اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کلاه قرمزی :)

#1
آقو ما یه روز رفتیم بانک یارانمونو بگیریم…
طرف گفت دیگه به شما یارانه تعلق نمی گیره!
گفتیم چرا؟
گفت چون شما ۲۱ روزه که مُردی!!!!

آقو ما رو به زور بردن پزشکی قانونی زنده زنده کالبد شکافی مون کردن!
گفتن مرگش مشکوک بوده پلیس اومد ۲ ماه و نیم تحقیق کرد ...
آخرش گفت تنها مظنون ماجرا خود ماییم!
مارو بردن دادگاه…

گفتیم خدارو شکر اولیای دم، خونواده خودمونن ما رو می بخشن…
آقو وسط دادگاه خونوادمونو جو گرفت
از قاضی اشد مجازات رو خواستار شدن!!…ها ها ها…

قراره پس فردا اعداممون کنن!…
همش به خاطر ۴۰تومن یارانه ایجور داغون شدیم!





پسر خاله: آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
... و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن




آقای مجری: در خواست مون رو می تونیم با یه کلمه قشنگ بگیم. مثلا یه لیوان آب بخوایم چی می گیم؟
پسر خاله: خودمون می ریم آب می خوریم، برای بقیه هم میاریم.
- نه، مثلا بخوایم بگیم این شیرینی رو به من بده ...
+ خودمون بلند می شیم بر می داریم، به بقیه هم تعارف می کنیم.
- نه، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده.
می خوای برم نون بگیرم؟ می خوای برم نفت بگیرم؟ آب بیارم؟
- نه نه ... قبل از اینکه بگیم این شیرینی رو به من بده، می تونیم یه کلمه قبلش بذاریم. بگیم:" عزیزم، ممکنه شیرینی رو به من بدی؟"
بله بفرما. بفرما. من خودم باید زودتر می فهمیدم شیرینی می خوای، بهت می گفتم. بفرمایین. بفرمایین




آقای مجری: همه بچه ها مسئولیت دارن به بزرگترها کمک کنن.
مسئولیت چیه کلاه قرمزی؟

کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه.
اول می گی محسولیت. می گم مثلا چی؟ می گی دفتر مدادتو جمع کن. می گم چشم.
بعد می گی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن.
بعد محسولیت، آخرش بدبختیه. سلط آبو باید کف درست کنی، بری اونجا رو بشوری.
این شد محسولیت که می گی خوفه



فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمی‌شود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمی‌شود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر




آقــوی همساده:
ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم.....
یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم!
ما که اصلا زن نداشتیم...
الان 5 ساله دارم مهریه میدم...
آقای مجری : به کی ؟
نمیدونم به کی....
ینی داغونمااااا له لهم





مجری: کلاه قرمزی بیا با هم جدول حل کنیم یکم اطلاعات عمومیت زیاد شه
کلاه قرمزی: باید جدول حل کنم اطلاعاتم زیاد شه؟ بالاخره فهمیدی مدرسه رفتن اطلاعات آدم رو زیاد نمیکنه؟ حالا هی گیر بده برو مدرسه!
مجری: شلوغ نکن این رو جواب بده،دروغگو
کلاه قرمزی: آقای مرجی چرا جدیداٌ انقدر به من بدبین شدی!؟ صبر کن جواب بدم شاید راست گفتم!
مجری: با تو نیستم که،تو جدول اومده دروغگو 4حرفی،بگو چی میشه
کلاه قرمزی: آها،میشه اخبار!
مجری: چه ربطی داره!؟ اصلاٌ اخبار که 5 حرفه
کلاه قرمزی: خب اولش رو ننویس،یکم از همین اخبار یاد بگیر، اول و آخر خبراشون رو میزنن آب هم از آب تکون نمیخوره




مجری: فامیل دور...کاری هست که تو همیشه بعد از انجامش پشیمون شده باشی؟
فامیل: بله،گفتن حقیقت!
مجری: منظورم یه کار بد بود
فامیل: کارای بد که همشون حال میدن،پشیمونی نداره!
مجری: نخیر،اون فقط کار خوبه که لذتبخشه،مثلاٌ تو تا حالا به یه آدم فقیر کمک گردی؟
فامیل: بله همین دیروز
مجری: خب بعدش چی شد؟ چه حسی داشتی؟
فامیل: بعدش موبایلش زنگ زد ورداشت به طرف گفت "همون زانتیا سفیده رو بخر"،از اونموقع تا حالا انتهای دستگاه گوارشم احساس سوزش میکنم!





کد:
activity_64541_111752214

آقو ما یه بار تو یکی از زندان های آمریکا بودیم… یه پسرو هم اونجا بود بهش میگفتن مایکل…
آقو ای پسرو نقشه زندانو رو تنش خالکوبی کرده بود میگفت من شما رو فراری میدم…گفتیم خب خدا رو شکر بالاخره در میریم...
آقو از شانس ما شب قبل فرار ای پسرو آبله مرغون گرفت همه تنش پر جوش شد... نقشه ی رو تنش قاطی پاطی شد.
از تو زندان تونل زدیم از وسط کاخ سفید سر در آوردیم!
ها ها ها…
ینی چنان ضایع شدیما… 400 سال دیگه حبس واسمون بریدن…36 بارم به اعدام محکوم شدیم!
آقو یعنی له له شدیم...




پسرعمه: آقای مجری شما منو بیشتر دوس داری یا ماشین عباس آقا رو؟
مجری: معلومه که تورو بیشتر دوس دارم...
پسرعمه: خب خدارو شکر!
مجری: چطور مگه؟
پسرعمه: هیچی...زدم ماشین عباس آقا رو ترکوندم نگران بودم نکنه بخاطرش منو دعوا کنی!
مجری(با عصبانیت): بله!؟ زدی ماشین اون بنده خدا رو ترکوندی!؟
پسرعمه: یه اشتباه محاسباتی بود،کبریت انداختم تو باکش میخواستم ببینم از اگزوزش آتیش میاد بیرون یا نه!
مجری: مثلاٌ اگه آتیش میومد بیرون چی میشد!؟
پسرعمه: من خوشحال میشدم!
مجری: خدایا یه قدرتی به من بده این بچه رو نزنم!
پسرعمه: خدایا یکم بیشتر بهش قدرت بده،هنوز نمیدونه خود عباس آقا هم تو ماشین بود!




▩ ﭘﺴﺮﻋﻤﻪ زا : ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺠﺮﻱ ﻭﺍﺳﻢ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﻣﻴﺨﺮﻱ؟
● ﻣﺠﺮﻱ : ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﻴﻄﻮﻧﻲ ﻧﮑﻨﻲ، ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﻦ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻲ، ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ ﺑﺎﺯﻱ ﻧﮑﻨﻲ، ﺭﻭﺯﻱ 3ﺑﺎﺭ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺑﺰﻧﻲ، ﻣﻌﺪﻟﺖ ﻫﻢ ﺑﻴﺴﺖ ﺷﻪ... ﻭﺍﺳﺖ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ می خرﻡ.

▩ ﭘﺴﺮﻋﻤﻪ زا : ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﻲ! ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﺗﺤﺮﻳﻤﻬﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻭﺭﺩﺍﺭﻡ؟ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭﺍ ﺭﻭ ﺗﻮ ﻫﺮ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﻱ ﺑﮑﻨﻢ ﻭﺍﺳﻢ ﺁﭘﻮﻟﻮ 11 ﻣﻴﺨﺮﻥ !
● ﻣﺠﺮﻱ : ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭﺍ ﺭﻭ ﻣﻴﮑﻨﻦ ... ﺗﺎﺯﻩ ﺟﺎﻳﺰﻩ ﻫﻢ ﻧمی خوﺍﻥ.
▩ ﭘﺴﺮﻋﻤﻪ زا : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﻲ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﻳﻦ " ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﻪ " ﺭﻭ ﺑﺒﻴﻨﻢ ! ﻣﺎﮐﻪ ﻫﺮﮐﻲ ﺭﻭ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﻋﻴﻦ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﻮﺩ.

● ﻣﺠﺮﻱ : ﺧﺐ ﭼﻴﮑﺎﺭ ﻣﻴﮑﻨﻲ؟ ﮐﺎﺭﺍﻳﻲ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻤﻮ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﺨﺮﻡ؟
▩ ﭘﺴﺮﻋﻤﻪ زا : ﻣﻌﺪﻟﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻴﺴﺖ ﺷﻪ؟ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
● ﻣﺠﺮﻱ : ﭘﺲ ﺩﺳﺖ ﮐﻴﻪ؟
▩ ﭘﺴﺮﻋﻤﻪ زا : ﺍﻭﻧﻲ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺗﻘﻠﺐ ﻣﻴﺰﻧﻢ !
● ﻣﺠﺮﻱ : ﺗﻮ ﺗﻘﻠﺐ ﻣﻴﺰﻧﻲ !؟ ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻱ ﻧﻤﺮﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﻴﮕﻴﺮﻱ ... ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﻧﻴﺲ؟
▩ ﭘﺴﺮﻋﻤﻪ زا : ﻣﻦ ﮐﻪ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﻧﻤﺮﻩ ﻡ 6-5 ﻣﻴﺸﻪ ﻣﻴﮕﻢ ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺮﻩ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﻧمی کنی !





فامیل دور:
اینایی که میگن پول خوشبختی نمیاره.
آقا بیاید و منو بدبخت کنید.
اینقدر بهم پول بدید تا به خاک سیاه بشینم.
نامردم اگه اعتراضی کنم...........!!!!




فامیل:بزنم لهت کنم..
عزیزم:با چوب یا کمربند؟.
فامیل:چوب.
عزیزم:تو سرم میزنی یا بدنم؟
فامیل:تو سرت.
عزیزم:تو سرم زدی میمیرم یا زنده میمونم؟
فامیل:زنده میمونی.
عزیزم:بیمارستان میلاد بریم یا اختر؟
فامیل:اختر.
عزیزم:علتشو شکستگی اعلام کنیم یا ضربه مغزی؟
فامیل:ضربه مغزی.
عزیزم:میرم تو کما یا اهدای عضو میکنید؟
فامیل:اهدایه عضو میکنیم.
عزیزم:اول قلبم یا کلیم؟
فامیل:کلیت.
عزیزم:تو یخ میذارید یا در جا اهدا میکنید؟
فامیل:تو یخ میذاریم.
عزیزم:یخاش قالبی باشه یا از این تیکه یخا؟
فامیل:ترجیح میدم الان بکشمت.
عزیزم:ی راست بهشت زهرا میریم یا سرد خونه؟
فامیل:گم شوتا لهت نکردم.
عزیزم:با چوب یا کمربند؟







کد:
activity_66861_110297276

آقو ما به دنیا اومدیم انقلاب شد , حرف زدیم جنگ شد
راه رفتیم کودتا شد , رفتیم مدرسه جنگ تموم شد
درس خوندیم هی نظاموی آموزشی عوض شد
رفتیم دانشگاه کنکور ول شد , رفتیم سربازی معافیت آزاد شد
رفتیم سرکار مملکت تحریم شد , خواستیم ازدواج کنیم طلا گرون شد
گفتیم بریم خارج پاسپورتمون دی پرت شد , الانم اینترپل دنبالمونه

هه هه هه هه یعنی له لهما !
با این شرایط که پیش میره آقو فکر کنم مشکل از ما باشه اگه بمیریم شاید دنیا بهشت شد هه هه هه...





کلاه قرمزی در حالیکه یه لباس گشاد با آستینای بلند پوشیده وارد میشه و میگه
آی مجری آی مجری لباسم بهم میاد
آی مجری: این چیه پوشیدی آخه؟
کلاه قرمزی : آی مجری خوفه؟ خشنگه؟
آی مجری: میگم این چیه تنت کردی؟
پسرخاله: چیه مگه لباسه دیگه ؟ هاااا هاااا هاااا
آی مجری: آخه لباس باید اندازه آدم باشه که تنت کنی نه اینجوری!!!
فایل دور:آی مجری فک کنم این بچه دچار خود بزرگ بینی شده لباس بزرگتر از خودش خریده هه هه هه
کلاه قرمزی : نه؛ آخه ما دیدیم توو یه مغازه خیلی شلوخه رفتیم توو؛ بعدش پرسیدیم اینجا چرا شلوخه؟ گفتن حراج کردن ،منم گشتم لباس اندازه خودم پیدا نکردم گفتم خوف حیفه انقد ارزون کردن هیچی نخرم ؛ اینو خریدم دیگه؛ خوفه؟ خوفه؟
فامیل دور: من دیگه حرفی ندارم...




دیالوگ ماندگار فامیل دور:
آقای مجری ما چند خط زیر خط فقریم...
اگه یارانمونم قطع کنن میریم صفحه قبل...






فامیل(با عجله): بدبخت شدیم!
پسرعمه: مگه قبلاٌ خوشبخت بودیم!؟
فامیل: بدبخت تر شدیم!
همساده: کاکو از نظر فیزیولوژیکی امکان نداره من بدبخت تر از اینی که هستم شم!
فامیل: ای بابا چرا انقد بحث میکنین!؟ آقای مجری فهمیده کیک تو یخچال رو خوردیم داره میاد سراغمون!
پسرعمه: باز ما یه چیزی تو این خونه خوردیم باید تا یه هفته خفت بکشیم!
فامیل: همساده تو که روزی 12بار کتک میخوری بیا اینو هم گردن بگیر!
(مجری میاد)
همساده: آقو تقصیر منه!
مجری: چی؟
همساده: هرچی شما بگی،شکست سنگین برزیل به آلمان،اختلاس 3هزار میلیاردی،جنگ جهانی دوم …
مجری: پس کیک رو کی خورده؟ پسرعمه تو خوردی؟
پسرعمه: ای خدا این داره میگه جنگ جهانی تقصیر منه شما هیچی بهش نمیگی بعد واس خوردن یه کیک 7 تومنی به من گیر میدی!؟




کلاه قرمزی: آقای مرجی آقای مرجی
مجری: بله بله
کلاه قرمزی: میدونین خوفیه عید چیه؟
مجری: چیه؟
کلاه قرمزی: وقتی عید نیست مهمون میان و میرن، بزرگترا دعفا میکنن
مگه من بهت نگفتم جلوی مهمون این کارو بکن، اون کارو نکن
ولی عید خوبیش چیه ؟
مجری:
خوبیش اینه که جلوی مهمون این کارو نمیکنن
کلاه قرمزی: نــــــــــــــه !خوبیش اینه که بعد رفتن مهمون که میخوان دعوامون کنن، اون یکی مهمونا میان
دیگه نمیتونن جلوی مهمون بگن، چرا جلوی مهمونای قبلی اون کارو کردی!!
 






فامیل دور : ویزززززززززززززز
آقای مجری : چرا اینقدر به من میچسبی؟؟؟
فامیل دور : ویزززززززززززز .......آقای مجری من از بچگی آرزو داشتم مگس شما باشم!  





مجری: این چیه میخوای بفروشی؟
فامیل: اون درِ ماسته
مجری: درِ ماسته!؟
فامیل: بَرَ، چشتونو گرفته؟
مجری: کی درِ ماست میخره آخه؟
فامیل: اونایی که با عجره ناهار میخورن بعد در ماستشونو بر میدارن میندازن سطر آشغار، اونا برای اینکه اگه نصف ماستشون زیاد مونده باشه کپک نزنه، این دَرو میخرن میزارن روش که از آفت جوروگیری بشه.
مجری: حالا این چند هست؟
فامیل: خریداری شما؟ میخوای؟
مجری: مثلاً
فامیل: باید زنگ بزنم بپرسم
مجری: به کی زنگ بزنی!؟
فامیل: زنگ بزنم ببینم اَران چند شده، تو همین ثانیه، چون ثانیه به ثانیه داره میره بارا.
مجری: در ماسته این!
فامیل: آقا من اینو به شما بفروشم خودم نمیتونم بخرم








ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻨﺪﻩ ، ﯾﻪ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ
- ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺴﺶ ﻧﯿﺴﺖ ﻏﺼﻪ ﺑﺨﻮﺭﯼ ﺭﺳﻤﺎ ﻏﺼﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ
- ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ , ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ , ﺍﻣﺎ ﻧﮕﻔﺘﻢ
- ﺷﺎﻧﺲ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﺁﺩﻣﻮ ﻣﯿﺰﻧﻪ؛ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺯﻧﮓ ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻩ؛ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﮐﻼً ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭﻩ
- ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻳﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺷﺪﻳﺪ ﺷﺪﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﻴﺴﺘﯽ , ﺧﺮ ﺩﺭﻭﻧﺘﻪ
- ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺍﻟﮑﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻢ ﮐﺴﯽ ﺟﺪﯾﻢ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ
- ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ ﻣﺎ ﺑﯽ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ، ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺻﻼﺡ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﺍﺯﺵ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ
- ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻗﺸﻨﮓ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻨﺪ ﺁﺩﻡ ﺣﯿﻔﺶ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﻪ
- ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺸﮑﻮﮐﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﻢ ﺧﻮﺵ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﻩ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ
- ﯾﻪ ﻋﺪﻩ ﺁﺩﻡ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﻦ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﻦ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ ﻧﻔﻬﻤﻦ
- ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ « ﺑﺎﺷﻪ ﻣﺮﺳﯽ » ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻔﻪ ﺷﻮ
- ﻣﻦ ﻧﻈﺮﻣﻮ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ، ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﻈﺮﺵ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﺖ ، ﺧﺮ ﺍﺳﺖ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﺭﻓﺖ
- ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﻣﺎ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﮐﺴﯽ ﻣﺎﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺎ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯿﻢ ﺧﻼﺻﻪ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﻧﻔﻬﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺩﺍﺩﯾﻢ
دیگه تمومه...بسمه هر چی شکستم...از خودم از همه خستم...باید از یادم بری...
پاسخ
 سپاس شده توسط ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛ ، hanie directioner ، mahdi.ir
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
کلاه قرمزی :) - سوزان 14 - 03-12-2014، 18:45
RE: کلاه قرمزی :) - allliiii - 03-12-2014، 18:48
RE: کلاه قرمزی :) - mahdi.ir - 03-12-2014، 21:32

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  کدوم یک از عروسک های کلاه قرمزی؟؟
  عکس های باحال ( هرکی نیاد سرش کلاه رفته )

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان