04-05-2015، 23:42
خانم x کیست؟ نمیدانم. یعنی بدان کیفیتِ معمولِ آشنا که منظور ماست، وقتی میگوییم کسی را میشناسیم، نمیدانم کیست. اما او آشنای من است؛ مجازی. جوری آشنا، که وقتی چند روز پیش، شرح کشته شدنش را در خبرگزاری ها خواندم سرم گیج رفت و یاد خاطرات نداشته ام با کسی افتادم که هیچ وقت ندیده بودمش و حتی با او هم کلام هم نشده بودم. بی اختیار پا به دنیای مجازی که واسطه آشنایی من با او بود گذاشتم و صفحه شخصیش در فیسبوک را باز کردم، صفحه پُر بود از پیام های تسلیت و ابراز تأسف دوستانی که شاید مهتاب هیچ وقت و هیچ کجا آنها را ندیده بود. بیشتر افراد با وجود تفاوت هایی بسیاری که با یکدیگر داشتند در یک نقطه اشتراک داشتند؛ آشنایی آنها با دخترکِ از دنیا رفته به واسطه این مجازِ بی مرز با واقعیت نقطه اشتراک و اتصال آنها بود.
حالا مدتی از مرگ مهتاب ساوجی گذشته اما صفحه فیسبوک او هم چنان به بهانه های مختلف تغییر می کند، روز تولدش دوستانش به او تبریک می گویند، عکس های او را به اشتراک می گذارند و انگار از نبودن مهتاب برای خودش سخن می گویند. واکنش ها در صفحه فیسبوک مهتاب به نحوی است که آدمی احساس می کند او تنها در واقعیت است که از دست رفته و هویت مجازیش هم چنان پا برجاست. به نظر می رسد همان گونه که زندگی در دو جهان واقعی و جهان مجازی جریان دارد و گاهی معنای متفاوتی در هر یک از این جهان ها دارد، مرگ نیز در این دو جهان اتفاق می افتد، اما معنای مرگ و برداشت آدمیان از این پدیده در هریک از این دو جهان متفاوت است. به عبارت دیگر زندگی و مرگ امروز تحت تأثیر انتقال از جهان واقعی به مجازی صورتی متفاوت به خود گرفته است؛ امروز ما با یک واقعیت مجازی رو به رو هستیم.
در جهان واقعی به علت محدودیت های زمانی و مکانی که وجود دارد شاید تنها عده ای محدودی از نزدیکان و آشنایان نسبت به خبر مرگ آدمی که می شناسند واکنش نشان دهند، اما این واکنش ها هنگامی که به جهان مجازی وارد می شویم طیف بسیار گسترده ایی را شامل می شود. در چنین مواقعی دوستان مجازی بی آنکه یکدیگر را دیده باشند به جماعتی کوچک تبدیل می شوند که هر یک به نحوی از نوشتن یک خاطره مجازی، که گاهی تشخیصش از واقعیت دشوار می شود، گرفته تا به اشتراک گذاشتن دوباره عکس ها نسبت به چنین اتفاقی عکس العمل نشان می دهند. در واقع کابران از یک محیط محدود با دسترسی های محدود با محیطی گسترده و دسترسی های متنوع مواجه هستند. محیطی که نه تنها عاداتِ بشری بلکه طبیعتِ انسانی را نیز تغییر داده است. در این محیط مفهوم معاشرت، دلتنگی، رابطه، کابوس، رویا، مرگ و سوگواری دگرگون شده است. انسانی که روزی همدردی و سوگواری برایش با حضور فیزیکی و واقعی در کنار عزیزانش معنا پیدا می کرد، امروز دیگر همدردی و سوگواری برایش به معنای نوشتن یک پیام تسلیت در صفحه ای مجازی است، فرآیند تغییری که با تولد دنیای مجازی و پس از آن شبکه های اجتماعی چندان دور از انتظار هم نبوده است.
از آنچه گفته شد این طور بر می آید که تأثیرات دو فضایی شدن جهان و زندگی همزمان بشر امروز در دو دنیای واقعی و مجازی حتی پس از مرگ آنها ادامه دارد. بر عکس آنچه در دنیای واقعی اتفاق می افتد و در بسیاری از مواقع مرگ یک نفر به معنای بسته شدن صفحه زندگی او در این دنیاست، مرگ در دنیای مجازی در بسیاری مواقع به معنای پایان حضور آن فرد نیست، به نظر می رسد حضور افراد تا مدت ها پس از مرگشان هم چنان در دنیای مجازی ادامه دارد، در واقع در اینجا معنای حضور تغییر پیدا می کند. پیگیری مطالب و عکس هایی که حتی بعد از مرگ آدمی در صفحات مجازی او در شبکه های اجتماعی مختلف به اشتراک گذاشته می شود نشان از آن دارد که تعبیر مرگ برای اهالی سرزمین مجاز کیلومترها با درک همان آدمیان از مرگ در دنیای واقعی فاصله دارد. به عبارت دیگر همان گونه که صنعت ارتباطات در زندگی باعث شده است که افراد در یک لحظه با چندین نفر در ارتباطات باشند و از این طریق به نوعی واقعیت و مجاز را با یکدیگر گره زده است، موجب پدید آمدن نوعی جدیدی از مرگ که شاید بتوان آن را مرگ مجازی خواند شده است؛ مرگی که متفاوت از نوع خودش در عالم واقع است.