اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

غمگین و عاشقانه

#1
یکی بود ، یکی نبود
من موندم و اون نموند
من دیدم و اون ندید
من خواستم و اون نخواست
من التماس کردم و اون نشنید
من هستم و اون رفته !
من خستم و اون …
.
.
چه جمله ی غریبی است “فراموشت می کنم”
وقتی تا آخر عمرت با یاد او زندگی می کنی !
.
.
روزها بی تو می گذرند و شب ها با تو نمی گذرند
تمام درد من این است !
.
.
چون تیر و کمان اگرچه نزدیک ولی پیوستن ما نهایتش فاصله بود !
“مصطفی حسن زاده”
.
.
من کاناپه ای پوسیده در باران
تو سربازی دورافتاده با گلوله ای در پهلو
چقدر دیر همدیگر را پیدا کردیم !
فرستنده : سهیل
.
.
راستش را بخواهی امروز هیچ اتفاق خاصی رخ نداد
فقط حدود ظهر باران کوتاهی بارید اما زار زار …
.
.
تو راحت فراموش می کنی ، باز دل می بری ، باز دل می بازی و من به خط کشیدن روی دیوارها ادامه می دهم !
فرستنده : صدرافا
.
.
جای خالیش رو با چی پر کنم ؟
(بارم : کل زندگیم)
.
.
فرو می ریزد عاقبت ، سقف خانه ای که جای خالی ات ستون های آن باشد !
فرستنده : سهیل
.
.
اگر خبری از من نشد  نگران نشو …
یک فاتحه بخوان !!!
.
.
از روزی که تصمیم به رفتن گرفته ای ، بلاتکلیفی بین ما موج میزند
مثلا همین دل من
نمیداند با تو بیاید ؟ یا پیش من بماند ؟؟؟
.
.
پشت این عکس نمی تواند دیوار باشد
من پشت این عکس با تو قدم زده ام !
فرستنده : صدرافا
.
.
دیروز دستش تو دستت بود ، امروز بغضش تو گلوت …
.
.
گاهی اوقات حسرتِ تکرارِ یک لحظه ، دیوانه کننده ترین حس دنیاست …
.
.
تداعی نشو اینقدر در این همه خیابان ، در این همه آدم !
فرستنده : سهیل
.
.
خدایا حالم خوب نیست …
یک مسکن قوی می خواهم بدون تجویز روزگار هم …
“مرگ” میدهی ؟؟؟
فرستنده : صدرافا
.
.
روزهایم با یاد تو و شب هایم با خواب تو سر میشوند !
.
.
پای رفته را میتوان برگرداند اما دل رفته را هرگز !
.
.
ﮐﺎﺵ ﻣﯽﺷﺪ ﺁﺩﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻤﯿﺮﺩ و ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﺩ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺧﺎﮐﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺘﮑﺎﻧﺪ ، ﮔﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺑﻤﺎﻧﺪ ؛ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ زندگی ، ﺩﻟﺶ ﻧﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ …
.
.
هیچ اتفاقی نیفتاده ، ستون حوادث هنوز خالیست …
زنده ام بی تو ! باورت میشود ؟؟؟
.
.
چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ که ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ …
.
.
هر صبح که سپیده سلام می دهد
یا کریم ها به پنجره ی اتاقم سر می زنند
چه مانوس شده ایم ما !
من منتظر صدای بالشان ، آنها مشتاق سفره ی نانشان
حیران مانده ام !!!
کجا بالهایت بسته شد که دیگر به انتظار دلم مشتاقانه سر نزدی ؟؟؟
.
.
کسی چه می داند ؟
شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود ، هوا خوب شود ، عشق خوب شود و تو خوب من شوی !
.
.
کاش میدانستی هوایت که به سرم می زند دیگر در هیچ هوایی نمی توانم نفس بکشم !
عجب نفسگیر است هوای بی تو ؟!
.
.
نگاه تو تلخ ، اشک های من شور ، یادت شیرین …
زندگی بامزه ای دارم !
.
.
برای من همانقدر که خواستنی هستی ، دست نیافتنی هم هستی !
.
.
بی خیال خیالت میشوم
همان خیالی که هیچوقت سهم من نبود !
.
.
سخته واسه خوشبخت شدن کسی دعا کنی که یه روز واسه خوشبخت کردنت قسم میخورد !
.
.
گفتند فراموشت کنم اما به یاد آوردنت هر روز درد آورترین شکل فراموشیست !
.
.
در تمام داروخانه ها موجود است
نرم کننده موی سر
نرم کننده پوست دست
کاش میشد برای نرم کردن دل تو هم نسخه ای گرفت !
.
.
حالا ما که هیچ اما امیدوارم عکس های شما توی سال جدید ۲نفره باشه !
.
.
صدایت در گوشم زمزمه می شود ، نگاهت در ذهنم مجسم ولی من تو را می خواهم نه خیالت را …
.
.
رو به رویم سراب
پشت سر خاطرات
نازنینم ، کدامین طرف سوی توست ؟
.
.
هیچوقت بی خداحافظ کسی را ترک نکن
نمیدانی چه درد بدی است پیر شدن در خم کوچه های انتظار …
.
.
جانم باش تا به لبم برسی
می خواهم همه ببیند با تو جان به لب شدم لعنتیِ دوست داشتنی …
.
.
یادت را از من نگیر …
بگذار من هم مثل سهراب بگویم : دلخوشی ها کم نیست !
.
.
روزی که این عکس ۲نفره را گرفتیم ، نمیدانستیم کدامیک از ما آن را با چشم های خیس تماشا میکند !
.
.
پشت پلک کدام قصه به خواب رفته ای که هر شب قصه ی آمدنت را  می گویم و نمی آیی !؟!
.
.
امشب یک جمله ی تلخ مهمان من باش !
بگذار یادم نرود که مرا در شبی رو به انتهای زمستان به هیچ خدایی نسپردی و رفتی !
.
.
میگویند زمان طلاست اما من چشیدم
دروغ میگویند ، زمان آتش است
ثانیه به ثانیه اش میسوزاند و تا به شعله ات نکشد نمیگذرد …
.
.
آتشیست در دلم اما همین روزهاست که خاکسترش چشمان بی سویم را کور کند ، همان چشمانی که جای خالیت را میبارد ، میسوزد ، نیش میزند وقتی نبودنت را حس میکنم …
زخم میخورم وقتی آخرین عکسی که با هم داشتیم را میبندم ، وقتی خاطرات نبودنت بر تن عریانم تازیانه میزند و من حتی نایی برای آه کشیدن هم ندارم !
زهر میشود زندگیم ، خسته ام … شکسته شدنم بی صداستاما دردناک !
درد دارد که مینویسم ، که میگریم ؛ بغض دیگر کفاف مرا نمیدهد ! باید چیزی جایگزینش کنم !!! هه … سیگار و فندکی که شاید روی میز به من تسکین میدهد …
.
.
یک بار دیگر برای من تو بخوان ، تو بگو از نبودنت ! حال مرا که خودت میدانی ؟! گفتنی نیست باید دید تا باورش کرد ؛ زانوهایم خاکی اند مثال زمان بچگی ، بدجور زمین خورده ام !
دور شده ای خیلییییی دور ، دیگر صدای مرا نمیشنوی وگرنه تو همیشه دستگیر من بودی !
یادت هست آن روز برفی را که زمین خوردم ؟ چقدر گم شده ام در تو که حتی خودم را به یاد نمی آورم ؟!!!
باور کن نمیخواستم اینطور شروع کنم ؛ دوست داشتم به یاد قدیم حرفهای قشنگ بزنم …
غمگین و عاشقانه
پاسخ
 سپاس شده توسط عطرینا ، Shervin_ST ، golbarg 284 ، SaYe 124 ، ຖēŞค๑໓ ، love girz
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
غمگین و عاشقانه - しíþ ßしâçk - 12-01-2015، 21:39
عاشقانه - しíþ ßしâçk - 12-01-2015، 21:42


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان