10-10-2014، 14:52

هميشه بـايد کسـي باشد که مــعني سه نقطههای انتهای جملههايتـــ را بفهمد
هــميشه بايد کسـي باشد
تا بغضهايتــ را قبل از لرزيدن چـانهات بفهمد
بـايد کسي باشد
که
وقتي صدایتــ لرزيد بفهمد
که
اگر سکوتـــ کردی، بفهمد...
کسي بـاشد
که
اگر بهانهگيـر شدی بفهمد
کسي بـاشد
که
اگر سردرد را بهـانه آوردی براي رفتـن و نبودن
بفهمد به توجهش احتياج داری
بفهمد که درد داری که
زندگي درد دارد
بفهمد که دلت براي چيزهای کوچکش تنگــ شده استــ
بفهمد که دلتــ برای قدمــ زدن زير باران...
برای بوسیدنش...
برای يك آغوش گَرمــ تنگ شده است
هميشه بايد کسي باشد
هميشه...