امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

❄ اَشعـآر مهــכے مـوسَـوے ❄【غـزل پستـ مـدرنـ】

#31
[ یه کوچولو تخلیص |= ]
×


آن چشمها که آخر بدمستی من است

آن چشمها که هی همه‌ی هستی من است

در تاکسی نشسته به من فکر می‌کنند

همراه دختری که بغلدستی من است!


آن چشمهای خیره شده توی دفترم

که گریه می کنند به شبهات در سرم

هر بار می نویسمشان ، می نویسم و...

هر بار در مقابلشان کم می آورم


این غم میان سرخوشی ِ گیج ِ آبجو

از من شروع می شود و چشمهای تو

از من شروع می شود و آن دو چشم تر

که عاشق منند و من از هرچه بیشتر!


از بوسه‌ی نداده‌ی تو ، توی خانه‌ام

از چشمهات ، از قفس عاشقانه‌ام

از تو که نیستی و من انگار مرده‌ام

از من که سالهاست به بن بست خورده‌ام


از من : در ابتدای خودش انتها شده

از من که پاک عاشق آن چشمها شده

از من که در میان عطش گریه می‌کند

شبها کنار بی کسی‌اش گریه می‌کند


شبهای دوست دارمت و روزهای بد

شبهای من که مال تو هستند تا ابد

شبهای چشمهای تو و بی قراری‌ام

شبهای دوست دارمت و دوست داری‌ام!


از التماس گریه که هی عاشقم بشو

از من شروع می‌شود و چشمهای تو

از چشمهای شبزده‌ی در مقابلم

که جیغ می‌زنند ترا در تهِ دلم


آن چشمهای مسأله دار ِ همیشه خواب

مثل سؤالهای من از عشق بی‌جواب

از آن دو چشم مستِ به آتش کشیده‌ام

از من که خواب بوده‌ام و خواب دیده‌ام


« خواب دو تا ستاره‌ی قرمز » که نیستیم

بیدار می‌شدیم و فقط می‌گریستیم

بیدار / می‌شدیم دو تا استکان پر از...

بیدار / می‌شدیم دو تا چشم دلخور از...


از چی؟ کجا؟ چگونه؟ چرا؟ از کدام؟ کِی؟

بیدار می‌شدیم دقیقا ً چهار « دی »

بیدار می‌شدیم در « آذر » که سوختم

بیدار می‌شدیم و مرا می‌فروختم

به چی؟! به آن دو چشم که باران گرفته بود

که حسّ و حال چندم « آبان » گرفته بود

چندم؟! سؤال مسخره‌ای که تو نیستی

چندم؟! که در تمامی آبان گریستی


چندم؟! که فکر می‌شدم از من به هیچ چیز

بس کن! نپرس!! خسته‌ام و خسته‌تر عزیز...

خسته شبیه درصدی از احتمالها

بس کن! نپرس!! خسته‌ام از این سؤالها


مثل تویی که چندم آبان ادامه داشت

که می‌گریست در من و باران ادامه داشت

مثل تویی که اینهمه در تاکسی منی

هی با خودت کنار خودت حرف می‌زنی


هی با خودت که از خود من ناامیدتر

بدجور عاشقی و من از تو شدیدتر!

مثل دو چشم خسته که در من نشسته است

مثل دو چشم خسته که بدجور خسته است

یک جفت چشم ِ خیس ِ بغلدستی شما

یک تاکسی به مقصد ِ یک مشت هیچ جا

دستان دور ما و تماسی بدون حس

یک عمر استرس ، همه ی عمر استرس


دستان دور ما و دو تا چشم آشنا

یک جفت چشم ، مثل دقیقا ً خود شما!

یک جفت چشم ، حاصل یک عمر خستگی

من اینطرف ، نتیجه ی یک دل نبستگی!


من اینطرف ، صدای غم انگیز باد که...

تو آنطرف ، همان زن بی اعتماد که...

که با تنش به پوچی من حرف می‌زند

که حرف می زند ، از زن حرف می‌زند!


که مثل اشتباه من از عشق تازه است

مانند خوابهای خودت بی‌اجازه است


زل می‌زند به اینهمه تکرار پشت هم

زل می‌زند به غم ، همه‌ی زندگیش غم!

حس می‌کند که آخر این راه بسته است

که خسته است ، مثل خود مرگ خسته است


که خسته است مثل زنی توی بسترت

که خسته است خسته‌تر از درد ِ در سرت...

مثل دو چشم که ته بدمستی تو است

مثل دو چشم که همه‌ی هستی تو است


مثل تویی که در ته درّه هنوز هم...

همراه دختری که بغلدستی تو است
پاسخ
 سپاس شده توسط ღSηow Princessღ ، Volkan ، Berserk ، ♪neGar♪
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ❄ اَشعـآر مهــכے مـوسَـوے ❄【غـزل پستـ مـدرنـ】 - Nυмв - 04-02-2015، 22:43


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 17 مهمان