13-10-2014، 23:26
چنانچه دولت اسلام آباد در این زمینه تاخیری داشته باشد و نتواند این موضوع را مدیریت کند، جمهوری اسلامی ایران توانایی حفظ امنیت ملی خود را به طرقی که لازم بداند دارد.
به گزارش جهان به نقل از حمایت، تروریسم ریشه در عمق تاریخ دارد و توسل به خشونت برای پیشبرد اهداف سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیک همواره به عنوان یک تفکر از قدیم الایام مطرح بوده و گروههای مختلف از آن استفاده بردهاند. تروریسم به عنوان یک ابزار یا شیوه عمل با این سخن معروف ماکیاولی «هدف ابزار رسیدن به هدف را توجیه می کند» مورد استفاده بسیاری از گروهها با تفکرات مختلف و دولتها قرار گرفته است. تاریخ تروریسم در استان سیستان و بلوچستان نیز به گذشتههای دور بر میگردد. اما در تاریخ معاصر، بعد از حضور دولت رضاخان و سرکوب عشایر نمودهای عینی آن قابل مشاهده است. اما بعد از گذشت ۲ دهه از انقلاب اسلامی مجددا گروههای تروریستی جدیدی البته با تفکر و مشی متفاوتی ظهور پیدا کردند.
این گروهها بیشتر مذهبی بودند و متاثر از گروههای تروریستی تکفیری نظیر القاعده بودند. هر چند در سال ۱۳۷۳ گروهی تروریستی بنام «حرکت اسلامی ایران» پایهریزی شد. اما بطور مشخص از سال ۱۳۸۴، گروه تروریستی «جندالله» توسط عبدالمجید ریگی معروف به عبدالمالک ریگی پایهگذاری شد. این گروه در ۵ سال فعالیتش که با دستگیری و اعدام عبدالمالک ریگی تشکیلات اولیهاش دچار انشعاباتی شد، باعث کشته و زخمی شدن بیش از ۵۰۰ نفر در کشور شد. بعد از مرگ عبدالمالک ریگی انشعابات جدیدی در این گروه اتفاق افتاد.گروههای تروریستی فعال در استان سیستان و بلوچستان هر چند از حمایتهای مادی و غیرمادی دیگر گروههای تروریستی فعال در منطقه پشتیبانیهای لجستیکی و اطلاعاتی دریافت میکردند، اما اخیرا پیوندهای قوی، گسترده و نامبارکی با سایر گروهکهای تروریسم فعال در منطقه و همچنین سرویسهای اطلاعاتی برخی کشورهای منطقه و حتی فرامنطقهای یافته است.
در این راستا، ۴ شنبه شب گذشته خبر کمین گروهکهای معاند و تروریستی برای مأموران انتظامی جمهوری اسلامی ایران منتشر شد. فردای آن، حمله خمپارهای و همچنین حمله انتحاری یک گروهک تروریستی به یک پاسگاه انتظامی صورت گرفت. در خصوص این حملات تروریستی باید گفت این حملات بیش از آنکه از موضع تهاجمی داشته باشد جنبه انفعالی و تدافعی دارد.
در واقع کسانی که این افراد و گروهکهای تروریستی را با فریب به کار میگیرند و اسلحه و پشتیبانیهای مالی و اطلاعاتی آنها را تأمین میکنند، میدانند که جمهوری اسلامی ایران در اقتدار بالایی قرار دارد و آنها ضربات بسیاری از این بابت خوردهاند. به بیان دیگر میتوان گفت بخشی از دلایل این حملات کور، ناشی از نگرانیهای آنها نسبت به افزایش نفوذ و اقتدار ایران در منطقه و جهان است.دشمنان ایران فکر میکنند در برابر شکستهایی که از ایران در منطقه و جهان خوردهاند باید واکنشی از خود نشان دهند. لذا ریشههای این حملات تروریسی را باید در واشنگتن، لندن، ریاض و تلآویو جستجو کرد. البته این موضوع نافی مسئولیت و پاسخگویی دولت پاکستان نیست. دشمنان چنین تدبیر کردهاند که باید ایران را به موضوعات حاشیهای مشغول نگه دارند تا ایران را از معادلات حیاتی منطقه و جهان که به پاشنه آشیل آنها تبدیل شده، دور بدارند. لذا مشغول نگه داشتن ایران در پشت جبهه یکی از ابزارهای کاهش اثرگذاری ایران در سطوح مختلف است.
