دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سوتی امروز من(این اولیشه)
بدبختی
وای دوستان بدبختی
ی هفته پیش ی فندک با خودم برده بودم مدرسه ک بعده مدرسه ترقه بترکونمک فضولا لو دادن ازم گرفتنش!(هیچی نگفتم جز چرت و پرت)
همون روز بعده مدرسه رفتم پیش سوپیر مارکت کنار مدرسمون یکی دیگ خردیدم ترقه هارو ترکونمدم و کلی حال کردیم جاتون خالی دخترا اینطوری شده بودن از دستم:97::97:
همون فندک رو فردام بردم ولی فردا هیچکس نفهمید!
فرداش رفتم مدرسه با دوستام ی نارنگی سر کلاس خوردیم بعد پوستش رو آتیش زدم(بوی دود بلند شد دبیرمون اومد یا فندک رو می دی یا مدیر رو همین الان میارم سرکلاس منم بهش دادم دلش نشکنه)
همون روز بعد مدرسه بازم رفتم پیش اون سوپری یکی دیگ خریدم
این فندکه خداییش خیلی باحال بود رفتم ی شکلاتی روشن کردم پرتش کردم هوا ک مستقیم رفت رو سر دخترا ترکید
فرداش رفتم مدرسه مستقیم ناظممون گف بیا کارت دارم!!!! منم رفتم ک دست کرد تو جیبم فندک رو برداشت گفت حالیت می کنم امروز!!!
منم گفتم آقا ی چی خیلی مهم خونه جا گذاشتم تورو خدا برم بیارم(چون خونمون 5 دقیقه با مدرسه فاصله داره)
با کلی التماس گذاشت برم!
منم رفتم خونه ی فندک آوردم
خخخخخخخخخخخخخخخ
همین ک برگشتم مدرسه دیدم ی اطلاعیه زدن
ی متن طولانی بود ولی خلاصش اینه!!!
دانش آموزانی ک خلاف قانون مدرسه اقدام کرده اند و مواد غیر مجاز آموزش و پرورش مدرسه رو آوردن!
گفتم باید در انجمن اولیا تصمیم گرفته شود چ بلایی سرشون بیاد
(مادرمم رئیس انجمن اولیاست)
در ضمن گفتن ب حراست آموزش و پرورش هم گفته خواهد شد
اولین نفر نوشته بودن : آوردن تبلت
دومین نفر نوشته بودن : آوردن ترقه ( کپسولی)
سومین نفر (خودم) نوشته بودن : آوردن مواد آتش زا ب مدرسه(انگار RPG بردم مدرسه)
چهارمین نفرم نوشته بودن: شکر الکتریکی
خلاصه ازتون التماس دعا دارم
...................................................................................................................................................................................................
کلاس دینی و ریاضی و حیاط مدرسه
ساملیک
تو همین روز ک اتفاق قبلیم برام افتاد یکمکی شیطونیم کردم
کلاس دینی تشنم بود گفتم آقا اجازه برم آب بخورم؟
گف ن بشین سر جات!
منم گفتم آقا تشنه گذاشتن ی مسلمان گناهه
-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-
تو حیاط بودیم می رفتیم از پشت دوستامو ی دونه ی دونه مینداختم زمین ناظممونم گفت چیکار می کنی؟؟؟؟ تو دفترچش اسممو نوشت 3 تا ضربدر زد جلوش!
گفتم بابا آقا عمدا میان اینطوری می کنن دروغ می گن!
ی سیلی محکم زدم ب خودم گفتم آقا نگا کن مبین بهم سیلی زد بیچاره بغض تو گلوش جمع شد همه می گفتم راست می گ آقا مبین سیلی زد
همون موقع گفتم 3 نفریم ی لشکر(آهنگ بزن رسما ب چاک تیک تاک)
گفت چی آهنگ می خونی الان اسمتو می نویسم!
گفتم آقا این شعر مولاناس ک می گ: 3 نفریم ی لشکریم ساقی پر کن ک لازمیم)
دیگ هیچی 2 تا دیگ ضربدر زد جلو اسمم
انضباتم رو افتادم امسال: باید کلاس جبرانی برم فک کنم!!!
-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-
سر کلاس ریاضی اسم همه پدرای دوستامو با آهنگ می خوندم دیگ هموشن قاطی کرده بودن نمی تونستن چیزیم بگن!
معلم روشو می کرد اونور پا تخته چیز میز بنویسه اینور من پا می شدم بندری می رقصیدم
معلممون ب دانیال دوستم گفت دانیال ساکت باش
اونم گفت رو چشم
منم گفتم رو چشم ابروه
خلاصه خوش گذشت جا همه خالی
سوتی امروز من(این اولیشه)
بدبختی
وای دوستان بدبختی
ی هفته پیش ی فندک با خودم برده بودم مدرسه ک بعده مدرسه ترقه بترکونمک فضولا لو دادن ازم گرفتنش!(هیچی نگفتم جز چرت و پرت)
همون روز بعده مدرسه رفتم پیش سوپیر مارکت کنار مدرسمون یکی دیگ خردیدم ترقه هارو ترکونمدم و کلی حال کردیم جاتون خالی دخترا اینطوری شده بودن از دستم:97::97:
همون فندک رو فردام بردم ولی فردا هیچکس نفهمید!
فرداش رفتم مدرسه با دوستام ی نارنگی سر کلاس خوردیم بعد پوستش رو آتیش زدم(بوی دود بلند شد دبیرمون اومد یا فندک رو می دی یا مدیر رو همین الان میارم سرکلاس منم بهش دادم دلش نشکنه)
همون روز بعد مدرسه بازم رفتم پیش اون سوپری یکی دیگ خریدم
این فندکه خداییش خیلی باحال بود رفتم ی شکلاتی روشن کردم پرتش کردم هوا ک مستقیم رفت رو سر دخترا ترکید
فرداش رفتم مدرسه مستقیم ناظممون گف بیا کارت دارم!!!! منم رفتم ک دست کرد تو جیبم فندک رو برداشت گفت حالیت می کنم امروز!!!
منم گفتم آقا ی چی خیلی مهم خونه جا گذاشتم تورو خدا برم بیارم(چون خونمون 5 دقیقه با مدرسه فاصله داره)
با کلی التماس گذاشت برم!
منم رفتم خونه ی فندک آوردم
خخخخخخخخخخخخخخخ
همین ک برگشتم مدرسه دیدم ی اطلاعیه زدن
ی متن طولانی بود ولی خلاصش اینه!!!
دانش آموزانی ک خلاف قانون مدرسه اقدام کرده اند و مواد غیر مجاز آموزش و پرورش مدرسه رو آوردن!
گفتم باید در انجمن اولیا تصمیم گرفته شود چ بلایی سرشون بیاد
(مادرمم رئیس انجمن اولیاست)
در ضمن گفتن ب حراست آموزش و پرورش هم گفته خواهد شد
اولین نفر نوشته بودن : آوردن تبلت
دومین نفر نوشته بودن : آوردن ترقه ( کپسولی)
سومین نفر (خودم) نوشته بودن : آوردن مواد آتش زا ب مدرسه(انگار RPG بردم مدرسه)
چهارمین نفرم نوشته بودن: شکر الکتریکی
خلاصه ازتون التماس دعا دارم
...................................................................................................................................................................................................
کلاس دینی و ریاضی و حیاط مدرسه
ساملیک
تو همین روز ک اتفاق قبلیم برام افتاد یکمکی شیطونیم کردم
کلاس دینی تشنم بود گفتم آقا اجازه برم آب بخورم؟
گف ن بشین سر جات!
منم گفتم آقا تشنه گذاشتن ی مسلمان گناهه
-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-
تو حیاط بودیم می رفتیم از پشت دوستامو ی دونه ی دونه مینداختم زمین ناظممونم گفت چیکار می کنی؟؟؟؟ تو دفترچش اسممو نوشت 3 تا ضربدر زد جلوش!
گفتم بابا آقا عمدا میان اینطوری می کنن دروغ می گن!
ی سیلی محکم زدم ب خودم گفتم آقا نگا کن مبین بهم سیلی زد بیچاره بغض تو گلوش جمع شد همه می گفتم راست می گ آقا مبین سیلی زد
همون موقع گفتم 3 نفریم ی لشکر(آهنگ بزن رسما ب چاک تیک تاک)
گفت چی آهنگ می خونی الان اسمتو می نویسم!
گفتم آقا این شعر مولاناس ک می گ: 3 نفریم ی لشکریم ساقی پر کن ک لازمیم)
دیگ هیچی 2 تا دیگ ضربدر زد جلو اسمم
انضباتم رو افتادم امسال: باید کلاس جبرانی برم فک کنم!!!
-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-
سر کلاس ریاضی اسم همه پدرای دوستامو با آهنگ می خوندم دیگ هموشن قاطی کرده بودن نمی تونستن چیزیم بگن!
معلم روشو می کرد اونور پا تخته چیز میز بنویسه اینور من پا می شدم بندری می رقصیدم
معلممون ب دانیال دوستم گفت دانیال ساکت باش
اونم گفت رو چشم
منم گفتم رو چشم ابروه
خلاصه خوش گذشت جا همه خالی