28-11-2014، 14:40
مگه چی شده خانوم؟ بگو دیگه (طنز)
دیروز روزنامهای تیتر زده بود: «هشدار خانم وزیر به زنان ایرانی»ماجرا از این قرار است که سرکار خانم مرضیه وحیددستجردی پنجشنبه هفته گذشته در حاشیه کنگره زنان و مامایی گفته است: «زنان در صورت تصمیم به بارداری سعی کنند در دوران اپیدمی و ناندومی آنفلوآنزای نوع A اقدام به بارداری نکنند».فقط یک نکته کوچک هم به عرض برسانم که پیشبینی میشود این دوران حدود دو تا سه سال باشد، که البته خانم وزیر به این نکته اشارهای نکردهاند. طبیعتاً این سفارش موقعیتهای گوناگونی پدید میآورد.
موقعیت اول: دادگاه خانواده زن: آقای قاضی من خواهش میکنم من رو از دست این دیو پلید نجات بدین.قاضی: چرا؟ مگه چی شده خانوم؟ چرا اینقدر از شوهرتون ناراحتین؟زن: هیچی، دیشب داشت یواشکی میاومد توی اتاق خوابمون.قاضی: خب عیبش چیه؟ توی اتاق خواب همسایه که نمیرفته.زن: این میخواد منو بکشه جدی میگم!
قاضی: آخه چرا؟ همسرتونه.زن: مرتیکه از من بچه میخواد! میخواد من آنفلوآنزای خوکی بگیرم.قاضی: غلط کرده. اگه نظر «بد» داره و مطمئن هستین، بگم سه سال بندانزش هلفدونی.موقعیت دوم: آرایشگاه زنانهزری خانوم: والا خدا شانس بده. واقعاً ثریا شوهر کرد؟ اونم توی این موقعیت بحرانی که شوهر گیر فلک نمییاد؟
پری خانوم: آره پس چی، یه جوون باکلاس و برازنده و پولدار و خوشتیپ.زری خانوم: اوه! اوه! این جوری که تو میگی با اخلاقی که من از اون ثریای جیگر در اومده میشناسم، آنفلوآنزای خوکی روی شاخشه!پری خانوم: نه خواهر. دو قبضه شانس آورده. شوهره اجاقش کوره!زری خانوم: والا اون شوهر رو باید بذاره روز سرش قیمه قورمه کنه.پری خانوم: قیمه قورمه نه! حلوا حلوا!زری خانوم: چه میدونم. اونقده حرصم گرفته که نمیدونم چی میگم.
دیروز روزنامهای تیتر زده بود: «هشدار خانم وزیر به زنان ایرانی»ماجرا از این قرار است که سرکار خانم مرضیه وحیددستجردی پنجشنبه هفته گذشته در حاشیه کنگره زنان و مامایی گفته است: «زنان در صورت تصمیم به بارداری سعی کنند در دوران اپیدمی و ناندومی آنفلوآنزای نوع A اقدام به بارداری نکنند».فقط یک نکته کوچک هم به عرض برسانم که پیشبینی میشود این دوران حدود دو تا سه سال باشد، که البته خانم وزیر به این نکته اشارهای نکردهاند. طبیعتاً این سفارش موقعیتهای گوناگونی پدید میآورد.
موقعیت اول: دادگاه خانواده زن: آقای قاضی من خواهش میکنم من رو از دست این دیو پلید نجات بدین.قاضی: چرا؟ مگه چی شده خانوم؟ چرا اینقدر از شوهرتون ناراحتین؟زن: هیچی، دیشب داشت یواشکی میاومد توی اتاق خوابمون.قاضی: خب عیبش چیه؟ توی اتاق خواب همسایه که نمیرفته.زن: این میخواد منو بکشه جدی میگم!
قاضی: آخه چرا؟ همسرتونه.زن: مرتیکه از من بچه میخواد! میخواد من آنفلوآنزای خوکی بگیرم.قاضی: غلط کرده. اگه نظر «بد» داره و مطمئن هستین، بگم سه سال بندانزش هلفدونی.موقعیت دوم: آرایشگاه زنانهزری خانوم: والا خدا شانس بده. واقعاً ثریا شوهر کرد؟ اونم توی این موقعیت بحرانی که شوهر گیر فلک نمییاد؟
پری خانوم: آره پس چی، یه جوون باکلاس و برازنده و پولدار و خوشتیپ.زری خانوم: اوه! اوه! این جوری که تو میگی با اخلاقی که من از اون ثریای جیگر در اومده میشناسم، آنفلوآنزای خوکی روی شاخشه!پری خانوم: نه خواهر. دو قبضه شانس آورده. شوهره اجاقش کوره!زری خانوم: والا اون شوهر رو باید بذاره روز سرش قیمه قورمه کنه.پری خانوم: قیمه قورمه نه! حلوا حلوا!زری خانوم: چه میدونم. اونقده حرصم گرفته که نمیدونم چی میگم.