این حملات بیانگر شکست دشمنان در جبهه فرهنگی نیز میباشد. چرا که آنها با پیگیری اقدامات فرهنگی و قومیتی و مذهبی تلاش داشتند تا با ایجاد جذابیتهای متنوع در ورای مرزهای ایران، اعم از مرزهای شرقی و غربی، وحدت ملی ایران را هدف قرار دهند. ناکامی در این راهبرد باعث فرو رفتن آنها در بدترین وادی مبارزه با ایران شد. چرا که هر ترور و کشتاری هزینههای مادی و غیرمادی بسیاری بر آنها تحمیل خواهد کرد.
عملیات بسیار بی ارزش از لحاظ نظامی و بی فایده به لحاظ سیاسی این پیام را دربردارد که آمران، حامیان و عاملان این عملیات از هرگونه اقدام دیگر در این خصوص ناکام و درمانده شده و در عین استیصال به چنین اقدامات کور و بی سرانجامی دست زدهاند. به عبارت دیگر، تنها کاری که از دست آنها برمیآمده همین بوده و لاغیر. مردم مناطق شرقی کشور به شدت مخالف چنین اقداماتی هستند و به کرّات بعد از این حادثه، برای دستگیری عاملان این حمله تروریستی اعلام آمادگی کردهاند این نشانه موفقیت نظام در بستر فرهنگی و جذب اقوام و مذاهب و برگ دیگری بر اثبات یکپارچگی و وحدت ملی ایران است.
از سوی دیگر، جلوهای از ناکارآمدی اقدامات دشمنان در عرصههای مختلف برای بیثباتسازی مرزها و امنیت و وحدت ملی ایران است. اینکه عاملان این حملات پس از ارتکاب این جنایت به خارج متواری میشوند شاهدی بر این مدعا است که این گونه اقدامات جایگاهی در میان مردم منطقه ندارد. اما متأسفانه خاک کشور پاکستان به محیط امنی برای اینگونه حملات تروریستی تبدیل شده است.این در شرایطی است که ایران همواره با رعایت حسن همجواری هیچگاه مأمنی برای مخالفان کشورهای همجوار و همسایه نبوده است. برخی از سیاستمداران و نظامیان پاکستانی تحت تأثیر دلارهای عربستان و ترس از قدرت آمریکا دست به اقداماتی میزنند که با امینت و منافع ملی ایران و پاکستان در تعارض است.
سیاستمدارن و نظامیان پاکستانی باید بدانند که بازیچه دلارهای برخی کشورهای عرب و قدرت آمریکایی قرار نگیرند. چرا که بعد از انقضای تاریخ مصرفشان، آنها را به دور خواهند انداخت. کاری که با صدام و سایر مهرههای غرب کردند. لذا این باید درس بزرگی باشد برای برخی از مقامات پاکستانی که محیط امنی برای دشمنان ایران مهیا نکنند.از سوی دیگر این اقدامات خیانت بزرگی به اسلام است. زیرا که این گروهها چهره خشن و غیرواقعی از اسلام به جهانیان معرفی میکنند.کاری که غرب سالها با صرف میلیاردها دلار در پی اجرای آن بوده اینها به صورت مجانی برای غرب انجام میدهند. لذا برخی سیاسیون و نظامیان پاکستانی باید با درک این حقیقت در مسیر منافع ملی دو کشور گام بردارند و در مقابل باید در راستای عملیاتهای مداخله جویانه غرب بایستند.
اقداماتی همچون حمله پهپادهای غربی به مناطق مسکونی ناقض امنیت و استقلال پاکستان است. آنها این موارد را باید مدنظر قرار دهند نه تقویت و تجهیز دشمنان ایران. آنها باید توجه به استقلال و امنیت ملی همه جهان اسلام و موضوع حمایت از محور مقاومت و فلسطین را مدنظر قرار دهند و از هرگونه اقداماتی که به تفرقه جهان اسلام دامن میزند پرهیز کنند. امری که غرب و برخی کشورهای مرتجع که در نقش دشمنان جهان اسلام ظاهر شدهاند به شدت در پی آن هستند. غرب علاقمند است که ایران و پاکستان را در مسیر رویاروی قرار دهند.اما ایران و پاکستان تاکنون با داشتن روابط مناسب و در شأن هر دو ملت توانستهاند توطئههای دشمنان را خنثی کنند. جدیت بیشتر پاکستان که نشاندهنده اقتدار بیشتر آنها است نباید در کنار واشنگتن، تلآویو، ریاض و لندن قرار گیرد.از دولت پاکستان انتظار داریم که قدرتمندتر در عرصه مبارزه با تروریسم وارد شده و چنانچه دولت اسلام آباد در این زمینه تاخیری داشته باشد و نتواند این موضوع را مدیریت کند، جمهوری اسلامی ایران توانایی حفظ امنیت ملی خود را به طرقی که لازم بداند دارد.
به گزارش جهان به نقل از حمایت، تروریسم ریشه در عمق تاریخ دارد و توسل به خشونت برای پیشبرد اهداف سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیک همواره به عنوان یک تفکر از قدیم الایام مطرح بوده و گروههای مختلف از آن استفاده بردهاند. تروریسم به عنوان یک ابزار یا شیوه عمل با این سخن معروف ماکیاولی «هدف ابزار رسیدن به هدف را توجیه می کند» مورد استفاده بسیاری از گروهها با تفکرات مختلف و دولتها قرار گرفته است. تاریخ تروریسم در استان سیستان و بلوچستان نیز به گذشتههای دور بر میگردد. اما در تاریخ معاصر، بعد از حضور دولت رضاخان و سرکوب عشایر نمودهای عینی آن قابل مشاهده است. اما بعد از گذشت ۲ دهه از انقلاب اسلامی مجددا گروههای تروریستی جدیدی البته با تفکر و مشی متفاوتی ظهور پیدا کردند.
این گروهها بیشتر مذهبی بودند و متاثر از گروههای تروریستی تکفیری نظیر القاعده بودند. هر چند در سال ۱۳۷۳ گروهی تروریستی بنام «حرکت اسلامی ایران» پایهریزی شد. اما بطور مشخص از سال ۱۳۸۴، گروه تروریستی «جندالله» توسط عبدالمجید ریگی معروف به عبدالمالک ریگی پایهگذاری شد. این گروه در ۵ سال فعالیتش که با دستگیری و اعدام عبدالمالک ریگی تشکیلات اولیهاش دچار انشعاباتی شد، باعث کشته و زخمی شدن بیش از ۵۰۰ نفر در کشور شد. بعد از مرگ عبدالمالک ریگی انشعابات جدیدی در این گروه اتفاق افتاد.گروههای تروریستی فعال در استان سیستان و بلوچستان هر چند از حمایتهای مادی و غیرمادی دیگر گروههای تروریستی فعال در منطقه پشتیبانیهای لجستیکی و اطلاعاتی دریافت میکردند، اما اخیرا پیوندهای قوی، گسترده و نامبارکی با سایر گروهکهای تروریسم فعال در منطقه و همچنین سرویسهای اطلاعاتی برخی کشورهای منطقه و حتی فرامنطقهای یافته است.
در این راستا، ۴ شنبه شب گذشته خبر کمین گروهکهای معاند و تروریستی برای مأموران انتظامی جمهوری اسلامی ایران منتشر شد. فردای آن، حمله خمپارهای و همچنین حمله انتحاری یک گروهک تروریستی به یک پاسگاه انتظامی صورت گرفت. در خصوص این حملات تروریستی باید گفت این حملات بیش از آنکه از موضع تهاجمی داشته باشد جنبه انفعالی و تدافعی دارد.
در واقع کسانی که این افراد و گروهکهای تروریستی را با فریب به کار میگیرند و اسلحه و پشتیبانیهای مالی و اطلاعاتی آنها را تأمین میکنند، میدانند که جمهوری اسلامی ایران در اقتدار بالایی قرار دارد و آنها ضربات بسیاری از این بابت خوردهاند. به بیان دیگر میتوان گفت بخشی از دلایل این حملات کور، ناشی از نگرانیهای آنها نسبت به افزایش نفوذ و اقتدار ایران در منطقه و جهان است.دشمنان ایران فکر میکنند در برابر شکستهایی که از ایران در منطقه و جهان خوردهاند باید واکنشی از خود نشان دهند. لذا ریشههای این حملات تروریسی را باید در واشنگتن، لندن، ریاض و تلآویو جستجو کرد. البته این موضوع نافی مسئولیت و پاسخگویی دولت پاکستان نیست. دشمنان چنین تدبیر کردهاند که باید ایران را به موضوعات حاشیهای مشغول نگه دارند تا ایران را از معادلات حیاتی منطقه و جهان که به پاشنه آشیل آنها تبدیل شده، دور بدارند. لذا مشغول نگه داشتن ایران در پشت جبهه یکی از ابزارهای کاهش اثرگذاری ایران در سطوح مختلف است.
این حملات بیانگر شکست دشمنان در جبهه فرهنگی نیز میباشد. چرا که آنها با پیگیری اقدامات فرهنگی و قومیتی و مذهبی تلاش داشتند تا با ایجاد جذابیتهای متنوع در ورای مرزهای ایران، اعم از مرزهای شرقی و غربی، وحدت ملی ایران را هدف قرار دهند. ناکامی در این راهبرد باعث فرو رفتن آنها در بدترین وادی مبارزه با ایران شد. چرا که هر ترور و کشتاری هزینههای مادی و غیرمادی بسیاری بر آنها تحمیل خواهد کرد.
عملیات بسیار بی ارزش از لحاظ نظامی و بی فایده به لحاظ سیاسی این پیام را دربردارد که آمران، حامیان و عاملان این عملیات از هرگونه اقدام دیگر در این خصوص ناکام و درمانده شده و در عین استیصال به چنین اقدامات کور و بی سرانجامی دست زدهاند. به عبارت دیگر، تنها کاری که از دست آنها برمیآمده همین بوده و لاغیر. مردم مناطق شرقی کشور به شدت مخالف چنین اقداماتی هستند و به کرّات بعد از این حادثه، برای دستگیری عاملان این حمله تروریستی اعلام آمادگی کردهاند این نشانه موفقیت نظام در بستر فرهنگی و جذب اقوام و مذاهب و برگ دیگری بر اثبات یکپارچگی و وحدت ملی ایران است.
از سوی دیگر، جلوهای از ناکارآمدی اقدامات دشمنان در عرصههای مختلف برای بیثباتسازی مرزها و امنیت و وحدت ملی ایران است. اینکه عاملان این حملات پس از ارتکاب این جنایت به خارج متواری میشوند شاهدی بر این مدعا است که این گونه اقدامات جایگاهی در میان مردم منطقه ندارد. اما متأسفانه خاک کشور پاکستان به محیط امنی برای اینگونه حملات تروریستی تبدیل شده است.این در شرایطی است که ایران همواره با رعایت حسن همجواری هیچگاه مأمنی برای مخالفان کشورهای همجوار و همسایه نبوده است. برخی از سیاستمداران و نظامیان پاکستانی تحت تأثیر دلارهای عربستان و ترس از قدرت آمریکا دست به اقداماتی میزنند که با امینت و منافع ملی ایران و پاکستان در تعارض است.
سیاستمدارن و نظامیان پاکستانی باید بدانند که بازیچه دلارهای برخی کشورهای عرب و قدرت آمریکایی قرار نگیرند. چرا که بعد از انقضای تاریخ مصرفشان، آنها را به دور خواهند انداخت. کاری که با صدام و سایر مهرههای غرب کردند. لذا این باید درس بزرگی باشد برای برخی از مقامات پاکستانی که محیط امنی برای دشمنان ایران مهیا نکنند.از سوی دیگر این اقدامات خیانت بزرگی به اسلام است. زیرا که این گروهها چهره خشن و غیرواقعی از اسلام به جهانیان معرفی میکنند.کاری که غرب سالها با صرف میلیاردها دلار در پی اجرای آن بوده اینها به صورت مجانی برای غرب انجام میدهند. لذا برخی سیاسیون و نظامیان پاکستانی باید با درک این حقیقت در مسیر منافع ملی دو کشور گام بردارند و در مقابل باید در راستای عملیاتهای مداخله جویانه غرب بایستند.
اقداماتی همچون حمله پهپادهای غربی به مناطق مسکونی ناقض امنیت و استقلال پاکستان است. آنها این موارد را باید مدنظر قرار دهند نه تقویت و تجهیز دشمنان ایران. آنها باید توجه به استقلال و امنیت ملی همه جهان اسلام و موضوع حمایت از محور مقاومت و فلسطین را مدنظر قرار دهند و از هرگونه اقداماتی که به تفرقه جهان اسلام دامن میزند پرهیز کنند. امری که غرب و برخی کشورهای مرتجع که در نقش دشمنان جهان اسلام ظاهر شدهاند به شدت در پی آن هستند. غرب علاقمند است که ایران و پاکستان را در مسیر رویاروی قرار دهند.اما ایران و پاکستان تاکنون با داشتن روابط مناسب و در شأن هر دو ملت توانستهاند توطئههای دشمنان را خنثی کنند. جدیت بیشتر پاکستان که نشاندهنده اقتدار بیشتر آنها است نباید در کنار واشنگتن، تلآویو، ریاض و لندن قرار گیرد.از دولت پاکستان انتظار داریم که قدرتمندتر در عرصه مبارزه با تروریسم وارد شده و چنانچه دولت اسلام آباد در این زمینه تاخیری داشته باشد و نتواند این موضوع را مدیریت کند، جمهوری اسلامی ایران توانایی حفظ امنیت ملی خود را به طرقی که لازم بداند دارد.