‌تر چون ترس، اضطراب، عدم امنيت، حسادت و خشم نيز در آنجا به وجود مي‌آيند. چاکراي چهارم چاکراي قلب است. چاکراي قلب در حالت تعادل به رنگ سبز است. اين چاکرا در مرکز سينه واقع است و راهنماي دروني ما و محل عواطف بر اساس عشق بي‌قيد وشرط همچون دلسوزي، همدردي، عشق واقعي، دوستي، برادري و خواهري است. چاکراي پنجم چاکراي گردن است. اين چاکرا در حالت تعادل به رنگ آبي آسماني است. اين چاکرا با تمامي اشکال ارتباط و ابزار وجود از طريق هنر، رقص، موسيقي و غيره سر و کار دارد. چاکراي ششم چاکراي پيشاني است. اين چاکرا در حالت تعادل به رنگ نيلي يا آبي مايل به ارغواني مرتعش مي‌شود. چاکراي پيشاني در وسط پيشاني درون جمجمه‌ قرار دارد. اين چاکراي پيشاني در وسط پيشاني درون جمجمه قرار دارد. اين چاکرا جايگاه الهامات است و بر فعاليت‌هاي چاکراهاي تحتاني نظارت مي‌کند و به نيروي ذهن و استدلال‌هاي ذهني سر و کار دارد. چاکراي هفتم چاکراي تاجي است چاکراي تاجي در حالت تعادل به رنگ بنفش مرتعش مي‌شود. اين چاکرا در بالاي سر واقع است و ارتباط مستقيمي با سرچشمه‌ي حيات برقرار مي‌کند و با مسائل روحي و معنوي سر و کار دارد.
          چاکراها با انرژي‌هاي خود جايگاه عمده‌يي در تکامل و پرورش روح در جهت کمال يا زوال دارند. در پناه خداشناسي، يگانه‌ پرستي و بندگي پروردگار عالميان، تسليم اوامر خداوند سبحان شدن و در نتيجه‌ بهره‌مندي از دولت و ولايت معنوي از برکت عنايت و توجه باطني و رسيدن دم به دم فتوحات غيبي به مددهاي روحاني و غذاي آسماني فيض متواتر و نعمت دائم بي‌انقطاع ناشي از قدرت ماوراي مادي و توکل و توسل به خداوند سبحان که حاکم و فرمانرواي مدبر جهان هستي است انرژي چاکراها فزوني مي‌يابد و به همان نسبت در تکامل و پرورش روح اثر گذاري شود. بديهي است هر چقدر انرژي چاکراها در جوار قدرت باري تعالي و عنايات حضرت حق و اتصال به او در فنا في‌الله و بقاء باالله بيشتر باشد هر قدر خداوند کريم با پرهيز کاري بيشتري ملاقات شود و دل و قلب سوداي خدمت و بندگي بيشتر نمايد بلاطبع انرژي چاکراها نيز بيشتر مي‌شود و روح بيشتر تحت تأثير قرار گرفته متکامل‌تر مي‌شود. اين روند تکامل تا آنجا پيش مي‌رود که از سوي حضرت حق به عين عنايت و بنده پروري در وجود آدمي نگريسته مي‌شود. اين همان است که انسان مي‌تواند به تفرسات ذهني و دريافت‌هاي باطني در اثر توفيقات خاصه دست يابد و از دايره‌ي ماده و مدت بيرون شود و از سد مرز حواس ظاهري بگذرد و به سان شريعت معروف ازلوح محفوظ و ام‌الکتاب و امام مبين و کتاب مبين و لوح قضا و قدر و لوح محو و اثبات، ملائکه، و مقربين و به اصطلاح فلاسفه به عالم مفارقات و مجردات و عقول مجرده به طور عموم يا عقل کلي و نفس کلي و عقل فعال و نفوس جزئيه سماويه به طور خصوصي و به تعبير اشراقيان انوار اسفهبديه و عقول نوريه و انوار قاهره و به قول عرفا با ملاحظه‌ي اعتبارات و جنبه‌هاي مختلف عالم ملکوت و حضرت حق و کنز مخفي و نفس رحماني و تجلي حق به اسماء و صفات و عالم قدس و انوار قدسيه و اعيان ثابته و وزقاء مي‌گويند نيز بگذرد و به نور و نور که وجود مقدس خداوند سبحان است تا حد توفيق نزديک‌تر شود و به شرف ملاقات خداوند رحمان نائل گردد خداوند مهرباني که ملاصدراي شيرازي از توصيف وجود مقدسش چنين زيبا وصف نموده است.
اي‌برادر، خداوند بي‌نهايت است و لامکان و بي‌زمان.
اما به قدر فهم توکوچک مي‌شود.
و به قدر نياز تو فرود مي‌آيد.
و به قدر آرزوي تو گسترده مي‌شود.
و به قدر ايمان تو کارگشا مي‌شود.
و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريک مي‌شود.
و به قدر دل اميدواران گرم مي‌شود.
يتيمان را پدر مي‌شود و مادر.
بي‌برادران را برادر مي‌شود.
بي‌همسر ماندگان راهمسر مي‌شود.
عقيمان را فرزند مي‌شود.
نااميدان را اميد مي‌شود.
گمگشتگان را راه مي‌شود.
در تاريکي ماندگان را نور مي‌شود.
رزمندگان را شمشير مي‌شود.
پيران را عصا مي‌شود.
و محتاجان به عشق را عشق مي‌شود.
خداوند همه چيز مي‌شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکي دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهيز ازمعامله با ابليس
بشوئيد قلب‌هايتان را از هر احساس ناروا
و مغزهايتان را ازهر انديشه‌ي خلاف
و زبان‌هايتان را از هر گفتار ناپاک
و دست‌هايتان را از هر آلودگي در بازار
و بپرهيزيد
از ناجوانمرديها
نا راستي‌ها
نا مردمي‌ها
چنين کنيد تا ببينيد خداوند سبحان را با تمام زيبائيهايش
پاسخ
 سپاس شده توسط Amir*1377* ، ѕтяong


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: روح انسان در کدام بخش از جسمش قرار دارد؟ - ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛ - 29-06-2015، 20:58

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ☚آیا میدانید و دانستنی های خود را در اینجا قرار دهید☛
  متولدین کدام ماه‌ها در ریاضی ضعیف‌ترند؟؟؟؟
  نقطه ی کور چشم انسان
  انسان حس مغناطیسی دارد
  بهترین یخچال بستنی برای نگهداری بستنی کدام است؟
  بهترین برند بستنی ساز کدام است؟
Rainbow تحولات مغز انسان ۳۰ ثانیه پس از مرگ
  شباهت درخت نخل و انسان
  دانستنی جالب انسان
  واقعا انسان‌ها فقط از 10 درصد مغزشان استفاده می‌کنند؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان