09-11-2014، 18:31
یه روز سرد پاییزی
که باز از غصه لب ریزی
میای با کوله بار غم
چه اشکا که نمیریزی
که باز از غصه لب ریزی
میای با کوله بار غم
چه اشکا که نمیریزی
*
*
هرلحظه پس از تو شب گریه در کمینه
تودیگه برنمیگردی اخر قصه همینه
میشکنم بی تو ونیستی
به سراغم نمیای که ببینی
شب بی عاطفه برگشت شب بعداز رفتن تو
شب از نیاز من پر شب خالی از تن تو
تودیگه برنمیگردی اخر قصه همینه
میشکنم بی تو ونیستی
به سراغم نمیای که ببینی
شب بی عاطفه برگشت شب بعداز رفتن تو
شب از نیاز من پر شب خالی از تن تو
*
*
ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود
احوال ما با حالت نی هم صدا بود
احوال ما با حالت نی هم صدا بود
*
*
گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند
طبیبان جملگی خلق را رنجور می خواهند
طبیبان جملگی خلق را رنجور می خواهند
*
*
من ان خنجر به پهلویم که دردم را نمی گویم
*
*
من اگر دفتر نفرین شده ی اندوهم
اگر از نسل گلی هرزه به روی کوهم
اگر از کل جهان وارث یک احساسم
تو همان ادمک چوبی پیمان شکنی
که فقط لایق اتش زدنی
اگر از نسل گلی هرزه به روی کوهم
اگر از کل جهان وارث یک احساسم
تو همان ادمک چوبی پیمان شکنی
که فقط لایق اتش زدنی
*
*
بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق امدو از شاخم چید
شعله اه شدم صد افسوس
که لبم باز به ان لب نرسید
دست عشق امدو از شاخم چید
شعله اه شدم صد افسوس
که لبم باز به ان لب نرسید
*
*
دلبرم رفت از کفم از درد می پیچم به خویش
تاب این غم را ندارم خسته از دنیا شدم
من به جرم باوفایی من به جرم عاشقی
من به جرم با خدا بودن چنین تنها شدم
من به جرم دل سپردن من جرم بی دلی
من به تاوان نگاهی کشته ی غم ها شدم
تاب این غم را ندارم خسته از دنیا شدم
من به جرم باوفایی من به جرم عاشقی
من به جرم با خدا بودن چنین تنها شدم
من به جرم دل سپردن من جرم بی دلی
من به تاوان نگاهی کشته ی غم ها شدم
*
*
زبیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم
مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم
منم ان چوب سرگردان به ساحل میرسم زیرا
درون موج دریاها عقب گردی نمیبینم
مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم
منم ان چوب سرگردان به ساحل میرسم زیرا
درون موج دریاها عقب گردی نمیبینم