01-09-2012، 19:37
یکی بود یکی نبود ، من بودم و تو نبودی ،
زیر سقف اتاق تنهایی ، تو را میخواستم و رفته بودی
یکی عاشق بود ، یکی بی وفا ،
من مثل شیشه شکستم و تو خرده شیشه ها را گذاشتی زیر پا
یکی به انتظار ، یکی بی خیال ،
من در انتظارت نشستم و تو شدی حسرتی در این انتظار
یکی بود یکی نبود ، من بودم و تو رفته بودی ،
برای پیدا کردنت هیچ ردپایی از خودت نگذاشته بودی
یکی چشمهایش پر از اشک شده ، یکی به جرم دلشکستن فراری شده
یکی اینجا باز هم عاشق است ، یکی در حال فراموش کردن است!
دلم به هوای تو ، بی هوا ، سر به بیابان گذاشته
، اما نمیداند که دیگر کار از کار گذشته
، دیگر دلت از خط پایان گذشته و این منم که هنوز به آخر قصه نرسیده ام
جا مانده ام در قصه ای که حکایت از مجنونی تنها دارد ،
این قصه دیگر همچو آغازش جایی برای لیلی بی وفا ندارد
سرانجام همه دلتنگی ها ، همه آن قول و قرارها همین بود ،
فاصله من و تو بین آسمان و زمین بود
تو پرواز کردی و من خاک شدم ،
مثل یک قطره آب در وسعت یک کویر خشک گرفتار شدم...
یکی بود یکی نبود ، من بودم و تو نبودی
تا چشم بر روی هم گذاشتم ، برای همیشه از کنارم رفته بودی...
زیر سقف اتاق تنهایی ، تو را میخواستم و رفته بودی
یکی عاشق بود ، یکی بی وفا ،
من مثل شیشه شکستم و تو خرده شیشه ها را گذاشتی زیر پا
یکی به انتظار ، یکی بی خیال ،
من در انتظارت نشستم و تو شدی حسرتی در این انتظار
یکی بود یکی نبود ، من بودم و تو رفته بودی ،
برای پیدا کردنت هیچ ردپایی از خودت نگذاشته بودی
یکی چشمهایش پر از اشک شده ، یکی به جرم دلشکستن فراری شده
یکی اینجا باز هم عاشق است ، یکی در حال فراموش کردن است!
دلم به هوای تو ، بی هوا ، سر به بیابان گذاشته
، اما نمیداند که دیگر کار از کار گذشته
، دیگر دلت از خط پایان گذشته و این منم که هنوز به آخر قصه نرسیده ام
جا مانده ام در قصه ای که حکایت از مجنونی تنها دارد ،
این قصه دیگر همچو آغازش جایی برای لیلی بی وفا ندارد
سرانجام همه دلتنگی ها ، همه آن قول و قرارها همین بود ،
فاصله من و تو بین آسمان و زمین بود
تو پرواز کردی و من خاک شدم ،
مثل یک قطره آب در وسعت یک کویر خشک گرفتار شدم...
یکی بود یکی نبود ، من بودم و تو نبودی
تا چشم بر روی هم گذاشتم ، برای همیشه از کنارم رفته بودی...