قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل وجان فدای رویت بنما عذار ما را
شادروان دکتر زریاب خویی در شرح این بیت نوشته اند:
بیت ششم در چاپ خانلری وقزوینی چنین آمده است وهمین درست است، نه این قرائت که در بعضی چاپهای دیگر آمده است:
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی رخ همچو ماه تابان قد سرو دلربا را
اما در معنی بیت به صورتی که در نسخ قدیم واصیل آمده است، باید گفت که مقصود از قیامت در اینجا
درازی وتیرگی روز محشر است که زلف یار به آن تشبیه می کند و می گوید: این زلف سیاه که بر روی افکندی چه قیامتی است که به عاشقان نشان دادی، دل وجان فدایت باد! این زلف و قیامت را به یک سو فکن وعذار خود را بنما.
نظر استاد در معنای این بیت به کلی مقبول و مورد تحسین است، اما نگارنده تصور می کند که مفهوم «قیامت» در این بیت تنها در «زلف سیاه» خلاصه نمی شود، بلکه نکات و اشارات دقیقی در آن هست که در آینه جام مسکوت مانده و حق مطلب ادا نشده است.
حافظ که با مفاهیم قرآنی آشنایی کامل دارد، به خوبی واقف است که یکی از علایم قیامت بر حسب آیاتی از قرآن کریم (قیامت:8،7 و تکویر: 1) تیرگی وگرفتگی ماه و خورشید است؛ لذا شباهت چهره معشوق به ماه و خورشید و پوشیده ماندن آن در زیر زلف سیاه، باعث شده است که فضای محشر در نظر شاعر مجسم شود واز این وضع و حالت به قیامت تعبیر کند.
نکته لطیف دیگری که در این بیت نهفته است، مسئله «رؤیت»، یعنی دیدار خداوند در جهان آخرت می باشد. درباره مسئله رؤیت با مفهوم این بیت باید گفت که این رابطه از لحن انکار آمیز مصراع نخست و مضمون مصراع دوم به دست می آید. حافظ به معشوق خود می گوید: این قیامتی که تو به عاشقان خود نشان دادی در حقیقت قیامت نیست، زیرا یکی از مزایای عاشقان در آخرت به حکم آیات قرآنی، برخورداری از دیدار معشوق است و تو با پوشاندن چهره خود در زیر زلف، ما را از نعمت دیدار محروم ساخته ای، پس دل و جان فدایت باد، چهره خود را نشان بده تا قیامت به مفهوم کامل خود جلوه گر شود. امکان این هست که این بیت شرح ساده تری هم داشته باشد. در این شرح قیامت را می توان کنایه از فراق یار و دشواریهایآن دانست.چنانکه حافظ در جایی دیگر وقتی هول و عذاب قیامت را از زبان واعظ می شنود، بیاد روزگار فراق می افتد:
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر کنایتی است که از روزگار هجران گفت
در این صورت مفاد این بیت چنین خواهد شد:
این چه قیامتی جانا که با فراق خودت به عاشقان تحمیل کرده ای، دل وجان فدای رویت باد! چهره خود را به عاشقان نشان بده تا از درد ورنج فراق رهایی یابند.
منبع: مجنون لیلی