اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حرف های دبل اس پس از جدایی

#1
بچه ها همونطور که میدونید دابل اس از هم پاشیده و خیلیا از این موضوع ناراحتن.و همینطور من.

این از حرفای هرکدومشون در این مورد:
هیون جونگ : دوستان بچگی من و دیگران اما من با اون ها ۷ سال رو کار کردم با هم خندیدیم با هم گریه کردیم با هم به طرف آینده رفتیم . یک سوم عمر من با اونها گذشت . بیشتر زندگی من با اون ها بود خاطرات خوب و همه چیز . الان وقتی فکر می کنم در قلبم احساس درد می کنم . اونا بیشتر همه چیز خانواده من هستن . الان من دور از خانواده ام هستم . چطور می توانم بدون خانواده ام ادامه بدهم . وقتی به این فکر می کنم این بیشتر عذابم میده . اما می دانم همیشه به سوی خانواده باز خواهی گشت دوباره باهم خواهیم بود . هیون جونگ قوی هست . هیون جونگ بی احساس هست . هیون جونگ با غرور باز می گردد . اما این احساس سنگینی که قلب من رو به فشار می ندازه چیه ؟؟ واقعا من یک لیدر خشک هستم .
یونگ سنگ : همه عضو ها یک جا جمع شدن تا دابل اس رو تشکیل بدن . و این چیز محشری بود . اما باور نمی کردم یک روز اون عضو ها خانواده من بشوند . من با اون ها بیشتر از مادرم زمان گذروندم . با اون ها تونستم حرف بزنم . تونستم در کنار اون ها یونگ سنگ واقعی بشم . من در کنار اون ها شیطنت هایم را نشان دادم . اون ها تبدیل شدن به برادر هایی که من نداشتم . ما به هم خیلی نزدیک بودیم و هستیم . من با اونا یک رویا رو داشتم . و هیچ وقت از آن رویا دست نکشیدم . من در کنار اونها شلوغ بودم . من قول دادم که هیچ وقت از برادر هایم دست نمی کشم و نخواهم کشید . من بعد سال ها صاحب ۴ برادر شدم و قصد ندارم آنها رو از دست بدم . من نمی خوام خانواده ای را که من می توانم در کنار اونا خودم باشم و راحت باشم از دست بدم . خانواده ای که به حرف من گوش می دادن و من را جدی می گرفتن . خانواده ای که همیشه لبخند رو بر لب من می آ وردن من هیچ وقت آنها را از دست نخواهم داد .
کیو جونگ : اونا در حقیقت بخشیدن به رویاهایم به منم کمک کردن .. اونها خانواده من هستند . و یک زمان می خواستن در یک راه قدم بگذارن این ۵ نفر آنها ۵ قلب خود را یکی کردن و برای ادامه دادن همدیگه رو ساپورت کردن و یک گروه نه یک خانواده شدن . اونا من را به جلو هل دادن تا رویاهام رو حقیقت ببخشم . اونها برادران من بودن که کیو جونگ که دیده نمی شد را به جلو هل دادن تا خودی نشان دهد . برادران من همیشه در کنار من بودن حتی وقتی می خواستم عقب وایستم باز دست من را می گرفتن و من را به جلو هل می دادن اما حالا من احساس می کنم آن دست ها رو ندارم . حالا کسی هم هست که من را دوباره به جلو هل بدهد . من همیشه منتظر می مانم دوباره آن دست ها دست من را بگیرند و دوباره من را در آن صحنه وحشتناک به جلو هل بدهند و همیشه پشت من باشند .
جونگ مین : در این مدت که فعالیت های انفرادی داشتیم من واقعا دلم برای همشون بیشتر از اون که فکر می کردم تنگ شده . احساسی که وقتی هر ۵ تامون با هم بودیم رو احساس کردم خیلی فکر کردم در موردش .. اما حالا می فهمم وقتی انسان از یه چیزی جدا میشه و اون رو از دست میده قدر اون چیز رو خیلی بیشتر می دونه . من این رو فهمیدم که اونا بزرگترین و مهترین چیز در زندگی من هستند .. حالا هی با خودم میگم جونگ مین تنها نیستی همه این ها تموم میشه اما وقتی به پشت سرم نگاه می کنم و بی صدایی رو احساس می کنم همه چیز برام خیلی پوچ و تهی جلوه میشه . اما باز با خودم میگم جونگ مین تو می تونی و تنها نیستی .. اما این احساس تهی بودن و پوچ بودن چیه ؟؟ چرا از بین نمیره . فقط امیدوارم تموم بشه چون می خوام باور کنم تنها نیستم .
هیونگ جون : من اونها رو مثل خانواده ام و برادر هایم و همه چیزم می بینم . درسته از یک خون به وجود نیومدیم اما من اونجور احساس می کنم که همه ما از یک خون به وجود آمده ایم . وقتی یکی مون نیست من احساس عجیب و گم کردن چیزی می کنم . وقتی یکی کم می شود خیلی احساس نا آرامشی و تنهایی می کنم . من هی فکر می کنم هی نگران می شوم و شب ها خوابم نمی برد وقتی از آنها جدا باشم . و وقتی می بینم نگرانی تمام وجودم را در بر می گیرد هر جور که شده باید از همشون خبر بگیرم و صداشون رو بشونم تا شاید کمی آرام بگیرم . حالا من بیشتر می فهمم اونا نباشن من نمی توانم نفس بکشم و زندگی کنم فقط قدرت بودن اونها من رو به جلو حرکت میده . ما هیچ وقت جدا نمی شویم حتی اگه الان جدا دیده می شویم اما نمی گذارم هیچ وقت جدا شویم آنها زندگی من هستن آنها همیشه من رو ساپورت کردن حتی برادرم کوچکم کی بوم را . برای کی بوم هم برادری کردن و برادر بزرگ شدن . ما همیشه به هم وصل می شویم با یک چسب بسیار قوی که هیچ وقت این چسب وقتی بچسبد جدا نمی شود . ما همیشه باهم خواهم بود .
چقدر ناراحت کننده.امیدوارم دوباره برگردنحرف های دبل اس پس از جدایی
پاسخ
 سپاس شده توسط dark heart
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
حرف های دبل اس پس از جدایی - "تنها" - 14-02-2015، 14:24


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان