31-08-2014، 9:38
ایران بزرگ (همچنین ایرانزمین و یا ایرانشهر)محدودهٔ جغرافیایی و حوزه تمدنی فلات ایران و جلگههای مجاور آن، شامل ایران کنونی، بخش اعظم قفقاز، افغانستان و آسیای مرکزی است که گهگاه از آن با عنوان پارس بزرگ هم یاد میکنند.
عنوان ایران صرفا محدود به بخش غربی آن که هم اکنون به این نام خوانده میشود، نیست و تمام مرزهای سیاسی کشوری که تحت تسلط ایرانیان بود همچو بین النهرین و اغلب ارمنستان و جنوب قفقاز را هم در بر میگیرد.
مفهوم ایران بزرگ از جهات گوناگون ریشه در تاریخ چند هزار ساله آن دارد و به دوران نخستین امپراتوری پارس بازمی گردد. در دوران جدید، ایران بسیاری از سرزمینهای خود را از دست داد از جمله واگذاری عراق به امپراتوری عثمانی (۱۵۳۳ میلادی)، واگذاری افغانستان به بریتانیا طی قرارداد پاریس در ۱۸۵۷ میلادی و ۱۹۰۵ میلادی و واگذاری سرزمینهای قفقاز به روسیه در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی؛ عهدنامه ترکمانچای در سال ۱۸۲۸ و پس از نبرد روسیه و ایران، استانهای قفقازی ایران را برای همیشه به روسیه واگذار کرد و مرزهای جدید در طول رودخانه ارس شکل گرفت. بر طبق عهدنامه گلستان در سال ۱۸۱۳، مناطق ارمنستان، آذربایجان و شرق گرجستان که پیشتر بخشی از ایران بودند، به روسیه واگذار شدند. در اثر این تجزیه تاریخی کشورها و ملتهای جدیدی تحت نفوذ روسیه و انگلستان شکل گرفتند که اگرچه از طریق زبان یا فرهنگ با ایران پیوستگی داشتند اما جوامع خاص خود را شکل دادند. در سال ۱۹۳۵ در زمان سلطنت رضا شاه، نام ایران رسما در مجامع بین المللی به عنوان نام بخش بجا مانده از سرزمین ایران بکار رفت.
از نظر جغرافیایی و فرهنگی، ایران بزرگ شامل تمام بخش های فلات ایران بخش های آسیای مرکزی، بلخ و رشته کوه های هندوکش در امتداد شمال شرقی، افغانستان و غرب پاکستان در بخش جنوب شرقی و از سوی غرب، عراق و قفقاز در بخش شمال غربی است.
عنوان ایران صرفا محدود به بخش غربی آن که هم اکنون به این نام خوانده میشود، نیست و تمام مرزهای سیاسی کشوری که تحت تسلط ایرانیان بود همچو بین النهرین و اغلب ارمنستان و جنوب قفقاز را هم در بر میگیرد.
مفهوم ایران بزرگ از جهات گوناگون ریشه در تاریخ چند هزار ساله آن دارد و به دوران نخستین امپراتوری پارس بازمی گردد. در دوران جدید، ایران بسیاری از سرزمینهای خود را از دست داد از جمله واگذاری عراق به امپراتوری عثمانی (۱۵۳۳ میلادی)، واگذاری افغانستان به بریتانیا طی قرارداد پاریس در ۱۸۵۷ میلادی و ۱۹۰۵ میلادی و واگذاری سرزمینهای قفقاز به روسیه در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی؛ عهدنامه ترکمانچای در سال ۱۸۲۸ و پس از نبرد روسیه و ایران، استانهای قفقازی ایران را برای همیشه به روسیه واگذار کرد و مرزهای جدید در طول رودخانه ارس شکل گرفت. بر طبق عهدنامه گلستان در سال ۱۸۱۳، مناطق ارمنستان، آذربایجان و شرق گرجستان که پیشتر بخشی از ایران بودند، به روسیه واگذار شدند. در اثر این تجزیه تاریخی کشورها و ملتهای جدیدی تحت نفوذ روسیه و انگلستان شکل گرفتند که اگرچه از طریق زبان یا فرهنگ با ایران پیوستگی داشتند اما جوامع خاص خود را شکل دادند. در سال ۱۹۳۵ در زمان سلطنت رضا شاه، نام ایران رسما در مجامع بین المللی به عنوان نام بخش بجا مانده از سرزمین ایران بکار رفت.
از نظر جغرافیایی و فرهنگی، ایران بزرگ شامل تمام بخش های فلات ایران بخش های آسیای مرکزی، بلخ و رشته کوه های هندوکش در امتداد شمال شرقی، افغانستان و غرب پاکستان در بخش جنوب شرقی و از سوی غرب، عراق و قفقاز در بخش شمال غربی است.
امپراتوری ماد
امپراتوری هخامنشی
امپراتوری اشکانی
امپراتوری ساسانی
امپراتوری صفویه
ریشه نام ایران
نام ایران به معنای سرزمین آریایی ها، شکل پارسی نو واژه آریانام از زبان پیشا ایرانی و به معنای آریاییها است که نخستین بار در زبان اوستایی به صورت آریانم آمدهاست.(زبان اوستایی در شمال شرق ایران بزرگ یا آنچه امروز ترکمنستان و تاجیکستان خوانده میشود، مورد استفاده بود)
اگرچه عنوان ایران تا اواخر دوران امپراطوری اشکانی، مفهوم قومی، زبانی و دینی معلوم داشت، اما هنوز دارای بار سیاسی نبود. امپراطوری یا پادشاهی ایران در مفهوم سیاسی به دوران ساسانیان بازمی گردد که در نتیجه پیوند میان سلسله جدید و روحانیت زرتشتی پدید آمد. آنطور که از شواهد موجود بر میآید این همگرایی ایده پادشاهی ایران یا ایرانشهر را تقویت کرد.
مفهوم
ریچارد فولتس میگوید:«گمان میرود مردمان ایران بزرگ - منطقهٔ فرهنگی که از خاورمیانه تا قفقاز، خوارزم، ماوالنهر، بلخ و پامیر امتداد دارد و مردمان آن مادها، پارسها و پارتها و سغدیان بودند - پیش از اسلام همگی آیین زرتشتی داشتند». این دیدگاه اگرچه در میان دانشمندان رواج دارد اما تا حدی هم اغراق آمیز است. فولتس استدلال میکند:«اگرچه ایرانیان معابد، نمادها و اساطیر مذهبی مشابه داشتند. اما در حقیقت خدایان متعددی پرستیده میشدند علی الخصوص میترا خدای پیمانها و آناهیتا خدای آبها اما خدایان دیگری هم برحسب زمان، مکان یا گروههای مختلف مورد پرستش قرار میگرفتند»..
ریچارد فرای ایران بزرگ را شامل بخش اعظم قفقاز، عراق، افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی میداند که از طریق نفوذ فرهنگی تا چین و غرب هند گسترش مییابد. به گفته فرای:«ایران شامل تمام مردمان و سرزمینهایی است که در آنها زبانهای ایرانی بکار میرود و تمام بخشهایی که فرهنگ ایرانی در آن پیروزمند و مسلط بود».
به گفته چی پی مالری و داگلاس کیو آدامز در بیشتر بخش غربی ایران بزرگ در زمان هخامنشی، زبانهای ایرانی شاخهٔ جنوب غربی بکار میرفت در صورتی که در بخش شرقی آن زبانهای ایرانی شاخه شرقی که با زبان اوستایی خویشاوندی داشت، متداول بود.
پس از چیرگی مغول بر ایران سلسله ایلخانان بر ایران مسلط شدند و اولجایتو در طول سالهای ۱۳۰۴-۱۳۱۷ میلادی بر این سرزمین فرمان میراند.
منابع اولیه همچون میر خاوند تاریخنویس دوران تیموری، محدوده ایرانشهر (ایران بزرگ) را از رود فرات تا رود سیحون توصیف میکنند.
از دیرباز تا کنون قومیت هیچگاه عامل جدایی در ایران بزرگ نبوده؛ ریچار فرای میگوید:
من بارها عنوان کردم که مردمان آسیای مرکزی چه ایرانی زبان و چه ترکزبان تنها یک فرهنگ، یک مذهب و ارزشها و سنتهای یکسان دارند و تنها عامل جدایی ایشان زبان است.
در دوران مدرن، مداخله استعمار غرب و قومیت موجب جدایی استانهای ایران بزرگ شد. همانطور که پاتریک کلاسن میگوید ناسیونالیسم قومی حتی اگر به گذشتههای دورتر نسبت داده شود، پدیدهای مربوط به قرن نوزدهم است. با اینحال ایران بزرگ پس از یک جغرافیای سیاسی که در ابتدا شکل گرفت، بیشتر به یک ابرکشور فرهنگی تبدیل شد.
حمدالله مستوفی، جغرافیدان قرون وسطی در نزهت القلوب مینویسد:
چند شهر است اندر ایران مرتفع تر از همه
بهتر و سازنده تر از خوشی آب و هوا
گنجه پر گنج در اران، صفاهان در عراق
در خراسان مرو و طوس، در روم باشد اقسرا
تاریخ ایران کمبریج محدوده تاریخی و فرهنگی ایران بزرگ را شامل ایران امروز، بخشهایی از چین، افغانستان و جمهوریهای جدا شده از شوروی سابق معرفی میکند. فهرستی از این مناطق در دنباله این نوشته درج شدهاست.
پیشینه
در دوران پیش از اسلام، ایرانیان سرزمینهای تحت تسلط خود را به دو بخش تقسیم کرده بودند و آنها را ایران و انیران میخواندند. ایران شامل بخشهایی بود که در آن مردمان ایرانی تبار باستان سکونت داشتند و آن منطقه از کشوری که هم اکنون به نام ایران خوانده میشود، به مراتب گسترده تر بود. چنین مفهومی از ایران (به عنوان یک سرزمین)ایران بزرگ را شکل داد. بعدها تغییرات بسیاری در مرزها و مناطقی که ایرانیان در آن زندگی میکردند، ایجاد شد اما کماکان زبان و فرهنگ ایرانی بر بسیاری از بخشهای ایران بزرگ مسلط ماند.
برای نمونه پیش از اشغال آسیای مرکزی و قفقاز توسط روسیه، زبان پارسی در این مناطق زبان اصلی ادبی بود. آسیای مرکزی همانجایی است که زبان پارسی نو در آن شکل گرفت. حتی فراتر از اینها به اعتراف دولت انگلستان، پیش از اشغال عراق توسط انگلستان در سالهای ۱۹۱۸-۱۹۳۲ میلادی و اعمال ممنوعیتها، در کردستان عراق زبان فارسی بکار میرفت.
با پیشروی مدام امپراطوری روسیه به سرزمینهای جنوبی پس از دو جنگی که به ایران تحمیل شد و عهدنامههای گلستان و ترکمانچای و همینطور مرگ نابهنگام عباس میرزا در سال ۱۸۲۳ و قتل میرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانی، صدر اعظم ایران، بسیاری از خانات آسیای مرکزی امید خود را به پشتیبانی ایران در مقابل ارتش تزاری از دست دادند. ارتش روسیه سواحل آرال را در ۱۸۴۹، تاشکند را در سال ۱۸۶۴، بخارا را در سال ۱۸۶۷، سمرقند را در سال ۱۸۶۸ و نواحی خیوه و آمودریا را در سال ۱۸۷۳ تصرف کرد.
