چت ړۅ(Ґ vêr§ïöñ²Ø³(²

[~KiAηA~]

چرا کیا؟.__.


سوسنو میگی صحر؟:|

یه هفته ای ده تاخاله اوردی رودستم\:
میای زود میری\:
پخ نمیدی ،یه حالی از خالت بپرسی،شاید کپه مرگشو گذاشته خو\:
اینجایی،یه سلام نمیدی به خاله بدبخت\:
اقا من اصن نه خالتم نه ابجیت،تازه به یه چی پی برده بودم،میخواستم بگم،رفتی،اصن نمیگم-.-
بیشعور

واسا خاله جون الان توضیح میدم..
این یه مدت که نبودم نت نداشتم..
هروختم داشتم سریع قطع میشد..درسامم زیاد شدن..
کلن یه مدت نیومدم..
عرضم به حضورت اونروز که اومدم و سریع رفتم کار برام پیش اومد..دیدی که بت سلامم کردم ولی سریع رفتم
وگرنه من که از خدامه از صبح تا شب اینجا پلاس باشم..
من خاله دیگه ای به غیر از شما ندارم خو(:
اهان در مورد سلام:|من کلا یی فزهنگم کم پیش میاد سلام بدم:|
حالا چی میخواستی بگی؟




خستم دیگه فاطی:|واس تنوع گفتم خوش خنده

عرضت پذریفته شد،اوخ ببخشید،عضرت|:
اهورا قرار بود عکسمو بت نشون بدم،صب کن پخ کنم>.<
اها،من به یه چی پی بردم|:
تو درس عین داوشمی(:بت گفته بودم اما الان پی بردم،چن وخ پیش مرگ همه عزیزامو تخیلی دیدم،تو تخیل فقط واسه مامانو بابا و کیانوشو یاسمنو تو وایسان و تینا گریه کردم-.-
ینی تمیز شماها عین خواهر برادرامین^.^
قبلنم یه بار واقعی،سر مریصیت گریه کرده بودما^.^
کلن اشگم دم مشکمه^.^