هر یک از ما در زندگی ، در دایرهای از روابط عام و خاص قرار داریم. این روابط میتواند زندگی خانوادگیمان را تا علایق سازماندهندة افکار و کارهایمان در کل جامعه، شامل شود. ما هنگامی که از روابط عام و خاص صحبت میکنیم، به این سؤال میپردازیم که تا چه اندازه به صلاحیتهای اختیاری و تعلقات خودآگاه باور داریم و تا چه اندازه خود را گرفتار موقعیتها و وضعیتهای قراردادی میبینیم که در ایجاد آن سهم ناچیزی میبریم.
بسیاری از مسایل فرهنگی که ما را به عنوان افراد این جامعه گرد هم جمع میآورد و یا از هم دور میکند، بستگی به تعلقات ما در دایرة روابط عام و خاص دارد. اگر موضعگیریهای سیاسی، مصلحتهای عرفی یا دستورات شرعی را در نظر بگیریم، دیدگاههای ما متأثر از روابط عام و خاصی است که در اطراف خود شکل دادهایم. حتی در دایرة روابط درجة یک خانوادگی، اعضای یک خانواده، نسبت به یکدیگر در وضعیت عام و خاص قرار میگیرند. با فاصلهگرفتن از روابط هستهای خانواده، هویت اجتماعی گزینشگر ما بیشتر امکان جولانگری پیدا میکند. طبیعت گزینشگر ما، در برابر چیزها، افراد و گروهها، در تعامل با دیگران، بر حسب علایق، توقعات و شاید وظایفی که داریم، به درجهبندی نزدیک و دور میپردازد. در تعاملات روزمره، به تدریج هر کسی افرادی از جامعة کلی را در دایرة روابط خاص خود قرار میدهد و در موازات آن، دایرة روابط عام بسته میشود. چیزها، نمودها و نمادها در معرض تفکر و عمل گزینشگر ما، مناسبات فرهنگی دور و برِ ما را میسازند. ما گریزان از ناهنجاریها در پی تعییننسبت خود با جهان تعامل میکنیم و روابط اجتماعی ما در دستهبندی عام و خاص، از هم جدا میشوند.
دستهبندی روابط عام و خاص، در رویههای فرهنگی ما تأثیرات تعیینکننده دارند. مثلا اگر ما خود را وابسته به یک قبیلة خاص بدانیم که اعضایش، جهان اجتماعی را فقط در محدوده آن قبیله به رسمیت میشناسند، دلالتهای ویژهای را دنبال میکنیم که فقط در محدودة مرزهای قبیله معنادارند. اما آن کسی که در یک کلانشهر زندگی میکند، روابطش را در گسترة زیستجهان بینالمللی، عام و خاص میسازد. در هر یک از این جوامع آنچه برای شخص یا گروهی، خاص تلقی میشود و آنچه در دایرة عام روابط قرار میگیرد، معناها، هنجارها و نگرشهای متفاوتی را در بر میگیرد که پشتیبان کنش اجتماعی است.
رویهها و ارزشهای فرهنگی، بستگی به دیدگاه فرهنگی ما دارند که در تفاوت و اختلافش با دیگر دیدگاهها، تابع روابط عام و خاصی است که ما میخواهیم یا میتوانیم با جهان بیرون از خود داشته باشیم. ریشة سرسختی که ما نسبت به رویهها و ارزشهای فرهنگی خود داریم، به این برمیگردد که هر شخص در تعییننسبت با جهان عامها و خاصها، میتواند خودش را در مرکز همه چیز قلمداد کند. مغز گزینشگر ما، در دفع و جذب روابط اجتماعی، جهانی از هست و نیستها، باید و نبایدها و شاید و نشایدها را در آغوش میگیرد. ما طبعاً از جهانی برخوردار میشویم که در ساختن آن سهم اساسی داریم. در دایرة امکاناتی که هر یک از ما در روابط عام و خاص خود فراهم میآورد، جامعهای موجودیت مییابد که با ویژگیهای منحصر به فردش، مجالی برای حضور و بروز استعدادهایمان فراهم میکند.
امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، پیچیدهترشدن تقسیمکار اجتماعی را، محملی برای پیچیدهترشدن روابط اجتماعی ـ فرهنگی اعضای جامعه میداند. آنچه او در تقسیمکار اجتماعی در نظر دارد، ناظر بر چگونگی نظم اجتماعی است که حاصل کار جمعی اعضای جامعه است. بنابراین، به نظر میرسد نمیتوان بدون فهم روابطی که عام و خاص ما را از یکدیگر تفکیک میکند، بتوانیم در جامعة خود به نظم مطلوب دست یابیم. اگر آنچه روابط عام و خاص ما را شکل میدهد، تنها در گِرو باورهای کهنه و تغییرناپذیر و در دسترس زوروَرزی، قرار داشته باشد، نمیتوان مسایل اجتماعی را بر بنیههای فرهنگی استوار کرد و چشمانتظار معنایی فرهنگی به معنای فرهنگی کلمه بود.
هنگامی که هر فرد در مناسبت با آنچه در دایرة خاص پذیراست و آنچه که در دایرة عام قرار میدهد، دیگری را باز مییابد، امکان دگرگونی مرزها، معناها، نماد ها و نمودها پدیدار میشود. در این محدوده است که میتوان در چشماندازهای مشترک فرهنگی، به تفاوتها و اختلافات در دایرة عام و خاص نگریست و در بازسازی جهان اجتماعی یکدیگر سهیم شد. اگر ما بتوانیم در دایرة تعاملات روزمرهمان، عام و خاص جهان اجتماعی یکدیگر را در نظر بگیریم، طبعاً میتوانیم جهان اجتماعی یکدیگر را بازسازی کنیم. اگر هر کسی در واقعیت روزمرة تعاملات خودش با دیگران دقت کند، درخواهد یافت که جهان اجتماعی در معرض معامله و مداخلة اعضای جامعه دایماً دیگرگون میشود. بنابراین، هر کس میتواند در تجدید روابطش در سطح عام و عمق خاص، برای بهترکردن و بهترساختن جهان با دیگری سهیم و شریک باشد.
سهمگیری در انتخابات، یکی از فرصت هایی است که امکان مشارکت در تعیین مناسبات فرهنگی را برای همگان فراهم میسازد. هر کسی میتواند با انتخابش، دایرههایی از روابط عام و روابط خاص را برای خود و دیگری ترسیم کند که سازندة وضعیتی مشترک خواهد بود. انتخابات، فصل مهمی از زندگی اجتماعی ماست که نشان میدهد، ما افراد متعلق به قلمروهای کاملا شخصی یا کاملا جمعی نیستیم. هر فرد گزینشگر میتواند با اقدام شخصیاش، بر جمعی تکیه کند که به نحوی، گسترهای از روابط عام و خاص را برای او نشان میدهد. اگر گزینشگری به عنوان یک ویژگی اصیل انسانی در مد نظر اعضای جامعه قرار داشته باشد، احترام به حقوق مدنی، بر مبناهای فرهنگی قرار خواهد گرفت