12-04-2015، 14:39
موسیقی کهکیلویه و بویراحمد
موسیقى در این منطقه همانند سایر نقاط ایران از اصالت و ویژگى خاصى برخوردار است. بویراحمدیان بر اساس بیتهاى رایج آهنگهاى ویژهاى دارند که تحت عنوان «قس» از آن نام مىبرند همانند: قس حوشکله، قس برنو، قس یاریار و غیره.
آلات موسیقى رایج در این منطقه عبارتند از: ساز (کرنا)، دهل، نى (نین)، پیشه (که از نى کوتاهتر است). موسیقى عزا توسط «مهتر» نواخته مىشود و آهنگ آن به «تول چپ» معروف است، این موسیقى را بیشتر براى جوانان و بزرگان در روز فوت و یا شنیدن مرگ کسى مىنوازند. گریه و زارى براى مرده را «شربه» مىگویند که توأم با آواز مخصوص و غمناکى است و ابیاتى را زمزمه مىکنند.موسیقی در کهگیلویه وبویراحمد جایگاه خاصی در زندگی روزمره دارد. به هنگام شادی و غم وهمچنین در هنگام کوچ چرای گوسفندان هر کدام نوعی موسیقی بکارمی رود. نی به دو شکل کوچک و نی هفت بند از جایگاه ویژه برخوردار است. چوپانان درصحرا و نوازندگان حرفه ای در مجالس و شب نشینیها از نی استفاده میکردند. علاوه بر نی، دهل و نقاره و کرنا و ویلن از دیگر ادوات نوازندگی است و با آن مقامهای مختلفی را مینواختند. برخی این مقامها مثل بره وری (بره بلندشو) در جمع آوری گوسفندان و با نی نواخته میشود. نمونه یا مرثیه خوانی از دیگر مقامهای موسیقی سنتی کهگیلویه و بویر احمد است. این مقام با نی نواخته میشود. در بر انگیختن احساس شنوندگان بسیار مؤثر است. از دیگر مقامهایی که در عروسی بکار میگیرند دستمال بازی که به دو پا، سه پا، ترکی، یک پا، باباکرم و ترکه بازی و اسب سواری است.
در بین مردم بویراحمد هنگام شادى و جشن انجام رقصهاى محلى رایج است و مردان معمولاً در رقصهایى همانند رقص چوب شرکت مىکنند.
توشمال
در شادیها و عزا معمولاً از ساز و دهل (توشمال یا سرنا + دهل) استفاده میشد. در عروسیها و شادیها ریتمهای شاد و بیشتر برای رقصهای محلی استفاده میشد. رقصها معمولاً شامل دستمال بازی و ترکه بازی بود (اگر مجالی پیش آید بیشتر به آن خواهیم پرداخت). در عزاو غمها ریتمهای غمگین و آرامی به کار میرفت که در ک.ب آن را توشمال چپ مینامیدند و در مناطق دیگر هم با اسامی دیگری در همین معنا به کار برده میشود.
در میان لرهای کهگیلویه و بویراحمد و استان فارس نوازندگان این سازها از طایفه خاصی بودند که «مهتر» یا «توشمال» نامیده میشدند و در میان بختیاریها نوازندگان را «میرشکار» مینامیدند. معمولاً طایفهای که این نوازندگان عضوی از آن بودند از اقشار فرودست آن جوامع محسوب میشدند و افراد عادی قبایل مجاز به نواختن آلات چنین موسیقی ای نبودند و این کار خوار شمرده میشد (مانند آنچه به طعنه و تحقیر در فارسی درباره مطربی و مطرب بودن به کار میرود).
نی
این ساز را به سبب زندگی عشایری و چوپانی بسیاری از افراد بلد بودند و به صورت جدی و حرفهایتر مهترها و میرشکارهای قبایل به آن تسلط داشتند که بیشتر در جمعهای غیر رسمیتر به کار میرفت.
کمانچه
نوعی نسبتاً ابتدایی از کمانچه نیز کاربرد داشت که لااقل هرآنچه در میان لرهای ک.ب دیده شده است تا حد زیادی ابتدایی با صدایی نسبتاً ناموزون و بم بود.
شعر و ترانه:
حماسه
بسیاری از شعرهای لری همچون زندگی پرفراز و نشیبشان رنگ و بوی حماسه دارد. گاهی در این میان شعرهای زیبایی دیده میشود که سینه به سینه نقل شده و هیچ کس شاعر آنها را نمیداند.
تک بیتها
تک بیتهای بسیار زیادی سینه به سینه به ما رسیده که هیچ کس هم شاعر آنها را نمیشناسد و اصلاً معلوم نیست از ابتدا یک شعر کامل بوده اند که به مرور همین یک بیتشان در ذهنها مانده یا از ابتدا تنها همین یک بیت سروده شده.
عاشقانه
نغمههای عاشقانه بسیاری وجود دارد که برخی از آنها را شما نیز شنیده اید یا حتی زمزمه کرده اید. مثل دختر بویراحمدی و ... برخی از نغمهها قواعد شعر و قالب شعریشان را به خوبی رعایت کرده اند و زیبایی خاصی نیز دارند. برخی نیز ارزش شعر و موسیقی چندانی ندارند.
ا.ر.و.ت.ی.ک
شعرهای ا.ر.و.ت.ی.ک نیز در میان ترانههایی که پیشتر خوانده میشد دیده میشود. متاسفانه اکثر این نغمهها دارای وزن درست و حسابی نیستند و ابتذال و ضعف ادبی آنها به نحوی است که جای مجال چندانی نداشته اند و بیشتر در محفلهای خصوصی مردانه خوانده میشدند. بیشتر این نغمهها دارای وزن شعری و موسیقایی خاصی نبوده و جملات ا.ر.و.ت.ی.ک را که تقریباً صورت نثر داشتند پشت سر همه میخواندند.
سفارشی
مهترها و میرشکارها بسیاری از ترانهها را نیز به سفارش افراد قبیله (اغلب خانها) در ازای پرداخت مبلغی میخوانده اند. به ندرت شعر ارزش داری در میان اینها میتوان یافت.
شروه
نغمههای سوزناکی را میگفتند که معمولاً زنهای قبیله در عزای کسان و به ویژه جوانهای مقتول در جنگها میخواندند. برخی از این شروهها حماسه نیز در خود نهفته دارند و زیباییهای خاص خود را دارند.
شیرَدوما
نغمههای که در عروسیها زنها همراه با هم آوایی و کِل (هلهله) میخواندند و اگر کسی خوب این نغمهها را نشناسد آن را با شروه اشتباه میگیرد.
قالب ترانهها قالب اکثر این شعرها مثنوی و غزل است. بدیهی است شاعران نوتر که در پنجاه سال اخیر و با تسلط به قواعد ادبی و به گویش لّری شعر میگویند از همه قالبهای ادبی استفاده میکنند. با این حال علاقه به این دو قالب همچنان غالب است.
پیشینه تاریخ این موسیقی و وضعیت فعلی آن
بیشتر توضیحات گفته شده بیشتر درباره زندگی قدیمیتر مردم لر و پیشینه موسیقی لری است. همانگونه که پیشتر گفتم به دلیل گردنکشی و عصیان لرها در برابر حکومتهای دو صده اخیر زندگی این مردمان کاملاً سر و شکل عشایری یافته بود. در این میان بختیاریها موقعیتهای بهتری برای نفوذ در ساختار قدرت یافتند که از آنها هم نسبتاً بهره جسته بودند. با نقش عمده سردار اسعد در جریان مشروطه و حضور ثریا در دربار پهلوی و به تبع آن قدرت یافتن بختیاریها در دربار شرایط در نواحی بختیاری نشین به طرز محسوسی بهتر از دیگر مناطق لرنشین بود. همچنین رونق گرفتن مسجدسلیمان و حضور آنها در آبادان و اهواز نیز بر بهبود شرایط آنها و یکجا نشین شدن بختیاریها موثر بود. این عوامل باالطبع باعث شد موسیقی نیز بسیار سریعتر در آنجا رونق بگیرد. من اولین تلفیقهای آهنگها و نغمههای لری با آلات موسیقی اصیل را در میان بختیاریها دیده ام. شاید رها شدن از رسوم عشایری و زشت شمردن نواختن موسیقی برای افراد عادی قبایل نیز بی تاثیر نباشد.
بی اغراق و بدون تعصب اگر بخواهیم قضاوت کنیم بختیاریها در موسیقی در میان لر بزرگ از همه موفقتر بوده اند. تعداد خوانندگان بزرگ و حرفهای آنها نسبتاً زیاد است و تلفیق میان تمها و نغمههای لری با موسیقی اصیل که پیشتر ذکر گردید، بسیار موفق بوده و آهنگهای بسیار زیبا و موفقی پدید آمد. بی هیچ تردیدی مشهورترین و بهترین خواننده لّری زنده یاد مسعود بختیاری (بهمن علاءالدین) میباشند. بعد از ایشان به ملک مسعودی، علی تاجمیری، کورش اسدپور و برخی دیگر از خوانندگان نیز میتوان اشاره کرد. این خوانندگان درمیان ترانههایشان از نغمههای لرهای دیگر نیز بسیار استفاده کرده اند و اکثراً هم کارهای موفق و ماندگاری شده. در حال حاضر اگر بخواهیم منصفانه در پی میراثی موسیقایی و فرهنگی برای نسلهای امروز و فردا باشیم که کمترین آشنایی را با این فرهنگ دارند و آرام در فرهنگ غالب کشور (و حتی گاهی جهانی) حل میشوند؛ آثار مسعود بختیاری بیش از همه چشمگیر است.
متاسفانه در ک.ب هنوز از قرار خواب دویست ساله کاملاً به بیداری منتهی نشده و اگر چه در زمینه شعر پیشرفتهای چشمگیری روی داده و شاعران بسیاری دیده میشود که ترانهها و شعرهای زیبایی نیز سروده اند، بااین حال موسیقی ضعفهای عمدهای دارد. متاسفانه صدا و سیمای یاسوج تنها مصرف کننده بوده و سازمانهای فرهنگی (مثل ارشاد و بقیه) تلاش درخوری و قدرتمندی مانند آنچه در میان بختیاریها ذکر شد نشان نداده اند و حتی گاهی به انواع نسبتاً ضعیف و مبتذل آن نیز دامن زده اند.
در نورآباد ممسنی و توابع آن نیز متاسفانه نه تنها کار درخوری در جهت داشتن یک موسیقی آبرومند نشده بلکه افراد متعددی بدون هیچ گونه آگاهی از موسیقی با داشتن یک دستگاه کی برد (اُرگ) دائماً کاست و ویدیو سی دی تولید میکنند که بی تعارف بسیاری از آنها مایه شرمساری و تمسخر میشود. تصنیفهای ضعیف و سفارشی مثل «بچه خاله!» و برخی از این دست آثار ضعیف تنها موجب بیزاری جوانترها از این گونه مبتذل موسیقی میگردد که به عنوان موسیقی اصیل خود را قالب میکند. درباره رقص لری نیز وضع بهتر از این نیست. رقصهای من درآوردی با دست و دستمالی ثابت که هیچ هنری را نمیطلبد و با سی دیهای تکثیر شده در این مناطق در بعضی جاها رسم هم میشود (به سبب نا آگاهی از قواعد رقص لری)!
در حال حاضر انگشت شمار مهتری مسلط به توشمال لری در استان ک.ب (و حتی سایر استانها) باقی مانده و از قرار نسلشان در حال انقراض است!
از آنجا که در سراسر استان ک.ب و نورآباد و بسیاری نواحی لرنشین دیگر حتی یک هنرستان، کالج یا مدرسه معتبر موسیقی وجود ندارد که به طور جدی به این موسیقی بپردازد و با جوانکهای موسیقی نابلدی که تنها با آوای یک کیبرد میخواهند تمام موسیقی لری را اجرا کنند و بیشتر هم از شعرهای ضعیف و بندتنبانی استفاده میکنند، نمیتوان آینده روشنی را برای این موسیقی دید.
در میان بختیاریها هم با وفات مسعودبختیاری و کهولت ملک مسعودی وضع چندان بهتر نیست. البته نمیتوان منکر تلاش تک و توک جوانهای علاقمند و چند گروه خوب جوان در این زمینه شد. ولی آیا این کافی است؟
دوستان ارجمند سه نوع متفاوت از موسیقی لری بویراحمدی رو در اینجا گذاشتم تا دوستانی که علاقمند به شنیدن اون هستند بتونند گوش کنند و در عین حال به تفاوت
آنچه در تمام این موسیقیها نمود دارد، غمی است که در تک تک نواختهای موسیقی لری مشاهده میشود. این موسیقی در عین سنگینی بسیار شاد است. من خودم از بین تمام اینها، موسیقی که با سازهای سنتی نواخته میشود را بیشتر دوست دارم. آن هم به خاطر اصالتی که دارد. من بارها با شنیدن به اصطلاح موسیقی هایی که با اشعار بسیار بسیار ناخوشانید و آوازخوانی جوانان بی هنر، نیز مشاهده رقص هایی که روزهاست از اصالت خود فاصله گرفته به شدت آزرده خاطر شده ام. گویا هیچ کسی نمیخواهد این فرهنگ را پاس بدارد.
آلات موسیقى رایج در این منطقه عبارتند از: ساز (کرنا)، دهل، نى (نین)، پیشه (که از نى کوتاهتر است). موسیقى عزا توسط «مهتر» نواخته مىشود و آهنگ آن به «تول چپ» معروف است، این موسیقى را بیشتر براى جوانان و بزرگان در روز فوت و یا شنیدن مرگ کسى مىنوازند. گریه و زارى براى مرده را «شربه» مىگویند که توأم با آواز مخصوص و غمناکى است و ابیاتى را زمزمه مىکنند.موسیقی در کهگیلویه وبویراحمد جایگاه خاصی در زندگی روزمره دارد. به هنگام شادی و غم وهمچنین در هنگام کوچ چرای گوسفندان هر کدام نوعی موسیقی بکارمی رود. نی به دو شکل کوچک و نی هفت بند از جایگاه ویژه برخوردار است. چوپانان درصحرا و نوازندگان حرفه ای در مجالس و شب نشینیها از نی استفاده میکردند. علاوه بر نی، دهل و نقاره و کرنا و ویلن از دیگر ادوات نوازندگی است و با آن مقامهای مختلفی را مینواختند. برخی این مقامها مثل بره وری (بره بلندشو) در جمع آوری گوسفندان و با نی نواخته میشود. نمونه یا مرثیه خوانی از دیگر مقامهای موسیقی سنتی کهگیلویه و بویر احمد است. این مقام با نی نواخته میشود. در بر انگیختن احساس شنوندگان بسیار مؤثر است. از دیگر مقامهایی که در عروسی بکار میگیرند دستمال بازی که به دو پا، سه پا، ترکی، یک پا، باباکرم و ترکه بازی و اسب سواری است.
در بین مردم بویراحمد هنگام شادى و جشن انجام رقصهاى محلى رایج است و مردان معمولاً در رقصهایى همانند رقص چوب شرکت مىکنند.
توشمال
در شادیها و عزا معمولاً از ساز و دهل (توشمال یا سرنا + دهل) استفاده میشد. در عروسیها و شادیها ریتمهای شاد و بیشتر برای رقصهای محلی استفاده میشد. رقصها معمولاً شامل دستمال بازی و ترکه بازی بود (اگر مجالی پیش آید بیشتر به آن خواهیم پرداخت). در عزاو غمها ریتمهای غمگین و آرامی به کار میرفت که در ک.ب آن را توشمال چپ مینامیدند و در مناطق دیگر هم با اسامی دیگری در همین معنا به کار برده میشود.
در میان لرهای کهگیلویه و بویراحمد و استان فارس نوازندگان این سازها از طایفه خاصی بودند که «مهتر» یا «توشمال» نامیده میشدند و در میان بختیاریها نوازندگان را «میرشکار» مینامیدند. معمولاً طایفهای که این نوازندگان عضوی از آن بودند از اقشار فرودست آن جوامع محسوب میشدند و افراد عادی قبایل مجاز به نواختن آلات چنین موسیقی ای نبودند و این کار خوار شمرده میشد (مانند آنچه به طعنه و تحقیر در فارسی درباره مطربی و مطرب بودن به کار میرود).
نی
این ساز را به سبب زندگی عشایری و چوپانی بسیاری از افراد بلد بودند و به صورت جدی و حرفهایتر مهترها و میرشکارهای قبایل به آن تسلط داشتند که بیشتر در جمعهای غیر رسمیتر به کار میرفت.
کمانچه
نوعی نسبتاً ابتدایی از کمانچه نیز کاربرد داشت که لااقل هرآنچه در میان لرهای ک.ب دیده شده است تا حد زیادی ابتدایی با صدایی نسبتاً ناموزون و بم بود.
شعر و ترانه:
حماسه
بسیاری از شعرهای لری همچون زندگی پرفراز و نشیبشان رنگ و بوی حماسه دارد. گاهی در این میان شعرهای زیبایی دیده میشود که سینه به سینه نقل شده و هیچ کس شاعر آنها را نمیداند.
تک بیتها
تک بیتهای بسیار زیادی سینه به سینه به ما رسیده که هیچ کس هم شاعر آنها را نمیشناسد و اصلاً معلوم نیست از ابتدا یک شعر کامل بوده اند که به مرور همین یک بیتشان در ذهنها مانده یا از ابتدا تنها همین یک بیت سروده شده.