پاتریک کلاسون از انستیتو سیاستهای خاور نزدیک در واشینگتن:
«بسیاری از ایرانیان منطقه نفوذ فرهنگی خود را فراتر از مرزهای کنونی ایران میدانند. ایران زمانی بسیار بزرگتر از مرزهای کنونی بود. در قرن ۱۶ و ۱۷ نیروهای پرتغالی جزایر و بندرگاههای آن را تصرف کردند. در قرن ۱۹ امپراطوری روسیه آنچه را که همینک ارمنستان و جمهوری آذربایجان خوانده میشود و بخشهایی از گرجستان را از تهران غصب کرد. کتابهای دانش آموزان دبستانی ایرانی درباره پیشینه ایرانیان نه تنها از شهرهایی مانند باکو میگویند بلکه درباره مناطقی فراتر در شمال همچو دربند در جنوب روسیه، آموزش میدهند. شاه [ایران] بیشتر آنچه را که در غرب افغانستان بر آن ادعای مالکیت داشت طی جنگهای ایران و انگلستان ۱۸۵۶-۱۸۵۷ از دست داد. در سال ۱۹۷۰ سازمان ملل متحد برای جداسازی بحرین که ایران ادعای تملک بر آن را داشت، رایزنی کرد. قرنها پیش نفوذ ایرانیان از جانب غرب به عراق کنونی و قراتر از آن میرسید. وقتی جهان غرب ایران را به مداخله در مناطقی فراتر از مرزهای خود متهم میکند، حکومت ایران اغلب باور دارد که اعمال نفوذش صرفا در سرزمینهایی است که زمانی به او متعلق بودند. به همین نهج ایران از دست همان قدرتها شکایت دارد که اسباب شکستهایش تا امروز شدند.» پاتریک کلاسون:
«ایران امروز تنها گوشهای از آن چیزی است که زمانی بود. از نظر وسعت، عراق، افغانستان، غرب پاکستان، بیشتر آسیای مرکزی و قفقاز تحت تسلط ایرانیان بود. بسیاری از ایرانیان امروز این نواحی را بخشهای ایران بزرگ به شمار میآورند.» «از زمان هخامنشیان، ایران به وسیله عوامل جغرافیایی تحت حفاظت بود. اما کوههای بلند و خالی بودن گستره فلات ایران دیگر در برابر ارتش روسیه یا نیروی دریایی انگلستان کافی نبود و ایران سقوط کرد. در ابتدای قرن نوزده، آذربایجان، ارمنستان و افغانستان ایرانی بودند اما در انتهای آن سده تمامی این سرزمینها در اثر مداخله نظامی اروپاییان از دست رفتند.»
استانها
در قرون میانی (قرون وسطی) سرزمین ایران بزرگ شامل دو بخش بود. عراق عجم (بخش باختری) و خراسان (بخش خاوری) و علی الخصوص غزنویان، سلجوقیان و تیموریان امپراتوری خود را به بخشهای خراسانی و عراقی تقسیم کرده بودند. این موضوع در کتابهایی مانند تاریخ بیهقی نوشته ابوالفضل بیهقی و فضائل الانام من رسائل حجه الاسلام (مجموعه نامههای غزالی) و کتابهای دیگر دیده میشود. فرارود و خوارزم عموما بخشی از خراسان محسوب میشدند.
خاورمیانه
عراق
عراق بخشی از امپراطوریهای متعدد ایران بود و از فرهنگ ایرانی تاثیر عمیقی گرفته؛ یکی از پایتختهای ساسانیان به نام تیسفون هم در عراق قرار داشت و هنوز هم برخی شهرها و استانهای عراق همچون الانبار یا بغداد نامهای ایرانی دارند. شهرهای دیگر عراق هم نامهای ایرانی داشتند مانند سورستان -->> کوفه، شهربان-->> مقدادیه، آشب-->> عمادیه.
در دوران مدرن و سلسله صفوی، ایران در طول سالهای ۱۵۰۱-۱۵۳۳ و ۱۶۲۲-۱۶۳۸ عراق را به عثمانی واگذار کرد.
کردستان
از لحاظ تاریخی و فرهنگی، کردستان بخشی است از آنچه که امروز با عنوان ایران بزرگ شناخته میشود. کردها به زبان ایرانی شاخه شمال غربی تکلم میکنند که با زبان پارسی خویشاوندی نزدیکی دارد.
قفقاز
ارمنستان
ارمنیها از دوران هخامنشی بخشی از امپراتوریهای متعدد ایران بودند. و از فرهنگ ایرانی به شدت تاثیر پذیرفتند. ارمنیها البته از شاخه دیگری از گویشگران زبانهای هند و اروپایی هستند که به زبانهای ایرانی مستقیما مربوط نیست. در واقع ارمنستان باستانی ترکیبی از فرهنگ بومی، فرهنگ ایرانی و فرهنگ هلنی/مسیحی را در خود داشت. در طول قرنهای بعد دامنه این تاثیرات در اثر برخورد با روسها، رومیها، اقوام اروپایی و لبنانیها فراتر رفت.
آذربایجان
پس از عهدنامه گلستان، ایران تمامی خانات جنوب قفقاز، شامل خانات باکو، خانات شیروان، خانات کاراباغ(آرتاساخ)، خانات گنجه، خانات شکی، خانات قبا و بخشی از خانات تالش را از دست داد. دربند هم به همین شیوه به روسها واگذار شد. این خانات امروز منطقهای را تشکیل میدهند که جمهوری آذربایجان خوانده میشود. پس از عهدنامه ترکمانچای ایران علاوه بر این سرزمینها خانات نخجوان و مغان و همینطور ایروان را هم به روسها واگذار کرد. این مناطق امروز جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان را تشکیل میدهند. بیشتر این مناطق هنوز هم نامهای ایرانی و یا نامهایی برگرفته از زبانهای ایرانی دارند.
