29-10-2014، 0:21
پادشاه فصل هاست
پاییز
اما
فصل دیگری است
بهار چشم هایت
.
.
.
.
قلب لانه ی گنجشک نیست که پاییز ساخته شود ودرر بهار باد ان را با خودش ببرد
.
.
.
.
غم انگیز است پاییز و غم انگیزتر وقتی تو باشی و من برگها را با خیالت تنها قدم بزنم
.
.
.
.
یه پاییز دیگه هم اومد مواظب دلت باش که توبرگ ریزونش مارو دور نریزه
.
.
.
.
با اومدن پاییز تقریبا همه ی مکان های طبیعی یک ویژگی مشترک دارند :ورود افراد مجرد اکیدا ممنوع
.
.
.
.
برگ های پاییزی
سرشار از شعور درخت اند
و خاطرات سه فصل را بر دوش می کشند
آرام قدم بگذار
بر چهره ی تکیده ی آن ها
این برگها حرمت دارند
درد پاییز، درد دانستن است
.
.
.
.
پاییز شده و خرمالوهای لبانت گل انداخته؛ مرا به نوبرانه ای گس مهمان کن
.
.
.
.
از قدمهای تو شروع میشود پاییز
وقتی کفشهایت را
پشت به در جفت میکنی
.
.
.
.
زندگی چیدن سیبی است که باید چید و رفت زندگی تکرار پاییز است باید دید و رفت
.
.
.
.
وقتی من از چشم تو میافتد
پرنده، از چشم آسمان
و برگ، از چشم درخت
پاییز، آغاز میشود
.
.
.
.
به پاییز اطمینان نکن درست است با مهر می آید ولی چهره اش هزار رنگ دارد
.
.
.
.
اینجا آسمان ابریست، آنجا را نمی دانم
اینجا شده پاییز، آنجا را نمی دانم
اینجا دلی تنگ است، آنجا را نمی دانم
.
.
.
.
چه تلخ محاکمه میشوند پاییز و زمستان که براى جان دادن به درخت جان میدهند و چه ناعادلانه کمی آن طرف تر همه چیز به اسم بهارتمام میشود
.
.
.
.
نمیدانم تو از جنس پاییزی یا پاییز از جنس تو
که من زنده میشوم در هوای پاییزی همانطور که زنده میشوم در هوای نفسهای تو
.
.
.
.
یک چتر قدیمی
یک قلب خسته
چند سطر شعر
و یک مشت خاطره از تو
کافی ست تا او را به اینجا بکشانم
شنیده ام پاییز شامه ای قوی دارد برای عشق های کهنه
.
.
.
.
چقدر عالیست
وقتی کسی هست
به او که فکر میکنی
آنقدر گرم می شوی
که یادت میرود فصل پاییز شده
.
.
.
.
زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت
یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم
بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون
میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم
.
.
.
.
پشت پلک تر پاییز
خواب یک گلدان بود
سیب سرخی آویزان بود
.
.
.
.
دوباره پاییز
فصل من، فصلی که درآن متولد شدم
تا هر بار با آن عشق را دوباره ودورباره مرور کنم
.
.
.
.
با یک گل
بهار نمیشود
یک برگ خشک… اما
تمام پاییز است
.
.
.
.
پاییز نیا
من دیگر نای قدم زدن در باران هایت را ندارم
من از پس عاشقانه هایت برنمی آیم
.
.
.
.
عجیب است پاییز
سبزتر میکند
اندوهت را
.
.
.
.
بی قراری هایم
پاییز می خواهد و چشم های عاشقت را
نگاهت را از من نگیر
این پاییز را عاشقم باش
.
.
.
.
دوباره پاییز
اما نه فصل خزان زرد
دوباره پاییز
اما نه فصل اندوه و درد
دوباره پاییز فصل زیبای سادگی
دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی
.
.
.
.
زیبا و عروس فصل هاست
برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست
خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست
هرچه خواهی آرزو کن فصل فصل قصه هاست
.
.
.
.
بهترین قسمت پاییز و زمستون
بیرون آوردن لباسای گرم و پیداکردن
پول از تو جیباشونه
پاییز
اما
فصل دیگری است
بهار چشم هایت
.
.
.
.
قلب لانه ی گنجشک نیست که پاییز ساخته شود ودرر بهار باد ان را با خودش ببرد
.
.
.
.
غم انگیز است پاییز و غم انگیزتر وقتی تو باشی و من برگها را با خیالت تنها قدم بزنم
.
.
.
.
یه پاییز دیگه هم اومد مواظب دلت باش که توبرگ ریزونش مارو دور نریزه
.
.
.
.
با اومدن پاییز تقریبا همه ی مکان های طبیعی یک ویژگی مشترک دارند :ورود افراد مجرد اکیدا ممنوع
.
.
.
.
برگ های پاییزی
سرشار از شعور درخت اند
و خاطرات سه فصل را بر دوش می کشند
آرام قدم بگذار
بر چهره ی تکیده ی آن ها
این برگها حرمت دارند
درد پاییز، درد دانستن است
.
.
.
.
پاییز شده و خرمالوهای لبانت گل انداخته؛ مرا به نوبرانه ای گس مهمان کن
.
.
.
.
از قدمهای تو شروع میشود پاییز
وقتی کفشهایت را
پشت به در جفت میکنی
.
.
.
.
زندگی چیدن سیبی است که باید چید و رفت زندگی تکرار پاییز است باید دید و رفت
.
.
.
.
وقتی من از چشم تو میافتد
پرنده، از چشم آسمان
و برگ، از چشم درخت
پاییز، آغاز میشود
.
.
.
.
به پاییز اطمینان نکن درست است با مهر می آید ولی چهره اش هزار رنگ دارد
.
.
.
.
اینجا آسمان ابریست، آنجا را نمی دانم
اینجا شده پاییز، آنجا را نمی دانم
اینجا دلی تنگ است، آنجا را نمی دانم
.
.
.
.
چه تلخ محاکمه میشوند پاییز و زمستان که براى جان دادن به درخت جان میدهند و چه ناعادلانه کمی آن طرف تر همه چیز به اسم بهارتمام میشود
.
.
.
.
نمیدانم تو از جنس پاییزی یا پاییز از جنس تو
که من زنده میشوم در هوای پاییزی همانطور که زنده میشوم در هوای نفسهای تو
.
.
.
.
یک چتر قدیمی
یک قلب خسته
چند سطر شعر
و یک مشت خاطره از تو
کافی ست تا او را به اینجا بکشانم
شنیده ام پاییز شامه ای قوی دارد برای عشق های کهنه
.
.
.
.
چقدر عالیست
وقتی کسی هست
به او که فکر میکنی
آنقدر گرم می شوی
که یادت میرود فصل پاییز شده
.
.
.
.
زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت
یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم
بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون
میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم
.
.
.
.
پشت پلک تر پاییز
خواب یک گلدان بود
سیب سرخی آویزان بود
.
.
.
.
دوباره پاییز
فصل من، فصلی که درآن متولد شدم
تا هر بار با آن عشق را دوباره ودورباره مرور کنم
.
.
.
.
با یک گل
بهار نمیشود
یک برگ خشک… اما
تمام پاییز است
.
.
.
.
پاییز نیا
من دیگر نای قدم زدن در باران هایت را ندارم
من از پس عاشقانه هایت برنمی آیم
.
.
.
.
عجیب است پاییز
سبزتر میکند
اندوهت را
.
.
.
.
بی قراری هایم
پاییز می خواهد و چشم های عاشقت را
نگاهت را از من نگیر
این پاییز را عاشقم باش
.
.
.
.
دوباره پاییز
اما نه فصل خزان زرد
دوباره پاییز
اما نه فصل اندوه و درد
دوباره پاییز فصل زیبای سادگی
دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی
.
.
.
.
زیبا و عروس فصل هاست
برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست
خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست
هرچه خواهی آرزو کن فصل فصل قصه هاست
.
.
.
.
بهترین قسمت پاییز و زمستون
بیرون آوردن لباسای گرم و پیداکردن
پول از تو جیباشونه