05-09-2014، 15:35
فرهنگ زندگی بدون اپلیکیشن ها
ایران مطلب : فکر می کنید اصلا یک بار دیگر بشود دوچرخه سواری را از اول یاد گرفت، از اول چرخ های کمکی را باز کنی و شروع کنی به زمین خوردن و بلند شدن، زمین خوردن توی آسفالت های کوچه و خیابان یا چمن های پارک و بعد اعتماد کردن به کسی که می گوید پشت زین دوچرخه ات را رها نخواهد کرد. دست آخر آن لحظه ای که برمی گردی پشت سرت را نگاه می کنی و می بینی که خیلی وقت است که همراهت را جا گذاشته ای و توانستی خودت تعادلت را روی دو چرخ دوچرخه حفظ کنی.
اگر سال ها هم بگذرد، لذت یاد گرفتن دوچرخه سواری فراموش نشدنی است و بعد از آن هم سر و کله زدن با بزرگترها برای اینکه اجازه دوچرخه سواری تان را در یک روز تابستانی، سر ظهر بدهند هم از خاطر نرفتنی است. حالا هر چقدر به گوش بچه های فامیل می خوانم زودتر دوچرخه هایشان را بردارند و تجربه کنند، کسی گوشش بدهکار نیست. می گویند «که چی؟ حال داری؟ می خوریم زمین. کامپیوتری اش هست، مسابقه دوچرخه سواری ریختم روی تبلت.»
و بعد فکر می کنم نه فقط در دنیای بچه ها و نوجوان ترها که برای تمام دنیای این روزهایمان بدلی ساخته ایم که دلیل موجهی باشد بر تنبلی و تجربه نکردن مان. اصلا از خودتان پرسیده اید آخرین باری که یک مهارت، یک تجربه را برای اولین بار تجربه کرده اید و درش موفق بوده اید، کی بود؟
این پرونده برای این است که شاید بین این دنیای تلفن های هوشمند و شبکه های اجتماعی شما تصمیم بگیرید وقت تازه ای باز کنید برای یک تجربه واقعی تر که هیجان بیشتری برای زندگی تان به همراه بیاورد، سفر کنید، کتاب بخوانید، والیبال دسته جمعی بازی کنید و قبل از همه اینها «وای فای» را خاموش کنید.
هشت اپلیکیشنی که دلایل وجودی شان برایمان سوال است
توی بالا و پایین کردن این اپ استورها، این روزها بیشتر اپلیکیشن ها سعی می کنند مدل تقلبی زندگی را برایمان بسازند و البته وقتی سری به این اپ استندها می زنی، می بینی که چقدر اپلیکیشن ساخته شده است که می توان ساخته شدن شان را توی سریال داستان های باورنکردنی به قضاوت گذاشت. در پایین فهرستی از اپلیکیشن هایی که یا احتمالا بعضی هایمان بهشان عادت کرده ایم یا باورمان نمی شود که کسی توی دنیا به فکرش رسیده باشد تا همچین اپی بسازد، را با هم مرور کنیم.
Pou
امکان دارد آوردن اسم این اپلیکیشن در فهرست اپ هایی که نمی دانیم برای چه ساخته شده اند، عده زیادی را از من عصبانی کند؛ ولی بهتر نیست جای نگهداری از پو و نگران خوراک و پوشاکش بودن از بچه همسایه ای، خواهری، کسی مراقبت کنید. مطمئنا از یک بچه واقعی بیشتر از پو ری اکشن های بامزه خواهی دید! به هر حال این اپلیکیشن را هم لابد برای کسانی ساخته اند که دور و برشان هیچ موجود زنده ای برای توجه کردن نیست.
اگر سال ها هم بگذرد، لذت یاد گرفتن دوچرخه سواری فراموش نشدنی است و بعد از آن هم سر و کله زدن با بزرگترها برای اینکه اجازه دوچرخه سواری تان را در یک روز تابستانی، سر ظهر بدهند هم از خاطر نرفتنی است. حالا هر چقدر به گوش بچه های فامیل می خوانم زودتر دوچرخه هایشان را بردارند و تجربه کنند، کسی گوشش بدهکار نیست. می گویند «که چی؟ حال داری؟ می خوریم زمین. کامپیوتری اش هست، مسابقه دوچرخه سواری ریختم روی تبلت.»
و بعد فکر می کنم نه فقط در دنیای بچه ها و نوجوان ترها که برای تمام دنیای این روزهایمان بدلی ساخته ایم که دلیل موجهی باشد بر تنبلی و تجربه نکردن مان. اصلا از خودتان پرسیده اید آخرین باری که یک مهارت، یک تجربه را برای اولین بار تجربه کرده اید و درش موفق بوده اید، کی بود؟
این پرونده برای این است که شاید بین این دنیای تلفن های هوشمند و شبکه های اجتماعی شما تصمیم بگیرید وقت تازه ای باز کنید برای یک تجربه واقعی تر که هیجان بیشتری برای زندگی تان به همراه بیاورد، سفر کنید، کتاب بخوانید، والیبال دسته جمعی بازی کنید و قبل از همه اینها «وای فای» را خاموش کنید.
هشت اپلیکیشنی که دلایل وجودی شان برایمان سوال است
توی بالا و پایین کردن این اپ استورها، این روزها بیشتر اپلیکیشن ها سعی می کنند مدل تقلبی زندگی را برایمان بسازند و البته وقتی سری به این اپ استندها می زنی، می بینی که چقدر اپلیکیشن ساخته شده است که می توان ساخته شدن شان را توی سریال داستان های باورنکردنی به قضاوت گذاشت. در پایین فهرستی از اپلیکیشن هایی که یا احتمالا بعضی هایمان بهشان عادت کرده ایم یا باورمان نمی شود که کسی توی دنیا به فکرش رسیده باشد تا همچین اپی بسازد، را با هم مرور کنیم.
Pou
امکان دارد آوردن اسم این اپلیکیشن در فهرست اپ هایی که نمی دانیم برای چه ساخته شده اند، عده زیادی را از من عصبانی کند؛ ولی بهتر نیست جای نگهداری از پو و نگران خوراک و پوشاکش بودن از بچه همسایه ای، خواهری، کسی مراقبت کنید. مطمئنا از یک بچه واقعی بیشتر از پو ری اکشن های بامزه خواهی دید! به هر حال این اپلیکیشن را هم لابد برای کسانی ساخته اند که دور و برشان هیچ موجود زنده ای برای توجه کردن نیست.
سنگ قبر من چه شکلی است؟
می توانید با استفاده از این اپلیکیشن، سنگ قبر متناسب با شخصیت تان را پیدا کنید. همچنین در ادامه اگر از انتخاب اپلیکیشن ناراضی بودید، امکان این را می دهد که خودتان سنگ قبر خودتان را تزیین کنید.
آیا از ترکاندن حباب های ضربه گیرها خوشتان می آید؟
این اپلیکیشن هم توی بازارهای اپ پیدا می شود که شما با این عادتتان بیشتر وقت بگذرانید و امتیاز بگیرید. می توانید با استفاده ازش، ترکاندن حباب ها را تایم بگیرید و رکورد بزنید، می توانید رقابتی با دوستتان به ترکاندن حباب های ضربه گیر مشغول شوید و امتیاز جمع کنید.
فوت کردن شمع
اگر از این دسته افرادی هستید که توی تولدها نمی توانند جلوی خودشان را بگیرند تا صاحب تولد، خودش شمع کیک تولدش را فوت کند، پس این اپلیکیشن را دانلود کنید. حداقل به شما می تواند کمک کند تا به شمع کیک تولد کسی دیگری توی روز تولدش چشم نداشته باشید.
خاموش و روشن کردن فندک زیپو
اگر این تیک عصبی را همراه خود دارید و از صدای باز و بسته کردن فندک زیپو لذت می برید، قانع شدم! حق دارید این اپلیکیشن را دانلود کنید. با لمس کردن صفحه موبایل کالری کمتری می سوزانید تا وقتی که بخواهید خود فندک واقعی را هی خاموش و روشن کنید!
اپلیکیشن آره یا نه
یادتان هست بچه تر که بودیم، وقتی که می خواستیم بدانیم یک کاری می شود یا خیر، دستمان را می گرفتیم توی هوا و بعد چشم های مان را می بستیم و دوتا انگشت اشاره مان را به هم نزدیک می کردیم. اگر انگشت های اشاره به هم برخورد می کرد، تصمیمان را مثبت می گرفتیم و اگر به هم نمی خورد، جوابمان منفی می شد. در واقع این اپلیکیشن انرژی شما را برای بالا بردن انگشت هایتان ذخیره می کند و خودش این کار را به جای شما انجام می دهد!
اپلیکیشن اسم و فامیل
می توانید با استفاده از این اپلیکیشن، روی تبلت خودتان و سایر دوستان از مصرف کاغذ جلوگیری کنید. اپلیکیشن راهنما دارد و اگر کسی با حرف سختی مثل غ شما را آزار داد، می توانید تقلب کنید.
اپلیکیشن فضول گیر
بعد از نصب کردن اپلیکیشن و قفل کردن گوشی تان، اولین نفری که موبایلتان را بردارد و رمزش را نزند، فیلمش را می گیرد و شروع می کند به آژیر زدن؛ بعد هم طی پیامی به کسی که گوشی را به دست گرفته می گوید «فضول! گیر افتادی» و تصویرش را پشت میله های زندان نمایش می دهد. شاید طفلک فقط گوشی خودش را با گوشی شما اشتباه گرفته باشد!
هفت پدیده یا هفت مهارتی که جایگزین مجازی اش به دل ما نمی نشیند
برادرم دارد با موبایلش تمرین زدن پنالتی می کند، بهش می گویم بهتر نیست سرت را بگیری بالا از روی تبلت؟ شاید متوجه فوتبالی شوی که تلویزیون دارد نشان می دهد! که اتفاقا پنالتی هم دارد! دوباره سرش را می انداز پایین و می گوید: «خب» پنالتی بعدی را می زند.
وسط بازی آرژانتین - آلمان هم هر کجا اعصابش به هم می ریزد، دوباره تبلت را روشن می کند و از آرژانتین به آلمان پنالتی می زند و تیم مورد علاقه اش را برنده اعلام می کند. البته نوبت انتقام گرفتن او از من هم می رسد. وقتی وسط مهمانی نشسته ایم، از من می پرسد بهتر نیست جای چت کردن با دوستت، با مهمان های زنده تو مهمانی سر صحبت را باز کنی؟
خلاصه خواسته یا ناخواسته همه ما جای مشغول شدن به اتفاق های واقعی، خودمان را با بدل هایشان گول زده ایم اما قبول کنید که بیشتر از انگشت های یک دست کارهایی هست که هیچ وقت جایگزین مناسبی برایشان توی دنیای اپ استور و باقی استندهای اپلیکیشن ساخته نمی شود. این مطلب صرفا جهت یادآوری است و اول از همه به خودم یادآوری می کنم که:
دوستی!
بهتر است با آدم های واقعی درد دل کنی. درست است که کسی که پشت مانیتور کامپیوتر یا اپلیکیشن وایبر نشسته است هم در آخر یک آدم واقعی است، نه یک ربات؛ ولی هیچ وقت نمی توانید ناراحتی و خوشحالی تان را، آن جور که واقعا حس می کنید، با شکلک های یک برنامه چت به طرف مقابل تان القا کنید.
بعضی هایمان هستیم که ساعت ها با یکدیگر چت می کنیم اما در دنیای واقعی کلمه ای برای گفتن به هم نداریم. از خودتان بپرسید که اگر کسی بخواهد بنا بر تعداد مسیج هایتان در اپلیکیشن های مختلف دوست صمیمی شما را انتخاب کند، آیا این دوست در دنیای واقعی هم همین قدر کنارتان هست؟
بعضی ها می گویند که با این اپلیکیشن ها هیچ وقت تنها نیستی. امکان دارد توی ایستگاه اتوبوس نشسته باشید، با اینترنت موبایلتان به یکی از اپلیکیشن های چت متصل می شوید و با دوستانتان در ساعت انتظار چت می کنید اما این واقعا تعریف درستی است از تنها نبودن؟
اپلیکیشن ها، اینترنت و موبایل همه دست به دست هم داده اند تا تعریف «تنهایی» عوض شود. نه تنها تعریف تنهایی، تعریف دوست صمیمی یا خیلی چیزهای دیگر. همه ما بارها اطلاعاتمان را داده ایم دست این تست های شبکه های اجتماعی که با توجه به ساعت های چت کردن با دوستانمان و تعداد لایک ها و کامنت هایی که گرفته ایم، بهمان بگوید بهترین دوستمان چه کسی است.
تعریف تنهایی را اگر توی لغتنامه دهخدا چک کنید، بهتان جواب می دهد «خلوت» و این روزها چقدر تنهایی ما دقیقا همین خلوتی است که دهخدا تعریفش می کند؟ نه تنهایی مان تنهایی است و نه دوستی ها تعریف قدیمی اش را حفظ کرده است!
دستپخت مامان
هیچ وقت با اینترنت و تلفن هوشمند و اپلیکیشن سیر نخواهید شد. اگر جزو آن دسته از افراد هستید که با گذاشتن لپ تاپ روی شکمشان کار می کنند و عقیده دارید این کار، تایم گشنگی تان را به تاخیر خواهد انداخت، باید بگویم که فقط معده دردتان را افزایش می دهد و مرگتان را با امواجش - دور از جان - جلوتر می اندازد. (شاید باور نکنید اما گذاشتن این لپ تاپ روی شکم برای رفع گرسنگی جدی جدی یکی از راه حل های آدم هایی است که نمی توانند از دنیای مجازی دل بکنند! کافی است بپرسید ازشان.)
علاوه بر آن هر چقدر هم با این اپلیکیشن های «دینر داش» و «بست چف» بازی کنید، باز هم آشپزی یاد نخواهید گرفت. نه آشپزی نه مهمانداری. تا غذا توی قابلمه یک بار برایتان ته نگیرد و برنج تان شفته نشود، آشپزی یاد نخواهید گرفت.
برای مهمانداری و باقی قضایا جای اینکه با دختر توی دینر داش مرحله به مرحله گارسونی یاد بگیرید، بهتر است یک بار توی این مهمانی های افطار، پا به پای مادر و مادربزرگ پیش بروید. (دنبال ضرب المثل مناسبی بودم اینجا که به خودم گوشزد کنم که یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به بقیه)
پیژامه
اصلا امکان دارد اپلیکیشنی ساخته شود که اندازه پیژامه خود آدم راحت باشد؟ تا حالا به این فکر کرده اید که با این همه برنامه ارتباطی و بازی و ... چقدر از آسایشمان کم شده است؟ چقدر توی هوای این هستیم که ناتیفیکشن های اینستاگرام را چک کنیم و بعد از جواب دادن به مسیج های وایبر، مسیج های واتس اپ را هم سر بزنیم. به قول فامیل دور «من دیگه حرفی ندارم».
فوتبالدستی
تجربه فوتبالدستی و کل کل هایش را اگر داشته باشید، حتی در صورت وجود اپلیکیشن هم باز دلتان نمی خواهد آن را مجازی تجربه کنید. اپلیکیشن و بازی های آنلاین ما را از معاشرت های جمعی تا یک حدی دور کرده اند. بچه ای را می شناسید دور و برتان که «گرگم به هوا» بازی کند این اواخر؟ آخرین باری که وسطی بازی کرده اید کی بود؟ من چهار سال پیش! امسال هم دور هم «او» بازی کردیم، دارت، اسکی، فوتبال و البته همه اش توی محیط غیرواقعی و مجازی که «او» در اختیارمان می گذارد.
نمی دانم اسم «اِستیم» را شنیده اید یا نه، اما می توانید با این برنامه ساعت ها با آدم های دیگر بدون اینکه بشناسیدشان بازی آنلاین کنید و وقت بگذرانید. بازی های گروهی و شرکت توی جمع های اجتماعی، همه و همه کم کم دارد به یک سرچ توی اینترنت و دانلود اپ مشابهش می انجام. نکند که حواسمان نباشد و بازی های گروهی بمیرد!
این اپلیکیشن ها تعریف اجتماع را عوض کرده اند، این روزها زیاد می شنوید اجتماع مجازی و معلوم نیست که می شود به کنار هم قرار گرفتن یکسری چراغ سبز برای شروع یک بازی آنلاین اجتماع گفت یا خیر. پیش از این، اجتماع جمعی از آدم ها بود که کنار هم بگویند و بخندند و بازی کنند!
توپ چهل تکه
یادتان هست؟ توپ می افتاد توی حیاط همسایه و هی 10، 20، 30، 40 می کردیم که کی برود زنگ همسایه را بزند و توپ را پس بگیرد. بعد نوبت می افتاد به یکی از بچه ها، می زد زیر گریه و می گفت حتی اگر بمیرد هم نمی رود زنگ همسایه بداخلاق را بزند و سراغ توپش را بگیرد و می دوید می رفت پیش مامانش.
هیچ کدام از این تجربه ها و زمین خوردن ها را با پنالتی زدن پشت تبلت پیدا نمی کنید. آخرین بازی که چند بچه توی کوچه تان در حال گل کوچک بازی کردن دیده اید کی بود؟ این اپلیکیشن ها تجربه های بچگی را هم دستخوش تغییر قرار داده اند. کمتر بچه ای هست که این روزها با لباس های خاکی و پای زخمی از زمین بازی برگردد خانه! راه و رسم «بچگی کردن» هم با تلفن های هوشمند عوض شده است.
پفک نمکی
فکر کردن به اپلیکیشن پفک نمکی و باقی نوستالژی هایی که با زندگی مان گره خورده هم حتی خنده دار است. اپلیکیشن ها، خاطره بازی ما را کمابیش کم کرده اند. خبری از نامه کاغذی نیست، کمتر کسی دفترچه خاطراتش را باز می کند و چند خطی برای خودش می نویسد و یادگاری دادن به دوستان شده است در حد مسیج کردن یک کارت پستال اینترنتی برای تبریک.
قدم زدن زیر باران
به محض اینکه باران شروع به باریدن می کند، همه از توی خانه هایشان وصل می شوند به یک شبکه اجتماعی و نظرشان را درباره این نعمت الهی استاتوس می کنند. قبلا البته اینطور نبود. باران که شروع می شد، اگر واقعا جزو دسته ای از آدم ها بودید که روزشماری می کنند برای رسیدن روزهای بارانی، آماده می شدید و می رفتید برای قدم زدن اما شبکه های اجتماعی تمام حس و حال ما را از حالت اورژینال بیرون آورده اند و ما به خاطر آنها خانه نشین شده ایم.
کنار گذاشتن تبلت دستت و چند دقیقه زیر باران راه رفتن شاید تصمیمی بین مرگ و زندگی باشد حالا برای بعضی ها؛ یا در جواب بگویند که می توانی همین حالا بروی به یک اپ استور و اپلیکیشن صدای باران، راه رفتن زیر باران، پریدن در چاله های آب، صدای خس خس برگ های پاییزی و غیره را دانلود کنی تا موقع دلتنگی گوش کنی! ولی کجا لذت و تجربه ای را که از یک سفر به دست می آورید، می توانید با چرخیدن توی گوگل مپ و غیره حاصل کنید؟ قدم زدن زیر باران هم همین است. حواستان باشد این دفعه قبل استاتوس ذوق تان از باران و اضافه کردن «فیلینگ هپی»تان بهش، اول چند دقیقه زیرش قدم بزنید تا حس و حالتان واقعی تر شود!