15-06-2015، 9:50
همچون مسافری
از پس سال های دور ، پشت در خیالت مانده ام …
یک شب مرا مهمان خواب و خیالت نمی کنی ….؟!
می آیی ، خانه روشن می شود
میروی ، خانه خراب
به رعد و برق می مانی مگر
احتیاط!
در این شهرِ لاکردار
تمام کوچه باغ های عاشقی
به اتوبان های تنهایی وصل می شوند…
بیچاره منم
وقتی که چاره تویی …
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد
من این روزها…
صدای ثانیه ثانیه ی فراموش شدنم را می شنوم…
من آنقدر با وسعت نبودن تو زیسته ام…
که دیگر آمدنت دردی ازمن دوا نمیکند!!!
نیا”””
مدتهاست که “بجای تو”
با “جای تو” انس گرفته ام…
همه ی من !
وقتی نیستی ،
زندگی چیزیست شبیه ، کارِ اداری !
روزا بغض و شبا هق هق
تماشایی شده حالم …
همیشه مقدار ثابتی “یاد تو ” در من هست ….
زمانی به شکل رود
گاهی باران ….
و این اواخر که دیر به دیر به دیدارم می آیی
مثل ابر ….
مرا باور کنی یا نه !
تویی پایان ویرانی…
بوي عطرت فضا را عطراگين كرده
معلوم است تو هم دلتنگي
در خيالم به انتظارت خواهم ماند
از پس سال های دور ، پشت در خیالت مانده ام …
یک شب مرا مهمان خواب و خیالت نمی کنی ….؟!
می آیی ، خانه روشن می شود
میروی ، خانه خراب
به رعد و برق می مانی مگر
احتیاط!
در این شهرِ لاکردار
تمام کوچه باغ های عاشقی
به اتوبان های تنهایی وصل می شوند…
بیچاره منم
وقتی که چاره تویی …
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد
من این روزها…
صدای ثانیه ثانیه ی فراموش شدنم را می شنوم…
من آنقدر با وسعت نبودن تو زیسته ام…
که دیگر آمدنت دردی ازمن دوا نمیکند!!!
نیا”””
مدتهاست که “بجای تو”
با “جای تو” انس گرفته ام…
همه ی من !
وقتی نیستی ،
زندگی چیزیست شبیه ، کارِ اداری !
روزا بغض و شبا هق هق
تماشایی شده حالم …
همیشه مقدار ثابتی “یاد تو ” در من هست ….
زمانی به شکل رود
گاهی باران ….
و این اواخر که دیر به دیر به دیدارم می آیی
مثل ابر ….
مرا باور کنی یا نه !
تویی پایان ویرانی…
بوي عطرت فضا را عطراگين كرده
معلوم است تو هم دلتنگي
در خيالم به انتظارت خواهم ماند