06-06-2015، 18:56
▼ خطـــوط نــازکــا و فــرازمیـنــی هــآ 2 ▼
Erich von Daniken
من روزهای پی در پی بر فراز نازکا پرواز کردم. با دوربین از داخل هواپیما منطقه را جستجو کردم. از اینهمه تصویر گرفتن و تصویر گرفتن چیزی در حدود 4000 عکس از «نازکا» تهیه کردم که حقیقتا مسحور کننده است. ببینید این یکی از آن تصاویر است که ثابت میکند این کوه به شکلی مصنوعی (و نه طبیعی) صاف شده است. در مقایسه با کوههای آن منطقه کوهها از هر دو سو کاملا صاف شده است. این کاملا باور نکردنیست. این یکی از عجیبترین عکسهاییست که من از «نازکا» تهیه کردم.

عجیبترین چیزی که هست، قطع شدگی است. آنچه که از قله کوه باقی مانده است. راس کوه، دیگر وجود ندارد! هیچ جا نیست. در ته درهای فرو نغلطیده، بلکه اصلا در منطقه وجود ندارد. چه بر سرش آمده؟ چون همه کوههای آن اطراف، قله دارند و قله آنها وجود دارد! اما این کوههای بیسر، همه مثل سطح یک میز صافند. با آن باندها بر بالای آنها که به نظر یک معبر میرسند
سوال دیگر اینکه: چرا «ای-تی»های مهمان به چنین صحرای خشکی در پرو رفتهاند؟
فرض کنیم که سفینه فضایی از راه میرسد، اینجا بر روی کره زمین، و شما به سرعت میخواهید بفهمید این کره از چه چیزی ساخته شده است. «نازکا» بر اساس تجربه، بهترین محل برای نمونه برداریست . چون «نازکا» امروز هم هنوز از متروکهترین نقاط روی زمین است. باتوجه به مواد خام معدنی منطقه که شما میتوانید همه نوع موادی را در آن بیابید. از طلا گرفته تا اورانیوم. آنچه هست در واقع یک منطقه نمونه برداریست بر روی زمین. شما به «نازکا» میروید و بلافاصله همه چیز را در باره آنچه که سیاره ما از آن تشکیل شده است درمیابید. چرا که همه مواد خام طبیعی در این منطقه در بالاترین حد خود یافت میشوند.
چرا نباید باور کنیم که این مسئله ساده نتواند مبین یک انگیزه خردمندانه بوده باشد؟ آیا این واقعا عجیب است که باور کنیم این سازهها در پرو مقیاس بزرگی از هنر اجراییست؟ با در نظر داشتن اینکه چنین سازه هنرمندانه عظیمی نمیتواند خود به خود ایجاد شده باشد؛ چرا که در ایجاد چنین امکانی علاوه بر باندهای «نازکا» که به شکلی نامتعارف وسیعند به شکلی که تنها میتوانسته برای کسانی که قابلیت پرواز دارند قابل دیدن باشد. شما به خوبی میدانید که همینها در باره دیوار بزرگ چین هم صدق میکند. و تازه دیوار بزرگ چین بر مبنای مقصودی ایجاد شده است که این مقصود کاملا سیاسی و مشخص است. اما «نازکا» را میتوان به لابیرنتی معنوی تعبیر کرد در هیئتی معنوی از موضع توتمیک در جایی که قرار است تجلی آن باشد . اما واقعیت آن است که ما هیچ نمیفهمیم که دلیل ایجاد این باندها چه بوده است. در منطقهای به اندازهای بسیار بسیار وسیع.
Erich von Daniken
«نازکا» و اشکال ثبت شده بر آن هیچ علامتی ندارند که از زمین قابل دیدن باشد. شما ناچارید بر فراز آن پرواز کنید تا آنها را ببینید. علامتها برای کسی ایجاد شده است که قابلیت پرواز داشته است. هیچ تصور دیگری به جز این امکان ندارد. امیدوارم که باستانشناسان هم دیر یا زود به همین نتیجه برسند.
اما اگر بازدیدکنندگانی از کراتی دیگر «خدا» قلمداد شدهاند، آیا نباید چیزی در باره آنها در جایی نوشته شده باشد؟ احتمالا پاسخ قابل پیدا شدن است. درست مقابل روی ما. در مبهوت کنندهترین نقطه قابل تصور از هر جای دیگری . به شکلی ضمنی، «اریک وان دانیکِن» اشاره دارد بر اینکه زمین در گذشته توسط موجوداتی از کرات دیگر مورد بازدید قرار گرفته است. این مطلب کاملا با باورهای او به خدا و انجیل وابسته است در اینجا یک سوال اساسی قابل تفسیر است.
Erich von Daniken
سعی کنیم این را درک کنیم. من یک معتقد راسخ به خدا بودم. البته هنوز هم هستم. من هرگز خدای خودم را گم نکردم. اما برای یک مرد جوان مثل من خدا میبایستی حتما قادر مطلق میبود. خدای من هرگز نیازمند یک وسیله نیست تا به اینطرف و آنطرف برود. وسیلهای که او را از نقطه «آ» به نقطه «ب» ببرد.
Erich von Daniken
من روزهای پی در پی بر فراز نازکا پرواز کردم. با دوربین از داخل هواپیما منطقه را جستجو کردم. از اینهمه تصویر گرفتن و تصویر گرفتن چیزی در حدود 4000 عکس از «نازکا» تهیه کردم که حقیقتا مسحور کننده است. ببینید این یکی از آن تصاویر است که ثابت میکند این کوه به شکلی مصنوعی (و نه طبیعی) صاف شده است. در مقایسه با کوههای آن منطقه کوهها از هر دو سو کاملا صاف شده است. این کاملا باور نکردنیست. این یکی از عجیبترین عکسهاییست که من از «نازکا» تهیه کردم.

عجیبترین چیزی که هست، قطع شدگی است. آنچه که از قله کوه باقی مانده است. راس کوه، دیگر وجود ندارد! هیچ جا نیست. در ته درهای فرو نغلطیده، بلکه اصلا در منطقه وجود ندارد. چه بر سرش آمده؟ چون همه کوههای آن اطراف، قله دارند و قله آنها وجود دارد! اما این کوههای بیسر، همه مثل سطح یک میز صافند. با آن باندها بر بالای آنها که به نظر یک معبر میرسند
سوال دیگر اینکه: چرا «ای-تی»های مهمان به چنین صحرای خشکی در پرو رفتهاند؟
فرض کنیم که سفینه فضایی از راه میرسد، اینجا بر روی کره زمین، و شما به سرعت میخواهید بفهمید این کره از چه چیزی ساخته شده است. «نازکا» بر اساس تجربه، بهترین محل برای نمونه برداریست . چون «نازکا» امروز هم هنوز از متروکهترین نقاط روی زمین است. باتوجه به مواد خام معدنی منطقه که شما میتوانید همه نوع موادی را در آن بیابید. از طلا گرفته تا اورانیوم. آنچه هست در واقع یک منطقه نمونه برداریست بر روی زمین. شما به «نازکا» میروید و بلافاصله همه چیز را در باره آنچه که سیاره ما از آن تشکیل شده است درمیابید. چرا که همه مواد خام طبیعی در این منطقه در بالاترین حد خود یافت میشوند.
چرا نباید باور کنیم که این مسئله ساده نتواند مبین یک انگیزه خردمندانه بوده باشد؟ آیا این واقعا عجیب است که باور کنیم این سازهها در پرو مقیاس بزرگی از هنر اجراییست؟ با در نظر داشتن اینکه چنین سازه هنرمندانه عظیمی نمیتواند خود به خود ایجاد شده باشد؛ چرا که در ایجاد چنین امکانی علاوه بر باندهای «نازکا» که به شکلی نامتعارف وسیعند به شکلی که تنها میتوانسته برای کسانی که قابلیت پرواز دارند قابل دیدن باشد. شما به خوبی میدانید که همینها در باره دیوار بزرگ چین هم صدق میکند. و تازه دیوار بزرگ چین بر مبنای مقصودی ایجاد شده است که این مقصود کاملا سیاسی و مشخص است. اما «نازکا» را میتوان به لابیرنتی معنوی تعبیر کرد در هیئتی معنوی از موضع توتمیک در جایی که قرار است تجلی آن باشد . اما واقعیت آن است که ما هیچ نمیفهمیم که دلیل ایجاد این باندها چه بوده است. در منطقهای به اندازهای بسیار بسیار وسیع.
Erich von Daniken
«نازکا» و اشکال ثبت شده بر آن هیچ علامتی ندارند که از زمین قابل دیدن باشد. شما ناچارید بر فراز آن پرواز کنید تا آنها را ببینید. علامتها برای کسی ایجاد شده است که قابلیت پرواز داشته است. هیچ تصور دیگری به جز این امکان ندارد. امیدوارم که باستانشناسان هم دیر یا زود به همین نتیجه برسند.
اما اگر بازدیدکنندگانی از کراتی دیگر «خدا» قلمداد شدهاند، آیا نباید چیزی در باره آنها در جایی نوشته شده باشد؟ احتمالا پاسخ قابل پیدا شدن است. درست مقابل روی ما. در مبهوت کنندهترین نقطه قابل تصور از هر جای دیگری . به شکلی ضمنی، «اریک وان دانیکِن» اشاره دارد بر اینکه زمین در گذشته توسط موجوداتی از کرات دیگر مورد بازدید قرار گرفته است. این مطلب کاملا با باورهای او به خدا و انجیل وابسته است در اینجا یک سوال اساسی قابل تفسیر است.
Erich von Daniken
سعی کنیم این را درک کنیم. من یک معتقد راسخ به خدا بودم. البته هنوز هم هستم. من هرگز خدای خودم را گم نکردم. اما برای یک مرد جوان مثل من خدا میبایستی حتما قادر مطلق میبود. خدای من هرگز نیازمند یک وسیله نیست تا به اینطرف و آنطرف برود. وسیلهای که او را از نقطه «آ» به نقطه «ب» ببرد.