درباره ی سردارشهیداحمدنوزاد

[✘ றДƬДᗡØЯЄ ✘]

خرداد ماه سال 1338 در خانواده ای مستضعف در تهران کودکی به نام احمددنیا آمد.
او تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و همزمان با درس به کارنیز پرداخت. پس از اخذ دیپلم مدتی نزد پدرش در بانک ملی به صورت روزمزد مشغول به کار شد.
احمد که همواره در حال مطالعه کتب مذهبی و رفت و آمد به مسجد محل بود، به اصول زیربنای مکتب عشق تسلط کامل یافت و وارد جریان انقلاب شد و فعالانه در راهپیمایی ها شرکت کرد.
ازخاطرات مربوط به انقلاب پدربه این مطلب میپردازدکه زمانی که همراه خودم به محل کار میرفتیم یک روز یکی ازهمکاران باعجله پیش من امدوگفت اقایوسف زودباش برو داخل سالن که احمد خرابکاری کرده گفتم چی شده گفت عکس الاحضرت را ازآن بالا که وصل بود کنده وپرت کرده وسط سالن وشکسته گفتم هیچ نگران نباش اودیگربزرگ شده وراه درست راتشخیص میدهد واحتیاجی به من ندارد وخودش میداند چه کار می کند.
او پس از پیروزی انقلاب اسلامی عمده فعالیت های خود را در پایگاه های مستقر در مساجد معطوف کرد، درابتدای انقلاب وسال 58 تعدادزیادی از سربازان معافیت می گیرندازجمله احمد
بدلیل اینکه می خواست سهم خود رانسبت به انقلاب ادا نماید
احمد در تیرماه 59 به عضویت سپاه درآمد و پس از گذراندن دوره آموزشی در پادگان امام حسین(ع) عضو “گردان 8” سپاه شد.
احمد پس از شروع جنگ با “گردان 8” عازم گیلان غرب و سرپل ذهاب گشت و در عملیات “بازی دراز” شرکت کرد.
نوزاد” در عملیات “رمضان” مسئولیت جانشین “گردان مقداد” را به عهده گرفت و با ابراز رشادت های فراوان توان نظامی بالایش را به منصه ظهور رسانیدوموردتوجه شهیدهمت قرارگرفت و در عملیات “مسلم بن عقیل” به عنوان فرمانده گردان انصار وارد کارزار شود.
گردان او عنوان موفق ترین گردان را به خود اختصاص داد و مورد تشویق فرماندهان جنگ قرار گرفت. در عملیات “زین العابدین” نیزحاج احمد همین سمت را بر عهده داشت، پس از آن در سال 61 ازدواج کرد و خطبه عقدشان در محضر حضرت آیت الله خامنه ای جاری گشت.
مسئولیت حاج احمد در عملیات های “والفجر مقدماتی” و “والفجر 1” جانشینی گردان مقداد بود و به خاطر ابراز رشادت و لیاقت فراوان در عملیات های “والفجر 3” و “والفجر 4” به فرماندهی “گردان مقداد” برگزیده شد.
ازمسائل مهم وتاثیرگذار داشتن کادری قوی جهت گردان بودکه برای آمادهسازی چنین نفراتی دررده فرماندهی گردان کسانی راکه توان انجام این مهم راداشتندباهماهنگی لشگر بعنوان فرمانده گردان قرارمیدادوخودبعنوان جانشین درکنارش قرارمیگرفت.
او در ارتفاعات “کانی مانگا” حماسه ای مثال زدنی آفرید و نقطه عطف عشق و اشتیاق را به معرض نمایش گذاشت.
پس از عملیات “بدر” شهید “دستواره” مسئولیت قائم مقام لشکر 27 محمدرسول الله (ص) را به احمد سپرد ومدت 2ماه حاج احمد در این مسئولیت ماند اما احمد که با نیروهایش در گردان مقداد اخوتی دیرین یافته بود، تاب دوری از آنان را نیاورد و با مجاب کردن فرمانده لشکر بار دیگر فرماندهی گردان مقداد را بر عهده گرفت.بواسطه حضورقبلی حاج احمددرگردان انصار این دو گردان همانند یک خانواده بودندبرهمین اساس دراوائل سال64با رفتن حاجی به همراه یاردیرین خود حاج علی جزمانی به تیپ مسلم درکرمانشاه نیروهای گردان دراختیار گردان انصار قرار گرفته ودربهمن 68درعملیات والفجر8شرکت می کنندخبرعملیات که به نوزاد میرسد ازکرمانشاه خودرابه منطقه عملیات در فاو میرساندوحضورش همانندنسیمی به گوش یاران میرسدوهمگان را خوشحالی فرا میگیرد و علارقم نداشتن مسئولیت نوزادهمراه فرمانده گردان انصارحاج جعفر محتشم که خوداز فرماندهان سابق مقدادبودقرارمیگیردوبی ادعادرابتدای ستون درعملیات شرکت مینماید.
درابتدای سال65نوزادوجزمانی به لشگربازمیگردندودوباره کادرگردان رادورجمع کرده واماده حضور پرصلابت تر درعملیاتهای درپیش رو می گردندگردان درکربلای یک درارتفاعات قلاویزان کارمیکندودرعملیات کربلای چهارباوجودتوجیه گردان وامادگی بدلیل مشکلات پیش امده عملیات کنسل شد.
اما او که شور عشق حسینی در سرش غوغای عطش واشتیاق بپا ساخته بودو جسورانه در اکثر عملیاتها شرکت کرده و عاشقانه اماده بودر راه حق جانفشانی نماید.
در عملیات “کربلای 5” عاشقانه به مصاف دشمن بعثی رفت تا پای جان جانفشانی کرد و به فرماندهی نیروهای تحت امرش پرداخت.
اولین هدیه احمد دستش بود که ابوالفضل وار در راه حسین زمان پیشکش عرش الهی نمود.
سرانجام، در 21 دی ماه 65 در منطقه “شلمچه” مردی از تبار شقایق به یمن وصال حق با آخرین تپش قلبش، شهادتین را بر زبان آورد و با لبی خندان به سوی باغبان دشت بهشت پرواز کرد.