12-09-2014، 17:50
آدمی برحسب تصادف در گوشه ای از جهان متولد می شود بدون توان انتخاب دوران کودکی. همانطور که صاحبنظران علوم رفتاری می گویند یکی از بخش های مهم زندگی فضایی است که در آن رشد می کند. آینده بزرگسالی او را رقم می زند در بسیاری از موارد اختلالات شخصیتی که در بزرگسالی فرد به آن مبتلا می شود نتیجه نابسامانی های دوران کودکی است. اینکه کودک در چه نوع خانواده ای متولد شده است و از اعضای چه نوع جامعه ای است، خانواده و جامعه ای که در آن رشد می کند در چه سطحی از فرهنگ اجتماعی و رفاه قرار دارد، الگوی رفاه آن جامعه چیست؟ تعریفش از وضعیت مطلوب چیست؟ آیا رضایت مندی و امید به زندگی گروه های مختلف انسانی در سطح بالایی قرار دارد؟
آرمان ؛ آیا توجه به علوم اجتماعی از اولویت هایش محسوب می شود و... می پردازد، امانتداری را لحاظ می کند، نتایج تحقیقات را جدی می گیرد و برای تدوین و اجرای قوانین انسانی به هشدارها توجه می کند و میزان حساسیت برنامه ریزی رفاهی را بالا نگه می دارد. بزرگسالی بازتاب کودکی است، آدمی همواره در حال دست و پازدن در موقعیت هایی است که عوامل اجتماعی برایش ترسیم کرده اند. مشکلات اقتصادی و فرهنگی، بیکاری، فقر، خشونت خانوادگی، نبود تعادل در زندگی، نابرابری، احساس تبعیض، ترس، نگرانی، سرخوردگی عاطفی، احساس حقارت، دلزدگی و... در زندگی انحرافات اجتماعی را دامن می زند. هر کدام از این عوامل به تنهایی کافی است تا فرد به حقارت هایش با جبران پاسخ دهد و بزه و جرم سر برآورد و انحرافات شکل گیرد، انسان هایی که بنا به شرایط زندگیشان سخت می شوند و نفرت را جایگزین عشق می کنند و مشمئزکننده ترین رفتارها را انجام می هند.
واژه های زیبای شهامت، جسارت، شجاعت و قدرت را به بدترین نوع به نمایش می گذارند و شخص منحرف به نوعی از کجروی مبتلا می شود و به همین دلیل سلامت روانش به مخاطره می افتد هیچ انسانی در صحت و سلامت و برخورداری از حداقل بهداشت روان هم نمی تواند به چنین اعمالی دست بزند. اینان بیماران اجتماعی هستند و محصول یک جامعه ناکارآمد. یک کشور می باید برنامه ریزی های مناسب با شرایط اقلیمی، فرهنگی تدوین کند. جهانی فکر کند اعضایش را بشناسد تا آنان به دلیل فشارهای زندگی به نقطه انفجار نرسند. علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. هیچ انسانی مجرم به دنیا نمی آید، شرایط زندگیش باعث مجرم شدنش می شود. جامعه ای که جرم خیز می شود باید به خود برگردد، اشتباهاتش را پیدا کند، غفلتش را پیدا کند، نقایصش را بررسی کند و فرصت تحلیل درست و پرداختن آزادانه را به متخصصان امر بدهد. ماهیت انحراف در جوامع مختلف متفاوت است، جامعه ای که برای کاهش آمار جرم از مجازات های تنبیهی سنگین استفاده می کند سخت در اشتباه است. آیا می توان از زمین بدون بذر مناسب، آب کافی و رسیدگی به موقع انتظار محصول سالم را داشت؟
جامعه سالم به نیازهای اولیه وثانویه اعضایش بها می دهد و برای تک تک آنان ارزش قائل است از دیدگاهش انسان موجودی دوست داشتنی و ارزشمند است و در موردشان قضاوت نمی کند.
در جامعه سالم حیوانات هم از حقوقی برخوردارند و در آن حق زندگی دارندو حفظ محیط زیست اولویت دارد.
جامعه سالم، هشیار است دلایل گرایش جوانان به جرم و بزه را جست وجو و بررسی می کند و حل مساله را می داند. در یک جامعه سالم آدم ها با هم فرق ندارند بلکه تفاوت های فردی طبیعی دارند که آنان را به بهترین و بدترین تقسیم نمی کند و این تفاوت ها پذیرفته می شوندبه عنوان کامل شدن یکدیگر. یک جامعه سالم به جای سرکوب معلول به تحلیل علت ها می پردازد.
در یک جامعه سالم همه طیف های انسانی حتی مهاجرین حق برخورداری از مزایای یکسان دارند و پول و قدرت داشته ما محسوب نمی شود. ثروت ها درست تقسیم می شود و حق هر کسی محفوظ است.
در یک جامعه سالم پرونده های قضایی پایین ترین آمار را دارد.
جامعه سالم آماده پذیرش کودک تازه متولد شده است چون برایش برنامه دارد.
در یک جامعه سالم دروغ گفتن سخت است. افراد سالم وبیمار مورد احترام، اعتنا و اهمیت هستند و به تن زخم خورده اعضایش شلاق نمی زند. نشانه های بیماری جامعه را می شناسد، به اعضایش آموزش می دهد آگاهی را سرلوحه برنامه هایش قرار می دهد و برنامه درمانی مناسب دارد.
جامعه سالم به اعضایش پیام می دهد که تک تک شما فارغ از تمامی خصوصیت های فردی مهم هستید و می توانید به توانمندی خود بیفزایید و همواره به بازتوان در اوج ناامیدی بیندیشید!
جامعه سالم امید به زندگی اعضایش را ارتقا می دهد تا آنان بهزیستی داشته باشند.
جامعه سالم از هنر مددکاری اجتماعی بهره می جوید و مددکاران را در اداره کشور دخالت می دهد تا نگهبان قوانین انسانی باشند و جامعه سالم... قانونگذاران، مسئولان و مجریان اداره کشور زمانی می توانند انتظاراتشان را مطرح کنند که خود وظایفشان را به خوبی انجام بدهند. منحرفان آسیب دیدگان اجتماعی هستند، ساختار مناسب جامعه می تواند از ورود آنان به رفتارهای جرم خیز پیشگیری کند، عوامل خطر قابل شناسایی اند. تحقیقات نشان می دهد رفتارهای ضداجتماعی امروز حاصل حقارت های دیروز است. افرادی که خشونت، تجاوز، خفت گیری، قتل و... را مرتکب می شوند در فضای مناسب پرورش نیافته اند و تجربیات را پشت سر گذاشته اند و در درونشان احساس انزجار دارند و به سوزش خود می پردازند. آیا می توان به طور قاطع به این پرسش پاسخ داد، که برخورد قضایی و خشن می تواند به کاهش جرم منجر شود؟ چطور می توان با به کارگیری نمادین از خشونت به خشونت های اجتماعی پایان داد، خشونت، خشونت است! پخش تصاویر خشن و قهری از رسانه ها، به قربانی کمک نمی کند، حق او را نمی ستاند جامعه را تلطیف نمی کند، جوانان ریسک پذیر را ادب نمی کند، رفتارهای ضد اجتماعی را پایان نمی دهد. برعکس از حساسیت عمومی می کاهد، چشم را عادت می دهد صحنه های نامطلوب ببینند. بزه دیده و بزهکار به سختی می تواند به زندگی آرام برگردد پس بهتر نیست به پیشگیری بیندیشیم؟
جامعه کارآمد به علاقه و انگیزه های اعضایش احترام می گذارد. شاید زورگیران، خفت گیران در آینده محافظین موفقی شوندو انرژی مضاعفشان را به درستی تخلیه کنند و... بسیاری از بزهکاران درجاتی از بیش فعالی در کودکی و نوجوانی دارند و چون والدین، خانواده و جامعه آگاهی کافی از این موضوع ندارند و نشانه شناسی نمی دانند و راه های درمان و برخورد مناسب را نمی دانند در بزرگسالی تمایلات انحرافی پیدا می کنند. مادران وسواسی، فرزندان را عاصی می کنند و برخی از رفتارهای وسواس به خروج اعضا خانواده می انجامد و آنها بیشترین زمان را در بیرون از خانواده می گذارنند وبرای جبران فشارهای روحی و احساس ناامنی دست به اعمال مجرمانه می زنند و ... جامعه کارآمد دغدغه کارت سلامت اعضایش را دارد.جامعه کارآمد به اعضایش انگ نمی زند تا عمر دارند این برچسب خودنمایی کند و طرد شوند. جامعه کارآمد آنقدر درست عمل می کند تا فرصت انتقام گیری را به اعضایش ندهد. جامعه کارآمد اعضایش را به خودی و غیرخودی تقسیم نمی کند. جامعه سالم به پدیده های نوظهور اجتماعی و نه به عنوان یک آسیب نوپدید بلکه به عنوان یک فرصت می نگرد و با بهره مندی از راه های مناسب شرایط شادی و نشاط جامعه را فراهم می کند. چرا که به قول معروف بار کج به منزل نمی رسد.
آرمان ؛ آیا توجه به علوم اجتماعی از اولویت هایش محسوب می شود و... می پردازد، امانتداری را لحاظ می کند، نتایج تحقیقات را جدی می گیرد و برای تدوین و اجرای قوانین انسانی به هشدارها توجه می کند و میزان حساسیت برنامه ریزی رفاهی را بالا نگه می دارد. بزرگسالی بازتاب کودکی است، آدمی همواره در حال دست و پازدن در موقعیت هایی است که عوامل اجتماعی برایش ترسیم کرده اند. مشکلات اقتصادی و فرهنگی، بیکاری، فقر، خشونت خانوادگی، نبود تعادل در زندگی، نابرابری، احساس تبعیض، ترس، نگرانی، سرخوردگی عاطفی، احساس حقارت، دلزدگی و... در زندگی انحرافات اجتماعی را دامن می زند. هر کدام از این عوامل به تنهایی کافی است تا فرد به حقارت هایش با جبران پاسخ دهد و بزه و جرم سر برآورد و انحرافات شکل گیرد، انسان هایی که بنا به شرایط زندگیشان سخت می شوند و نفرت را جایگزین عشق می کنند و مشمئزکننده ترین رفتارها را انجام می هند.
واژه های زیبای شهامت، جسارت، شجاعت و قدرت را به بدترین نوع به نمایش می گذارند و شخص منحرف به نوعی از کجروی مبتلا می شود و به همین دلیل سلامت روانش به مخاطره می افتد هیچ انسانی در صحت و سلامت و برخورداری از حداقل بهداشت روان هم نمی تواند به چنین اعمالی دست بزند. اینان بیماران اجتماعی هستند و محصول یک جامعه ناکارآمد. یک کشور می باید برنامه ریزی های مناسب با شرایط اقلیمی، فرهنگی تدوین کند. جهانی فکر کند اعضایش را بشناسد تا آنان به دلیل فشارهای زندگی به نقطه انفجار نرسند. علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. هیچ انسانی مجرم به دنیا نمی آید، شرایط زندگیش باعث مجرم شدنش می شود. جامعه ای که جرم خیز می شود باید به خود برگردد، اشتباهاتش را پیدا کند، غفلتش را پیدا کند، نقایصش را بررسی کند و فرصت تحلیل درست و پرداختن آزادانه را به متخصصان امر بدهد. ماهیت انحراف در جوامع مختلف متفاوت است، جامعه ای که برای کاهش آمار جرم از مجازات های تنبیهی سنگین استفاده می کند سخت در اشتباه است. آیا می توان از زمین بدون بذر مناسب، آب کافی و رسیدگی به موقع انتظار محصول سالم را داشت؟
جامعه سالم به نیازهای اولیه وثانویه اعضایش بها می دهد و برای تک تک آنان ارزش قائل است از دیدگاهش انسان موجودی دوست داشتنی و ارزشمند است و در موردشان قضاوت نمی کند.
در جامعه سالم حیوانات هم از حقوقی برخوردارند و در آن حق زندگی دارندو حفظ محیط زیست اولویت دارد.
جامعه سالم، هشیار است دلایل گرایش جوانان به جرم و بزه را جست وجو و بررسی می کند و حل مساله را می داند. در یک جامعه سالم آدم ها با هم فرق ندارند بلکه تفاوت های فردی طبیعی دارند که آنان را به بهترین و بدترین تقسیم نمی کند و این تفاوت ها پذیرفته می شوندبه عنوان کامل شدن یکدیگر. یک جامعه سالم به جای سرکوب معلول به تحلیل علت ها می پردازد.
در یک جامعه سالم همه طیف های انسانی حتی مهاجرین حق برخورداری از مزایای یکسان دارند و پول و قدرت داشته ما محسوب نمی شود. ثروت ها درست تقسیم می شود و حق هر کسی محفوظ است.
در یک جامعه سالم پرونده های قضایی پایین ترین آمار را دارد.
جامعه سالم آماده پذیرش کودک تازه متولد شده است چون برایش برنامه دارد.
در یک جامعه سالم دروغ گفتن سخت است. افراد سالم وبیمار مورد احترام، اعتنا و اهمیت هستند و به تن زخم خورده اعضایش شلاق نمی زند. نشانه های بیماری جامعه را می شناسد، به اعضایش آموزش می دهد آگاهی را سرلوحه برنامه هایش قرار می دهد و برنامه درمانی مناسب دارد.
جامعه سالم به اعضایش پیام می دهد که تک تک شما فارغ از تمامی خصوصیت های فردی مهم هستید و می توانید به توانمندی خود بیفزایید و همواره به بازتوان در اوج ناامیدی بیندیشید!
جامعه سالم امید به زندگی اعضایش را ارتقا می دهد تا آنان بهزیستی داشته باشند.
جامعه سالم از هنر مددکاری اجتماعی بهره می جوید و مددکاران را در اداره کشور دخالت می دهد تا نگهبان قوانین انسانی باشند و جامعه سالم... قانونگذاران، مسئولان و مجریان اداره کشور زمانی می توانند انتظاراتشان را مطرح کنند که خود وظایفشان را به خوبی انجام بدهند. منحرفان آسیب دیدگان اجتماعی هستند، ساختار مناسب جامعه می تواند از ورود آنان به رفتارهای جرم خیز پیشگیری کند، عوامل خطر قابل شناسایی اند. تحقیقات نشان می دهد رفتارهای ضداجتماعی امروز حاصل حقارت های دیروز است. افرادی که خشونت، تجاوز، خفت گیری، قتل و... را مرتکب می شوند در فضای مناسب پرورش نیافته اند و تجربیات را پشت سر گذاشته اند و در درونشان احساس انزجار دارند و به سوزش خود می پردازند. آیا می توان به طور قاطع به این پرسش پاسخ داد، که برخورد قضایی و خشن می تواند به کاهش جرم منجر شود؟ چطور می توان با به کارگیری نمادین از خشونت به خشونت های اجتماعی پایان داد، خشونت، خشونت است! پخش تصاویر خشن و قهری از رسانه ها، به قربانی کمک نمی کند، حق او را نمی ستاند جامعه را تلطیف نمی کند، جوانان ریسک پذیر را ادب نمی کند، رفتارهای ضد اجتماعی را پایان نمی دهد. برعکس از حساسیت عمومی می کاهد، چشم را عادت می دهد صحنه های نامطلوب ببینند. بزه دیده و بزهکار به سختی می تواند به زندگی آرام برگردد پس بهتر نیست به پیشگیری بیندیشیم؟
جامعه کارآمد به علاقه و انگیزه های اعضایش احترام می گذارد. شاید زورگیران، خفت گیران در آینده محافظین موفقی شوندو انرژی مضاعفشان را به درستی تخلیه کنند و... بسیاری از بزهکاران درجاتی از بیش فعالی در کودکی و نوجوانی دارند و چون والدین، خانواده و جامعه آگاهی کافی از این موضوع ندارند و نشانه شناسی نمی دانند و راه های درمان و برخورد مناسب را نمی دانند در بزرگسالی تمایلات انحرافی پیدا می کنند. مادران وسواسی، فرزندان را عاصی می کنند و برخی از رفتارهای وسواس به خروج اعضا خانواده می انجامد و آنها بیشترین زمان را در بیرون از خانواده می گذارنند وبرای جبران فشارهای روحی و احساس ناامنی دست به اعمال مجرمانه می زنند و ... جامعه کارآمد دغدغه کارت سلامت اعضایش را دارد.جامعه کارآمد به اعضایش انگ نمی زند تا عمر دارند این برچسب خودنمایی کند و طرد شوند. جامعه کارآمد آنقدر درست عمل می کند تا فرصت انتقام گیری را به اعضایش ندهد. جامعه کارآمد اعضایش را به خودی و غیرخودی تقسیم نمی کند. جامعه سالم به پدیده های نوظهور اجتماعی و نه به عنوان یک آسیب نوپدید بلکه به عنوان یک فرصت می نگرد و با بهره مندی از راه های مناسب شرایط شادی و نشاط جامعه را فراهم می کند. چرا که به قول معروف بار کج به منزل نمی رسد.