امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

❤♥❤فـقـط برای مــــرتـــضــــی❤♥❤

#19
آخرین شب آرامش .
اونشب مرتضی برای اولین بار باهام راجع به مرگ حرف زد . گفت نمی ترسماااا ولی چون برام ناشناختس استرس دارم .
گفتم برو بابا حالا مگه قراره طوری بشه ؟
گفت بالاخره که چی !!!!!
اتاق تاریک بود . یه نور از پنجره سمت چپ افتاده بود رو صورتش .
من می دیدمش و اون منو نمی دید .
اشکام آروم آروم می ریخت . خیلی فشار میاوردم که گریه نکنم .
همینطور که کمرشو ماساژ می دادم یه دستمو گرفته بود . گفت چرا دستت می لرزه ؟
گفتم به خاطر رژیم ضعیف شدم .
گفت دیواانه بخور نشه یه روزی مثل من حسرت غذا رو داشته باشی .
خلاصه کلی حرف زدیم تا خوابش برد . دیگه هوا روشن شده بود .
رفتم روبروش رو تخت همراه دراز کشیدم و این عکسو گرفتم .
تکراریه ولی نگاه کردنش بهم آرامش می ده .
ممنون که هستین
❤♥❤فـقـط برای مــــرتـــضــــی❤♥❤
❤♥❤فـقـط برای مــــرتـــضــــی❤♥❤
❤♥❤فـقـط برای مــــرتـــضــــی❤♥❤
❤♥❤فـقـط برای مــــرتـــضــــی❤♥❤
پاسخ
 سپاس شده توسط ♫♫ nesa ♫♫ ، Parisa 78


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ❤♥❤فـقـط برای مــــرتـــضــــی❤♥❤ - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 08-01-2015، 19:56


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 13 مهمان