21-02-2015، 13:30
سلامت و صلابت جامعه نیازمند حضور فعال و همکاری مستمر مردم در تمامی صحنه ها و نظارت آنان بر امور می باشد. مکتب انسان ساز توحید با طرح فریضه امر به معروف و نهی از منکر به این نیاز اجتماعی پاسخ گفته و راه را برای پویایی و بالندگی جامعه هموار و مطمئن ساخته است. این فریضه یکی از اصول عملی دین مبین اسلام می باشد.
همان گونه که باید با جنگ و نبرد با دشمنان خارجی مقابله نمود، در پرتو امر به معروف ونهی از منکر می توان مفاسد و دشمنان داخلی را سرکوب کرد تا جامعه از فتنه و انحطاط مصون ماند، بر اساس این وظیفه کلیه آحاد و اقشار ملت مسئولیت دارند تا مروج و مبلغ نیکی ها و پاسدار ارزش ها
و آرمان ها بوده و از گسترش زشتی ها و شیوع ضد ارزش ها به شیوه مطلوب آن گونه که اسلام اجازه داده است جلوگیری نمایند. امر به معروف و نهی از منکر دامنه بسیار وسیعی دارد و نمی توان تنها آن را در مسائل فرعی و ظاهری محصور کرد و آنچه که باید بدان توجه نمود این است که مصادیق منکر و معروف با توجه به مقتضای زمان مکان رنگ های مختلف به خود می گیرد. بنابراین ابتدا باید به دقت مصادیق منکر ومعروف را در جامعه شناخت و سپس با شرایطی که شرع اجازه داده است به امر به معروف و نهی از منکر این فریضه الهی پرداخت.
همان گونه که اشاره شد فریضه امر به معروف و نهی از منکر دارای دامنه وسیع می باشد و تنها به یک سری مسائل خاص محدود نمی شود. اما متاسفانه امروزه اغلب مردم نگرش صحیح از این فرضیه ندارند و متعاقبا چندان تمایلی نیز به اجرای این واجب الهی نشان نمی دهند. شاید یکی از علت ها این باشد که امروزه امر به معروف و نهی از منکر در نظر مردم محدود شده و در واقع معروف و منکر آن معنای وسیع خود را از دست داده و محدود شده به یک سلسله مسائل عبادی که بدبختانه به آ ن هم عمل نمی شود و مردم از جنبه امر به معروف و نهی از منکر توجهی به اصلاحات در امور زندگی اجتماعی سیاسی خود ندارند. ما معمولا از مرحله قلب به جای آنکه اخلاص و حسن نیت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درک کنیم عصبانیت و تعصب های بیجا و غیر منطقی را استنباط می کنیم. و از مرحله زبان به جای آنکه بیان های روشن کننده منطقی و هدایتگر را بفهمیم موعظه های تحکم آمیز و غیر ضروری و پندهای متحجر مسلک و متعبد مآبانه را می فهمیم و از مرحله ید و عمل هم به جای آنکه تبلیغ و ارشاد علمی و حسن عمل را بفهمیم تنها این مطلب را فهمیده ایم که باید اعمال زور کرد و این گونه می شود که امروزه با تاسف فراوان فکر امر به معروف و نهی از منکر به کلی از ذهن مسلمین خارج شده است و حتی بعضی ها از شنیدن این کلمه یعنی امر به معروف و نهی از منکر نمودن احساس انزجار به خود می گیرند چه برسد که بخواهند کسی را به معروف داعی شوند و یا از منکر نهی کنند. همچنین بعضی ها در دنیای صنعت زده امروز چنان غرق در غفلت و خودپرستی شده که نمی توان به آ نها گفت: "فلان کار شما اشتباه است"
روی هم رفته امروزه این فکر در اذهان عمومی نقش بسته که تنها با گفتن و زبان کار درست می شود در صورتی که:
سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی
به عمل کاربرآید به سخندانی نیست
در حدیث است: "کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم" مردم را به دین حق و صلاح دعوت کنید اما با ابزاری غیر از ابزار زبان یعنی با ابزار عمل. در حدیث دیگری است: "چنین نیست که خدا اجازه داده باشد که تنها زبان باز باشد ولی دست بسته باشد. بلکه اگر باز است هر دو باید باز باشد و اگر می خواهد بسته باشد هر دو باید بسته باشد یعنی اگر عمل در کار نباشد خوب است زبان هم بسته باشد.
گذشته از اینکه ما در اجرای امر به معروف و نهی از منکر باید عمل را دخالت دهیم به این نکته نیز باید توجه داشت که عمل هم اگر فردی باشد چندان مفید نیست خصوصا در دنیای امروز. اما مشکلی دیگر نیز وجود دارد و آن مشکل این است که آنهایی هم که به اصطلاح اهل عمل می باشند توجهی به بعد و عمل اجتماعی ندارند و به اصطلاح تک رو می باشند. از عمل فردی کاری ساخته نیست. از تصمیم و فکر فردی کاری ساخته نیست. همکاری و هم فکری و مشارکت و عمل جمعی و گروهی لازم است مثل معروف یک دست صدا ندارد و با یک گل بهار نمی شود بیشتر موید این مطلب است و باید دانست تفکر اسلام تفکر اجتماعی است. همان طوری که مشاهده می شود نیاز ما این است که در درجه اول به فرهنگ سازی عمیقی بپردازیم آن هم فرهنگ اصیلی چون فرهنگ ایرانی اسلامی و باید بشناسیم و بشناسانیم حقیقت و حکمت و فلسفه فرایض دینی را.
ما همچنین به احیای فکر دینی نیاز داریم. احیای فکر دینی یعنی دوباره زنده کردن طرز تفکر خود ما. یعنی ما دین داریم. فکر دینی در ما هست ولی در یک حالت نیمه بیدار و نیمه خواب، در یک حالت نیمه زنده و نیمه مرده. حقایق دینی و اصول کلی و حقیقت دین زنده است و هرگز مردنی نیست. چیزی در اجتماع قابل مردن و منسوخ شدن است که اصلی بهتر از آن باشد و جای آن را بگیرد مانند نظریه های علمی که مدتی در دنیا زنده بود بعد حقایق دیگری که بهتر و روشن کننده تر از آن بودند، جای آنها را گرفتند اما دین ما بهترین اصل است و کامل ترین دین. پس هرگز نمی میرد بلکه فکر ما درباره دین فکر مرده ای است پس ما نیاز به احیای تفکر دینی در خودمان داریم. وقتی که از احیای فکر دینی مرده صحبت می کنیم این فکر مرده در کشورهایی است که قرن ها است مسلمان هستند؛ در این کشورها عواملی سبب شده که این تفکر را در مغز آنها بمیراند یعنی به یک حالت نیمه زنده و نیمه مرده ای در بیاورد. در سایر کشورها که اسلام کم کم در حال توسعه است بخصوص در کشورهای اروپایی نیاز به احیای فکر دینی نیست بلکه نیاز ایجاد تفکر دینی است. پس آنهایی که محتاج هستند فکر دینی آ نها تازه و زنده شود ما هستیم. اما دوباره متذکر می شویم که دین مردنی نیست و نخواهد مرد. اسلام زنده است و زنده خواهد بود اما مسلمانان فعلی مرده اند. همچنین احیاء تفکر دینی نه تنها راهگشای ما در اصل امر به معروف و نهی از منکر می باشد بلکه ما را در تنفیذ و اجرای بهتر و بیشتر تمامی فرایض بخصوص مسائل عملی و اجتماعی دین کمک خواهد کرد. همچنین باید مصادیق منکر و معروف را در هر زمان بفهمیم و تشخیص دهیم. در این صورت بهتر می توانیم این فریضه را انجام دهیم و در واقع داعی معروف های واقعی و ناهی منکرات حقیقی باشیم و تنها در این صورت که اجرای این فریضه نتیجه بخش و هدایت گر خواهد شد.
برای روشن شدن مطلب فوق به یک مثال اشاره می کنیم. همان طوری که می دانیم پیامبر اکرم (ص) حکم زکات را بر نه چیز واجب کردند: گندم، جو، خرما، کشمش، طلا، نقره، شتر، گوسفند و گاو. اگر امروزه صرفا با این حساب بخواهیم زکات بدهیم تنها باید ورشکسته های اقتصادی زکات پرداخت کنند و شخصی که صاحب کارخانه قند و شکر است مشمول حکم زکات نمی گردد اما آیا واقعا این است هدف از وجوب زکات. مگر نه این است که زکات برای کمک به فقرا و ایجاد تعادل اقتصادی در اجتماع واجب گردیده پس باید مصداق معروف و منکر را در هر زمانی شناخت و سپس به معروف داعی شد و ناهی از منکر گردید. به هر حال اساس امر به معروف و نهی از منکر نیکوکاری است ولی طرز مواجهه و برخورد ما با این اصل مقدس چگونه است؟! امروزه نه تنها در جامعه ما این فریضه متروک و تعطیل شده بلکه در افکار ما نیز مسخ شده و تغییر شکل داده است.
حضرت علی (ع) در قسمتی از وصیت نامه خویش به امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) فرموده اند: "لاتترکوالامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم" امر به معروف و نهی از منکر را از دست مدهید (ترک نکنید) وگرنه بدکاران بر شما دست یابند و دعاتان به درگاه الهی برآورده نگردد. (نامه ۴۷)
بنابراین اگر با امر به معروف افعال و کردار شایسته و ارزش ها در جامعه رواج نشود و با نهی از منکر از بدکاری و منکرات جلوگیری ننمود، طبیعتا بدکاری شایع می گردد و زشتی این اعمال ناشایست در نظر مردم به تدریج از بین خواهد رفت و جامعه بیشتر دچار فساد و تباهی می شود.
و بدکاران بر این جامعه چیره خواهند شد و آن گاه است که رفع بلاهای اجتماعی به دعا نتوان کرد یعنی دعاها مستجاب نخواهد شد. با توجه به این کلام حضرت علی (ع) و دیگر روایت متقن در این باره می توان گفت آسیب ترک امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از:
۱) سلب برکت، توفیق الهی و امنیت از جامعه
۲) مستجاب نشدن دعاها ۳ تسلط بدکاران بر جامعه.
همان گونه که باید با جنگ و نبرد با دشمنان خارجی مقابله نمود، در پرتو امر به معروف ونهی از منکر می توان مفاسد و دشمنان داخلی را سرکوب کرد تا جامعه از فتنه و انحطاط مصون ماند، بر اساس این وظیفه کلیه آحاد و اقشار ملت مسئولیت دارند تا مروج و مبلغ نیکی ها و پاسدار ارزش ها
و آرمان ها بوده و از گسترش زشتی ها و شیوع ضد ارزش ها به شیوه مطلوب آن گونه که اسلام اجازه داده است جلوگیری نمایند. امر به معروف و نهی از منکر دامنه بسیار وسیعی دارد و نمی توان تنها آن را در مسائل فرعی و ظاهری محصور کرد و آنچه که باید بدان توجه نمود این است که مصادیق منکر و معروف با توجه به مقتضای زمان مکان رنگ های مختلف به خود می گیرد. بنابراین ابتدا باید به دقت مصادیق منکر ومعروف را در جامعه شناخت و سپس با شرایطی که شرع اجازه داده است به امر به معروف و نهی از منکر این فریضه الهی پرداخت.
همان گونه که اشاره شد فریضه امر به معروف و نهی از منکر دارای دامنه وسیع می باشد و تنها به یک سری مسائل خاص محدود نمی شود. اما متاسفانه امروزه اغلب مردم نگرش صحیح از این فرضیه ندارند و متعاقبا چندان تمایلی نیز به اجرای این واجب الهی نشان نمی دهند. شاید یکی از علت ها این باشد که امروزه امر به معروف و نهی از منکر در نظر مردم محدود شده و در واقع معروف و منکر آن معنای وسیع خود را از دست داده و محدود شده به یک سلسله مسائل عبادی که بدبختانه به آ ن هم عمل نمی شود و مردم از جنبه امر به معروف و نهی از منکر توجهی به اصلاحات در امور زندگی اجتماعی سیاسی خود ندارند. ما معمولا از مرحله قلب به جای آنکه اخلاص و حسن نیت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درک کنیم عصبانیت و تعصب های بیجا و غیر منطقی را استنباط می کنیم. و از مرحله زبان به جای آنکه بیان های روشن کننده منطقی و هدایتگر را بفهمیم موعظه های تحکم آمیز و غیر ضروری و پندهای متحجر مسلک و متعبد مآبانه را می فهمیم و از مرحله ید و عمل هم به جای آنکه تبلیغ و ارشاد علمی و حسن عمل را بفهمیم تنها این مطلب را فهمیده ایم که باید اعمال زور کرد و این گونه می شود که امروزه با تاسف فراوان فکر امر به معروف و نهی از منکر به کلی از ذهن مسلمین خارج شده است و حتی بعضی ها از شنیدن این کلمه یعنی امر به معروف و نهی از منکر نمودن احساس انزجار به خود می گیرند چه برسد که بخواهند کسی را به معروف داعی شوند و یا از منکر نهی کنند. همچنین بعضی ها در دنیای صنعت زده امروز چنان غرق در غفلت و خودپرستی شده که نمی توان به آ نها گفت: "فلان کار شما اشتباه است"
روی هم رفته امروزه این فکر در اذهان عمومی نقش بسته که تنها با گفتن و زبان کار درست می شود در صورتی که:
سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی
به عمل کاربرآید به سخندانی نیست
در حدیث است: "کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم" مردم را به دین حق و صلاح دعوت کنید اما با ابزاری غیر از ابزار زبان یعنی با ابزار عمل. در حدیث دیگری است: "چنین نیست که خدا اجازه داده باشد که تنها زبان باز باشد ولی دست بسته باشد. بلکه اگر باز است هر دو باید باز باشد و اگر می خواهد بسته باشد هر دو باید بسته باشد یعنی اگر عمل در کار نباشد خوب است زبان هم بسته باشد.
گذشته از اینکه ما در اجرای امر به معروف و نهی از منکر باید عمل را دخالت دهیم به این نکته نیز باید توجه داشت که عمل هم اگر فردی باشد چندان مفید نیست خصوصا در دنیای امروز. اما مشکلی دیگر نیز وجود دارد و آن مشکل این است که آنهایی هم که به اصطلاح اهل عمل می باشند توجهی به بعد و عمل اجتماعی ندارند و به اصطلاح تک رو می باشند. از عمل فردی کاری ساخته نیست. از تصمیم و فکر فردی کاری ساخته نیست. همکاری و هم فکری و مشارکت و عمل جمعی و گروهی لازم است مثل معروف یک دست صدا ندارد و با یک گل بهار نمی شود بیشتر موید این مطلب است و باید دانست تفکر اسلام تفکر اجتماعی است. همان طوری که مشاهده می شود نیاز ما این است که در درجه اول به فرهنگ سازی عمیقی بپردازیم آن هم فرهنگ اصیلی چون فرهنگ ایرانی اسلامی و باید بشناسیم و بشناسانیم حقیقت و حکمت و فلسفه فرایض دینی را.
ما همچنین به احیای فکر دینی نیاز داریم. احیای فکر دینی یعنی دوباره زنده کردن طرز تفکر خود ما. یعنی ما دین داریم. فکر دینی در ما هست ولی در یک حالت نیمه بیدار و نیمه خواب، در یک حالت نیمه زنده و نیمه مرده. حقایق دینی و اصول کلی و حقیقت دین زنده است و هرگز مردنی نیست. چیزی در اجتماع قابل مردن و منسوخ شدن است که اصلی بهتر از آن باشد و جای آن را بگیرد مانند نظریه های علمی که مدتی در دنیا زنده بود بعد حقایق دیگری که بهتر و روشن کننده تر از آن بودند، جای آنها را گرفتند اما دین ما بهترین اصل است و کامل ترین دین. پس هرگز نمی میرد بلکه فکر ما درباره دین فکر مرده ای است پس ما نیاز به احیای تفکر دینی در خودمان داریم. وقتی که از احیای فکر دینی مرده صحبت می کنیم این فکر مرده در کشورهایی است که قرن ها است مسلمان هستند؛ در این کشورها عواملی سبب شده که این تفکر را در مغز آنها بمیراند یعنی به یک حالت نیمه زنده و نیمه مرده ای در بیاورد. در سایر کشورها که اسلام کم کم در حال توسعه است بخصوص در کشورهای اروپایی نیاز به احیای فکر دینی نیست بلکه نیاز ایجاد تفکر دینی است. پس آنهایی که محتاج هستند فکر دینی آ نها تازه و زنده شود ما هستیم. اما دوباره متذکر می شویم که دین مردنی نیست و نخواهد مرد. اسلام زنده است و زنده خواهد بود اما مسلمانان فعلی مرده اند. همچنین احیاء تفکر دینی نه تنها راهگشای ما در اصل امر به معروف و نهی از منکر می باشد بلکه ما را در تنفیذ و اجرای بهتر و بیشتر تمامی فرایض بخصوص مسائل عملی و اجتماعی دین کمک خواهد کرد. همچنین باید مصادیق منکر و معروف را در هر زمان بفهمیم و تشخیص دهیم. در این صورت بهتر می توانیم این فریضه را انجام دهیم و در واقع داعی معروف های واقعی و ناهی منکرات حقیقی باشیم و تنها در این صورت که اجرای این فریضه نتیجه بخش و هدایت گر خواهد شد.
برای روشن شدن مطلب فوق به یک مثال اشاره می کنیم. همان طوری که می دانیم پیامبر اکرم (ص) حکم زکات را بر نه چیز واجب کردند: گندم، جو، خرما، کشمش، طلا، نقره، شتر، گوسفند و گاو. اگر امروزه صرفا با این حساب بخواهیم زکات بدهیم تنها باید ورشکسته های اقتصادی زکات پرداخت کنند و شخصی که صاحب کارخانه قند و شکر است مشمول حکم زکات نمی گردد اما آیا واقعا این است هدف از وجوب زکات. مگر نه این است که زکات برای کمک به فقرا و ایجاد تعادل اقتصادی در اجتماع واجب گردیده پس باید مصداق معروف و منکر را در هر زمانی شناخت و سپس به معروف داعی شد و ناهی از منکر گردید. به هر حال اساس امر به معروف و نهی از منکر نیکوکاری است ولی طرز مواجهه و برخورد ما با این اصل مقدس چگونه است؟! امروزه نه تنها در جامعه ما این فریضه متروک و تعطیل شده بلکه در افکار ما نیز مسخ شده و تغییر شکل داده است.
حضرت علی (ع) در قسمتی از وصیت نامه خویش به امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) فرموده اند: "لاتترکوالامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم" امر به معروف و نهی از منکر را از دست مدهید (ترک نکنید) وگرنه بدکاران بر شما دست یابند و دعاتان به درگاه الهی برآورده نگردد. (نامه ۴۷)
بنابراین اگر با امر به معروف افعال و کردار شایسته و ارزش ها در جامعه رواج نشود و با نهی از منکر از بدکاری و منکرات جلوگیری ننمود، طبیعتا بدکاری شایع می گردد و زشتی این اعمال ناشایست در نظر مردم به تدریج از بین خواهد رفت و جامعه بیشتر دچار فساد و تباهی می شود.
و بدکاران بر این جامعه چیره خواهند شد و آن گاه است که رفع بلاهای اجتماعی به دعا نتوان کرد یعنی دعاها مستجاب نخواهد شد. با توجه به این کلام حضرت علی (ع) و دیگر روایت متقن در این باره می توان گفت آسیب ترک امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از:
۱) سلب برکت، توفیق الهی و امنیت از جامعه
۲) مستجاب نشدن دعاها ۳ تسلط بدکاران بر جامعه.