عاشقانه
نغمههای عاشقانه بسیاری وجود دارد که برخی از آنها را شما نیز شنیده اید یا حتی زمزمه کرده اید. مثل دختر بویراحمدی و ... برخی از نغمهها قواعد شعر و قالب شعریشان را به خوبی رعایت کرده اند و زیبایی خاصی نیز دارند. برخی نیز ارزش شعر و موسیقی چندانی ندارند.
ا.ر.و.ت.ی.ک
شعرهای ا.ر.و.ت.ی.ک نیز در میان ترانههایی که پیشتر خوانده میشد دیده میشود. متاسفانه اکثر این نغمهها دارای وزن درست و حسابی نیستند و ابتذال و ضعف ادبی آنها به نحوی است که جای مجال چندانی نداشته اند و بیشتر در محفلهای خصوصی مردانه خوانده میشدند. بیشتر این نغمهها دارای وزن شعری و موسیقایی خاصی نبوده و جملات ا.ر.و.ت.ی.ک را که تقریباً صورت نثر داشتند پشت سر همه میخواندند.
سفارشی
مهترها و میرشکارها بسیاری از ترانهها را نیز به سفارش افراد قبیله (اغلب خانها) در ازای پرداخت مبلغی میخوانده اند. به ندرت شعر ارزش داری در میان اینها میتوان یافت.
شروه
نغمههای سوزناکی را میگفتند که معمولاً زنهای قبیله در عزای کسان و به ویژه جوانهای مقتول در جنگها میخواندند. برخی از این شروهها حماسه نیز در خود نهفته دارند و زیباییهای خاص خود را دارند.
شیرَدوما
نغمههای که در عروسیها زنها همراه با هم آوایی و کِل (هلهله) میخواندند و اگر کسی خوب این نغمهها را نشناسد آن را با شروه اشتباه میگیرد.
قالب ترانهها قالب اکثر این شعرها مثنوی و غزل است. بدیهی است شاعران نوتر که در پنجاه سال اخیر و با تسلط به قواعد ادبی و به گویش لّری شعر میگویند از همه قالبهای ادبی استفاده میکنند. با این حال علاقه به این دو قالب همچنان غالب است.
پیشینه تاریخ این موسیقی و وضعیت فعلی آن
بیشتر توضیحات گفته شده بیشتر درباره زندگی قدیمیتر مردم لر و پیشینه موسیقی لری است. همانگونه که پیشتر گفتم به دلیل گردنکشی و عصیان لرها در برابر حکومتهای دو صده اخیر زندگی این مردمان کاملاً سر و شکل عشایری یافته بود. در این میان بختیاریها موقعیتهای بهتری برای نفوذ در ساختار قدرت یافتند که از آنها هم نسبتاً بهره جسته بودند. با نقش عمده سردار اسعد در جریان مشروطه و حضور ثریا در دربار پهلوی و به تبع آن قدرت یافتن بختیاریها در دربار شرایط در نواحی بختیاری نشین به طرز محسوسی بهتر از دیگر مناطق لرنشین بود. همچنین رونق گرفتن مسجدسلیمان و حضور آنها در آبادان و اهواز نیز بر بهبود شرایط آنها و یکجا نشین شدن بختیاریها موثر بود. این عوامل باالطبع باعث شد موسیقی نیز بسیار سریعتر در آنجا رونق بگیرد. من اولین تلفیقهای آهنگها و نغمههای لری با آلات موسیقی اصیل را در میان بختیاریها دیده ام. شاید رها شدن از رسوم عشایری و زشت شمردن نواختن موسیقی برای افراد عادی قبایل نیز بی تاثیر نباشد.
بی اغراق و بدون تعصب اگر بخواهیم قضاوت کنیم بختیاریها در موسیقی در میان لر بزرگ از همه موفقتر بوده اند. تعداد خوانندگان بزرگ و حرفهای آنها نسبتاً زیاد است و تلفیق میان تمها و نغمههای لری با موسیقی اصیل که پیشتر ذکر گردید، بسیار موفق بوده و آهنگهای بسیار زیبا و موفقی پدید آمد. بی هیچ تردیدی مشهورترین و بهترین خواننده لّری زنده یاد مسعود بختیاری (بهمن علاءالدین) میباشند. بعد از ایشان به ملک مسعودی، علی تاجمیری، کورش اسدپور و برخی دیگر از خوانندگان نیز میتوان اشاره کرد. این خوانندگان درمیان ترانههایشان از نغمههای لرهای دیگر نیز بسیار استفاده کرده اند و اکثراً هم کارهای موفق و ماندگاری شده. در حال حاضر اگر بخواهیم منصفانه در پی میراثی موسیقایی و فرهنگی برای نسلهای امروز و فردا باشیم که کمترین آشنایی را با این فرهنگ دارند و آرام در فرهنگ غالب کشور (و حتی گاهی جهانی) حل میشوند؛ آثار مسعود بختیاری بیش از همه چشمگیر است.
متاسفانه در ک.ب هنوز از قرار خواب دویست ساله کاملاً به بیداری منتهی نشده و اگر چه در زمینه شعر پیشرفتهای چشمگیری روی داده و شاعران بسیاری دیده میشود که ترانهها و شعرهای زیبایی نیز سروده اند، بااین حال موسیقی ضعفهای عمدهای دارد. متاسفانه صدا و سیمای یاسوج تنها مصرف کننده بوده و سازمانهای فرهنگی (مثل ارشاد و بقیه) تلاش درخوری و قدرتمندی مانند آنچه در میان بختیاریها ذکر شد نشان نداده اند و حتی گاهی به انواع نسبتاً ضعیف و مبتذل آن نیز دامن زده اند.
در نورآباد ممسنی و توابع آن نیز متاسفانه نه تنها کار درخوری در جهت داشتن یک موسیقی آبرومند نشده بلکه افراد متعددی بدون هیچ گونه آگاهی از موسیقی با داشتن یک دستگاه کی برد (اُرگ) دائماً کاست و ویدیو سی دی تولید میکنند که بی تعارف بسیاری از آنها مایه شرمساری و تمسخر میشود. تصنیفهای ضعیف و سفارشی مثل «بچه خاله!» و برخی از این دست آثار ضعیف تنها موجب بیزاری جوانترها از این گونه مبتذل موسیقی میگردد که به عنوان موسیقی اصیل خود را قالب میکند. درباره رقص لری نیز وضع بهتر از این نیست. رقصهای من درآوردی با دست و دستمالی ثابت که هیچ هنری را نمیطلبد و با سی دیهای تکثیر شده در این مناطق در بعضی جاها رسم هم میشود (به سبب نا آگاهی از قواعد رقص لری)!
در حال حاضر انگشت شمار مهتری مسلط به توشمال لری در استان ک.ب (و حتی سایر استانها) باقی مانده و از قرار نسلشان در حال انقراض است!
از آنجا که در سراسر استان ک.ب و نورآباد و بسیاری نواحی لرنشین دیگر حتی یک هنرستان، کالج یا مدرسه معتبر موسیقی وجود ندارد که به طور جدی به این موسیقی بپردازد و با جوانکهای موسیقی نابلدی که تنها با آوای یک کیبرد میخواهند تمام موسیقی لری را اجرا کنند و بیشتر هم از شعرهای ضعیف و بندتنبانی استفاده میکنند، نمیتوان آینده روشنی را برای این موسیقی دید.
در میان بختیاریها هم با وفات مسعودبختیاری و کهولت ملک مسعودی وضع چندان بهتر نیست. البته نمیتوان منکر تلاش تک و توک جوانهای علاقمند و چند گروه خوب جوان در این زمینه شد. ولی آیا این کافی است؟
دوستان ارجمند سه نوع متفاوت از موسیقی لری بویراحمدی رو در اینجا گذاشتم تا دوستانی که علاقمند به شنیدن اون هستند بتونند گوش کنند و در عین حال به تفاوت
آنچه در تمام این موسیقیها نمود دارد، غمی است که در تک تک نواختهای موسیقی لری مشاهده میشود. این موسیقی در عین سنگینی بسیار شاد است. من خودم از بین تمام اینها، موسیقی که با سازهای سنتی نواخته میشود را بیشتر دوست دارم. آن هم به خاطر اصالتی که دارد. من بارها با شنیدن به اصطلاح موسیقی هایی که با اشعار بسیار بسیار ناخوشانید و آوازخوانی جوانان بی هنر، نیز مشاهده رقص هایی که روزهاست از اصالت خود فاصله گرفته به شدت آزرده خاطر شده ام. گویا هیچ کسی نمیخواهد این فرهنگ را پاس بدارد.