اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک فرشـــــــ♥ته

#1
کودکی که آماده ی تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید :


« می گويند فردا شما مرا به زمين می فرستید .


اما من به این کوچکی بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟ »

خداوند پاسخ داد :

« از ميان بســــــــــــياری از فرشتگان ،

من يکی را برای تو در نظر گرفته ام .


او در انتظار تــوست و از تو نگهداری خواهــد کرد . »


اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود يا نه .


اینجا در بهشت من کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم

و اینها برای شادی من کافیست .

خداوند لبخند زد :

« فرشته ی تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند

خواهد زد.

تو عشق او را احســـاس خواهی کرد و شاد خواهی بود . »

کودک ادامه داد :

« من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند

در حالی که زبان آنها را نمی فهمم ؟ »

خداوند او را نوازش کرد و گــــفت :


« فرشته ی تو ، زیباترین و شیرین ترین واژه
هایی را که ممکن است بشنوی ،
در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری
به تو یاد خواهد داد ،
که چگونه صحبت کنی . »

کودک با ناراحتی گفت :

« وقتی می خواهم با شما صحبـــــت کنم، چه کنم ؟ »


خداوند برای اين سئوال هم پاســخـــی داشت :

« فرشته ات دستهایت را کنار هم می گذارد
و به تو یاد می دهد چگونه دعا کنی . »


کودک سرش را برگرداند و پرسید :

« شنیده ام در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند .

چه کسی از من محافظت خواهد کرد ؟ »

خداوند گفت :
« فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد ،

حتی اگر به قیمت جانش تمام شــــود . »

کودک با نگرانی ادامه داد :

« اما من همیشه به این دلیل که دیگر شما را نمی توانم ببینم ،

ناراحت خواهم بود . »

خداوند لبخند زد و گفت :

« فرشته ات همیشه درباره ی من با تو صحبت خواهد
کرد و به تو راه بازگشت نزد مرا خواهد آموخت ؛
گر چه من همواره در کنار تو خواهم بود . »

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد .

کودک می دانست که بايد به زودی سفرش را آغاز کند .

او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید :

« خدايا!

اگر بايد همين حالا بروم ، لطفاً نام فرشته ام را به من بگوييد . »

خداوند شانه ی او را نوازش کرد و پاسخ داد :

« نام فرشته ات اهمیتی ندارد .

می توانی او را مادر صدابزنی . »
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ƊЄƤƦЄƧƧЄƊ

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یک فرشـــــــ♥ته
پاسخ
 سپاس شده توسط پری خانم
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
یک فرشـــــــ♥ته - ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀ - 05-12-2014، 15:28


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان