اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سکوت تلخ(داستان)

#1
Star 
مترو ایستاد سوار شد.عجله ای برای نشستن نداشت.

چون صندلی خالی زیاد بود.سرفرصت یه چند قدمی توی واگن قدم زدو یه جا انتخاب کردونشست.

روبروش یه زنه میانسال و یه دختره جوان نشسته بودن که......

وای باور کردنی نبود!یعنی خودش بود!؟آره خودش بود....

پسره خاطرات تلخ گذشتشو تو ذهنش مرور میکرد.خاطراتی که زخم عمیقی بهش زده بود.
آره همون بودهمون که ادعا میکرد"من بدون تو میمیرم" الان روبروش نشسته بودواینطوری نگاهش میکرد؟

توی دلش تبسمی به قصد انکار زدوفکری کرد"میبینم که هنوز زنده ای پس دروغ میگفتی.همه دخترا ها همین هستند"............
دوسال گذشته بودیانه شاید هم بیشتر.یادش نمی اومد.اصلا براش مهم نبود.
ارایش ولباسش نسبت به اون زمان ها ساده تر شده بودو البته به انضمام چهره اش که حقیقتا میخورد بیشتراز اینها شکسته شده باشه.

چند بار سعی کرددزدکی و زیر چشمی نگاش کنه.اما گریزی نبود .انگاردختر فقط زل زده بودبهش.سرده سرد.اینقدر سرد که صد افسوس از چشمانش می بارید.انگار .....

کاش دهن باز میکردویه بدو بیراهی میگفت اما اینقدرمرده وسنگین نگاش نمیکردنمیدونم شاید در حقش بدی کرده بودم.
ظاهرا مقصد رسیدنی نبود.

تصمیم گرفت یه ایستگاه زود تر پیاده بشهو فوقش یه چند دقیقه پیاده روی کنه ولی در عوض از زیر بار این نگاه سرد فرار کنه.
نگاهی که باعث میشد اونو خرد کنه نگاهی که درد همیشگی شو زنده میکرد.
همین که خواست ازجاش بلند بشه تصمیم گرفت برای اخرین بار وبی بهانه مثه خوده دختر بهش زل بزنه با نگاش بهش بفهمونه ............
زنه میانسال همراهش لبخند تلخی زدو گفت:زیاد خودتو خستته نکن چهارساله که نابینا شده از بس گریه کرد!!!
تموم خاطرات گذشتشو تو مترو گذاشت و پیاده شد و مترو رفت...Heart
             تو نباید کسیو مجبور کنی که بخوادت 
                  اونا خودشون باید تورو بخوان :> 
پاسخ
 سپاس شده توسط HaP KinsE ، عشق دومین ، mr.destiny
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
سکوت تلخ(داستان) - ຖēŞค๑໓ - 25-10-2014، 16:06

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان