01-09-2014، 17:52
محمدحسن ملکمدنی شهردار تهران در دوره اصلاحات و یازدهمین شهردار پایتخت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. وی فعالیتهای خود را از آغازین روزهای انقلاب مانند بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی در جهاد سازندگی آغاز کرد. سپس با دوستانش در دادگاههای انقلاب به گنبد کاووس رفت تا اینکه سید محمد خاتمی به فرمان رهبری انقلاب نمایندگی امام(س) در روزنامه کیهان را به عهده گرفت. خاتمی به توصیه مرحوم آیتالله روحالله خاتمی ملکمدنی را به عنوان معاون اداری مالی موسسه کیهان منصوب کرد. وی از سال ۶۲ تا ۶۹ شهردار اصفهان بود و زمانی که کرباسچی شهردار تهران شد، همراه وی به شهرداری تهران آمد. در بهمن ۱۳۸۰ ملکمدنی از سوی شورای شهر اول به سمت شهردار تهران انتخاب شد. بخشهایی از گفتوگوی روزنامه «قانون» با او را میخوانید:
* در سال ۶۲ شهردار اصفهان شدم. آقای کرباسچی استاندار بودند و تا ۶۹ شهردار اصفهان ماندم. در آن زمان شهردار اصفهان به عنوان شهردار نمونه انتخاب شد و کارهایی که صورت گرفت، مورد توجه واقع شد تا اینکه به اتفاق آقای کرباسچی به تهران آمدیم و جناب آقای نوری وزیر کشور شدند. آقای کرباسچی هم شهردار تهران. ایشان از من خواهش کردند که در مسائل شهر تهران به ایشان کمک کنم و بچههای شهرداری شهر اصفهان هم بیایند. یک مدت هم در اصفهان بودم و چند روز در هفته به تهران میآمدم. در ارتباط تنگاتنگ با برادر عزیزم آقای کرباسچی، یک تحول در شهرداری تهران ایجاد شد و یک حرکت نو اتفاق افتاد. مدتها بحث پیشنهاد شهرداری تهران به من مطرح بود. اما من توجهی نمیکردم و به سمتش نمیرفتم. اعضای مختلف شورای شهر قصد رایزنی با من را داشتند و ضمن احترام، جواب من منفی بود. تا یک شب برادر عزیزم جناب آقای حجاریان، جلوی در خانه من پیاده شدند و با واکر و عصا به کمک دیگران به خانه من آمدند. حرفهایی زدند که من را تحت تاثیر قرار داد. دیدم کسی که سلامتیاش را برای این کار داده است، اگر درخواستی از من دارد، این نهایت بیانصافی است که پاسخ منفی به ایشان بدهم. حرفشان این بود که ما گیر کردهایم و به شما احتیاج داریم. دلایلشان هم این بود که کسی که در شورا روی وی اتفاق نظر باشد و در شهرداری هم زمینه مثبتی داشته باشد و او را بپذیرند، شما هستید. این آغاز قضیه بود. من هم ضمن احترام به برادر فهمیده و آیندهنگرم جناب آقای حجاریان، گفتم اگر شما اتفاق نظر داشته باشید و آقای رئیسجمهور و شخص اول مملکت، یعنی مقام محترم رهبری هم اجازه بدهند، من میپذیرم.
* من انحلال شورای شهر اول را مشکوک میدانم و احتیاج به زمان دارد تا مسائل آن برای همگان روشن شود. آقایان عطریانفر، حجاریان و من و حتی آقای رئیسجمهور از این موضوع مطلع نبودیم. آقای ابطحی و موسوی لاری این کار را انجام دادند و هیچ کدام مسئولیتش را نپذیرفتند. بعدها متوجه شدیم نمیخواستند این مشکل حل شود و خیلی ساده با این مسائل برخورد کردند. مجموعه مدیران شهرداری در انتخابات شوراها با خانوادهشان ۵۰۰-۴۰۰ هزار رای دارد. چه شد که یکی به میدان نیامد. کلافه بودند، میگفتند چرا با ما این کار را کردید. ما تازه داشتیم کارها و حرفهای جدیدی میزدیم، نشاطی ایجاد شده بود، چرا آن را به هم زدید و مدیران شهرداری را خانهنشین کردید...اختلافات بود، اما به دلیل اینکه اکثریت طرفدار من بودند، من هم با آنان گفتوگو میکردم و گفتم به مجرد اینکه اگر نصف به اضافه یک من را نخواهند، سریع از شهرداری میروم.
* بارها آقای عطریانفر و حجاریان با وزارت کشور مذاکره میکردند که میخواهید ما به کنار برویم، میخواهید شهردار کنار برود؟ نمیدانستند که چکار میکنند. انتهایش به این رسید که شورا را منحل کردند و به دنبال آن آقای مقیمی به آنجا آمد و بچههای شهرداری هم به خانههایشان رفتند و در انتخابات شرکت نکردند و شورای شهر را به دست گروه جدید دادند.