25-04-2015، 13:20
حكیم فرزانه، فقیه بزرگوار و معلم اخلاق حضرت آیت الله العظمى حاج آقا رحیم ارباب از علماى بزرگ اصفهان و استادى مسلم در تمام علوم اسلامى متداول از جمله حكمت، ادبیات، تفسیر، كلام، هیئت، ریاضى و فقه و اصول بود. آن بزرگوار علاوه بر دانش سرشار، فردى عارف، پركار، مؤدب، متواضع و در مجموع الگو و نمونهاى از یك انسان كامل بوده، همواره رفتار و برخوردهاى ایشان با مردم زبانزد خاص و عام است.
سال یكهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده اى از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم كه چه دلیلى دارد كه ما نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم كه نماز را به فارسى بخوانیم و همینكار را هم كردیم. والدین، كمكم از این موضوع آگاهى یافتند و به فكر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل نظر با یكدیگر تصمیم گرفتند كه اول خودشان با نصیحت كردن ما را از این كار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه دیگرى برگزینند، چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد روزى ما را به نزد یكى از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مىخوانیم به طرز اهانت آمیزى، ما را كافر و نجس خواند. و این عمل او ما را در كارمان راسختر و مصرتر ساخت. عاقبت یكى از پدران، آنها را یعنى والدین دیگر افراد را به این فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فكر مورد تأیید قرار گرفت و روزى آنها نزد حضرت ایشان مىروند و موضوع را با ایشان درمیان مىگذارند و ایشان دستور مىدهند كه در وقت معینى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمائى كنند.
در روز موعود ما را كه تقریباً پانزده نفر مىشدیم به محضر مبارك ایشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم كه اكنون با شخصیتى استثنایى مواجه هستیم. ایشان در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما كردند و فرمودند شما كه نماز را به فارسى نمىخوانید فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتى آنها رفتند حضرت آیت الله ارباب رو به ما كردند و فرمودند بهتر است شما یكىیكى خودتان را به من معرفى كنید و هر كدام بگوئید كه در چه سطح تحصیلى هستید و در چه رشته اى درس مىخوانید.
پس از آن كه امر ایشان را اطاعت كردیم، به تناسب رشته و كلاس هر كدام از ما پرسشهاى علمى طرح كردند و از درس هایى از قبیل جبر و مثلثات و فیزیك و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسیدند كه پاسخ اغلب آنها از عهده درس هاى نیم بندى كه ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یك از ما از عهده پاسخ پرسشهاى ایشان برنمىآمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مىشد كه با لحن پدرانه اى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مىفرمودند.
اكنون ما مىفهمیم كه ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح كنند و به ما بفهمانند كه آن دروس جدیدى را كه شما مىخوانید من بهترش را مىدانم ولى به آنها مغرور نشدهام. پس از اینكه همه ما را خلع سلاح كردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شدهاند كه شما نمازتان را به فارسى مىخوانید، آنها نمىدانند كه من كسانى را مىشناسم كه، نعوذبالله، اصلاً نماز نمىخوانند.
شما جوانان پاك اعتقادى هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مىخواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشكلاتى پیش آمد كه نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اكنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما. اما من در آن روزگار به اولین مشكلى كه برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آن مشكل را حل كردهاید.
اكنون یك نفر از شما كه از دیگران بیشر مسلط است به من جواب دهد كه بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه كرده است. یكى از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت الله ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند كه خوب شد كه طرف مباحثه ما یك نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمىآمدم. بعد رو به آن جوان كردند و فرمودند: خوب بفرمائید كه بسم الله را چگونه ترجمه كردهاید؟ آن جوان گفت بسم الله الرحمن الرحیم را طبق عادت جارى ترجمه كردهایم: به نام خداوند بخشنده مهربان.
حضرت ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نكنم كه ترجمه درست بسم الله چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم عَلَم (=خاص) است براى خدا و اسم عَلَم را نمىتوان ترجمه كرد. مثلاً اگر اسم كسى «حسن» باشد نمىتوان به او گفت «زیبا». درست است كه ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقاى حسن بگوئیم آقاى زیبا حتماً خوشش نمىآید. كلمه الله اسم خاص است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مىكنند، همانگونه كه یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مىگویند. بنابراین نمىتوان «الله» را ترجمه كرد، بلكه باید همان لفظ جلاله را به كار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده اید؟
رفیق ما پاسخ داد كه رحمن را بخشنده معنى كردهایم. حضرت ارباب فرمودند كه این ترجمه بد نیست ولى كامل هم نیست زیرا رحمن یكى از صفات خداست كه شمول رحمت و بخشندگى او را مىرساند و این شمول در كلمه بخشنده نیست، یعنى در حقیقت رحمن یعنى خدائى كه در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مىكند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مىدهد از جمله آن كه نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مىفرماید.
در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد كمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه كرده اید؟ رفیق ما جواب داد كه رحیم را به «مهربان» ترجمه كرده ایم. حضرت آیت الله ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام مبارك ایشان رحیم بود) بدم نمىآمد كه اسم مرا به «مهربان» برگردانید؛ اما چون رحیم كلمه اى قرآنى و نام پروردگار است باید آن را غلط معنى نكنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه كرده بودید راهى به دهى مىبرد، زیرا رحیم یعنى خدایى كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مىكند و صفت «بخشایندگى» تا حدودى این معنى را مىرساند. بنابر آنچه گفته شد معلوم شد كه آنچه در ترجمه «بسم الله» آوردهاید بد نیست ولى كامل نیست و از جهتى نیز در آن اشتباهاتى هست، و من هم در دوران جوانى كه چنین قصدى را داشتم به همین مشكلات برخورد كردم و از خواندن نماز به فارسى منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلى غامضتر از این خواهد شد. اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور كلى است.
در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهى مىكردیم و قول مىدادیم كه دیگر نمازمان را به فارسى نخوانیم و نمازهاى گذشته را نیز اعاده كنیم، اما ایشان مىفرمودند كه من نگفتم نماز به عربى بخوانید، هرطور دلتان مىخواهد نماز بخوانید، من فقط مشكلات این كار را براى شما شرح دادم.
ولى ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش مىكردیم و از كار خود اظهار پشیمانى مىنمودیم. حضرت آیت الله ارباب با تعارف میوه و شیرینى مجلس را به پایان بردند و ما همگى دست مبارك ایشان را بوسیدیم و در حالیكه ایشان تا دم در ما را بدرقه مىكردند از ایشان خداحافظى كردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین مىگفتیم و خوشحال بودیم كه افتخارى چنین نصیب ما شد كه با چنین شخصیتى ملاقات كنیم. نمازها را اعاده كردیم و دست از كار جاهلانه خود برداشتیم بنده از آن به بعد گاه گاهى به حضور آن جناب مىرسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه ها برمىچیدم.
وقتى در دوره دكترى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاهى حامل نامه ها و پیغامهاى استاد فقید، مرحوم بدیع الزمان فروزانفر براى ایشان مىشدم و پاسخهاى كتبى و شفاهى حضرت آیت الله را براى آن استاد فقید مىبردم و این خود افتخارى براى بنده بود.
گاهى نیز ورقه هاى استفتائى كه به محضر آن حضرت رسیده بود روى هم انباشته مىشد و آن جناب دستور مىدادند كه آنها را بخوانم و پاسخ آنها را طبق نظر آن حضرت بنویسم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهى نداشت آن را مهر مىكردند كه در این مرحله با بزرگواریهاى زیاد از سوى آن حضرت مواجه شدم كه اكنون مجال بیان آنها فراهم نیست. خدایش بیامرزد و او را غریق دریاى رحمت خویش كند. «انّه كریمٌ رحیم».
***دكتر محمد جواد شریعت
سال یكهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده اى از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم كه چه دلیلى دارد كه ما نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم كه نماز را به فارسى بخوانیم و همینكار را هم كردیم. والدین، كمكم از این موضوع آگاهى یافتند و به فكر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل نظر با یكدیگر تصمیم گرفتند كه اول خودشان با نصیحت كردن ما را از این كار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه دیگرى برگزینند، چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد روزى ما را به نزد یكى از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مىخوانیم به طرز اهانت آمیزى، ما را كافر و نجس خواند. و این عمل او ما را در كارمان راسختر و مصرتر ساخت. عاقبت یكى از پدران، آنها را یعنى والدین دیگر افراد را به این فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فكر مورد تأیید قرار گرفت و روزى آنها نزد حضرت ایشان مىروند و موضوع را با ایشان درمیان مىگذارند و ایشان دستور مىدهند كه در وقت معینى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمائى كنند.
در روز موعود ما را كه تقریباً پانزده نفر مىشدیم به محضر مبارك ایشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم كه اكنون با شخصیتى استثنایى مواجه هستیم. ایشان در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما كردند و فرمودند شما كه نماز را به فارسى نمىخوانید فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتى آنها رفتند حضرت آیت الله ارباب رو به ما كردند و فرمودند بهتر است شما یكىیكى خودتان را به من معرفى كنید و هر كدام بگوئید كه در چه سطح تحصیلى هستید و در چه رشته اى درس مىخوانید.
پس از آن كه امر ایشان را اطاعت كردیم، به تناسب رشته و كلاس هر كدام از ما پرسشهاى علمى طرح كردند و از درس هایى از قبیل جبر و مثلثات و فیزیك و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسیدند كه پاسخ اغلب آنها از عهده درس هاى نیم بندى كه ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یك از ما از عهده پاسخ پرسشهاى ایشان برنمىآمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مىشد كه با لحن پدرانه اى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مىفرمودند.
اكنون ما مىفهمیم كه ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح كنند و به ما بفهمانند كه آن دروس جدیدى را كه شما مىخوانید من بهترش را مىدانم ولى به آنها مغرور نشدهام. پس از اینكه همه ما را خلع سلاح كردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شدهاند كه شما نمازتان را به فارسى مىخوانید، آنها نمىدانند كه من كسانى را مىشناسم كه، نعوذبالله، اصلاً نماز نمىخوانند.
شما جوانان پاك اعتقادى هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مىخواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشكلاتى پیش آمد كه نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اكنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما. اما من در آن روزگار به اولین مشكلى كه برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آن مشكل را حل كردهاید.
اكنون یك نفر از شما كه از دیگران بیشر مسلط است به من جواب دهد كه بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه كرده است. یكى از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت الله ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند كه خوب شد كه طرف مباحثه ما یك نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمىآمدم. بعد رو به آن جوان كردند و فرمودند: خوب بفرمائید كه بسم الله را چگونه ترجمه كردهاید؟ آن جوان گفت بسم الله الرحمن الرحیم را طبق عادت جارى ترجمه كردهایم: به نام خداوند بخشنده مهربان.
حضرت ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نكنم كه ترجمه درست بسم الله چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم عَلَم (=خاص) است براى خدا و اسم عَلَم را نمىتوان ترجمه كرد. مثلاً اگر اسم كسى «حسن» باشد نمىتوان به او گفت «زیبا». درست است كه ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقاى حسن بگوئیم آقاى زیبا حتماً خوشش نمىآید. كلمه الله اسم خاص است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مىكنند، همانگونه كه یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مىگویند. بنابراین نمىتوان «الله» را ترجمه كرد، بلكه باید همان لفظ جلاله را به كار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده اید؟
رفیق ما پاسخ داد كه رحمن را بخشنده معنى كردهایم. حضرت ارباب فرمودند كه این ترجمه بد نیست ولى كامل هم نیست زیرا رحمن یكى از صفات خداست كه شمول رحمت و بخشندگى او را مىرساند و این شمول در كلمه بخشنده نیست، یعنى در حقیقت رحمن یعنى خدائى كه در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مىكند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مىدهد از جمله آن كه نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مىفرماید.
در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد كمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه كرده اید؟ رفیق ما جواب داد كه رحیم را به «مهربان» ترجمه كرده ایم. حضرت آیت الله ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام مبارك ایشان رحیم بود) بدم نمىآمد كه اسم مرا به «مهربان» برگردانید؛ اما چون رحیم كلمه اى قرآنى و نام پروردگار است باید آن را غلط معنى نكنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه كرده بودید راهى به دهى مىبرد، زیرا رحیم یعنى خدایى كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مىكند و صفت «بخشایندگى» تا حدودى این معنى را مىرساند. بنابر آنچه گفته شد معلوم شد كه آنچه در ترجمه «بسم الله» آوردهاید بد نیست ولى كامل نیست و از جهتى نیز در آن اشتباهاتى هست، و من هم در دوران جوانى كه چنین قصدى را داشتم به همین مشكلات برخورد كردم و از خواندن نماز به فارسى منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلى غامضتر از این خواهد شد. اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور كلى است.
در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهى مىكردیم و قول مىدادیم كه دیگر نمازمان را به فارسى نخوانیم و نمازهاى گذشته را نیز اعاده كنیم، اما ایشان مىفرمودند كه من نگفتم نماز به عربى بخوانید، هرطور دلتان مىخواهد نماز بخوانید، من فقط مشكلات این كار را براى شما شرح دادم.
ولى ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش مىكردیم و از كار خود اظهار پشیمانى مىنمودیم. حضرت آیت الله ارباب با تعارف میوه و شیرینى مجلس را به پایان بردند و ما همگى دست مبارك ایشان را بوسیدیم و در حالیكه ایشان تا دم در ما را بدرقه مىكردند از ایشان خداحافظى كردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین مىگفتیم و خوشحال بودیم كه افتخارى چنین نصیب ما شد كه با چنین شخصیتى ملاقات كنیم. نمازها را اعاده كردیم و دست از كار جاهلانه خود برداشتیم بنده از آن به بعد گاه گاهى به حضور آن جناب مىرسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه ها برمىچیدم.
وقتى در دوره دكترى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاهى حامل نامه ها و پیغامهاى استاد فقید، مرحوم بدیع الزمان فروزانفر براى ایشان مىشدم و پاسخهاى كتبى و شفاهى حضرت آیت الله را براى آن استاد فقید مىبردم و این خود افتخارى براى بنده بود.
گاهى نیز ورقه هاى استفتائى كه به محضر آن حضرت رسیده بود روى هم انباشته مىشد و آن جناب دستور مىدادند كه آنها را بخوانم و پاسخ آنها را طبق نظر آن حضرت بنویسم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهى نداشت آن را مهر مىكردند كه در این مرحله با بزرگواریهاى زیاد از سوى آن حضرت مواجه شدم كه اكنون مجال بیان آنها فراهم نیست. خدایش بیامرزد و او را غریق دریاى رحمت خویش كند. «انّه كریمٌ رحیم».
***دكتر محمد جواد شریعت