گرجستان
در شرق گرجستان مناطق کارتلی و کاختی در دوران ساسانی مناطق ایرانی بودند. (مخصوصا در زمان هرمز چهارم) در دوران صفوی هم برخی رجال حکومتی از گرجیها بودند.
شرق گرجستان تا سال ۱۷۸۳ هم تحت قیومیت ایران بود تا اینکه در طی عهدنامه گرجیوسک در ۲۴ جولای ۱۷۸۳ میان حکمران کارتلی و کاختی و امپراتوری روسیه، این مناطق بخشی از روسیه شناخته شد. ایران بعدها طی قرارداد گلستان و ترکمانچای رسما از ادعای مالکیت بر این مناطق چشم پوشی کرد.
نخجوان
در دوران ساسانی، نرسه، هفتمین پادشاه از این سلسله، استحکامات نظامی در این منطقه ایجاد کرد. برخی شخصیتهای فرهنگی و ادبی ایران در دوره قاجار هم از این منطقه بودند. نخجوان هم در قرن نوزدهم و طی دو قرار داد گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شد.
شمال قفقاز
بخش شمالی قفقاز که امروز در جنوب روسیه قرار دارد، شامل جمهوریهای داغستان، چچن، اوستیای شمالی-آلانیا، کاباردینو-بالکاریا برای مدتهای طولانی قسمتهایی از ایران و در حوزه تمدنی ایران بود تا اینکه در قرون هجدهم و نوزدهم توسط روسیه تصاحب شد. تاثیرات فرهنگ ایرانی حتی تا تاتارستان در مرکز روسیه هم قابل مشاهدهاست. برای نمونه بسیاری از مناطق در قفقاز از سبک معماری ساسانیان در دربند تقلید میکنند. حتی امروز هم پس از دههها جدایی این مناطق، رگههایی از فرهنگ ایرانی همچو بزرگداشت نوروز در آنها دیده میشود.
آسیای مرکزی
خوارزم
خوارزم بخشی از ایرانزمین یا همان ایران بزرگ، سرزمین ایرانیان کهن بود. بر طبق نظر برخی پژوهشگران مدرن از کتاب باستانی اوستا، خوارزم همانجایی است که در ابتدا ایرییانم وَئِجه (ایران ویج) یا ایران خوانده شد. این منابع میگویند کهنه گرگانج در متن پهلوی وندیداد هشتمین سرزمین اهورا مزدا، یا اروه نامیده میشود. برخی پژهشگران هم مانند التون ال دنیل، مورخ دانشگاه هاوایی، اعتقاد دارند که خوارزم به احتمال زیاد موطن مردم اوستایی است. دهخدا هم خوارزم را مهد قوم آریا معرفی میکند. امروزه خوارزم میان جمهوریهای متعدد آسیای مرکزی تقسیم شدهاست.
خراسان
افزون بر خوارزم، خراسان هم در محدوده جغرافیایی مشابهی قرار دارد.(محدوده خراسان از سمنان در غرب، تا شمال افغانستان تا دامنههای رشته کوههای پامیر است.) استانهای کنونی همچون سنجان در ترکمنستان، خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی در ایران همگی بخشهایی از خراسان کهن هستند. تا پیش از قرن سیزده میلادی و حمله ویرانگر مغول، خراسان پایتخت فرهنگی ایران بزرگ بشمار میآمد.
سینکیانگ
بخش خودگردان تاشکورگان دارای فرهنگ و مردمان ایرانی است. تاشکورگان همواره با کاشغر، بارکند، ختن و تورفان بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران بزرگ بشمار میآید.[sup]
[/sup]
تجزیه ایران؛ عهدنامهها
امپراتوری هخامنشی
امپراتوری اشکانی
امپراتوری ساسانی
امپراتوری صفویه
ریشه نام ایران
نام ایران به معنای سرزمین آریایی ها، شکل پارسی نو واژه آریانام از زبان پیشا ایرانی و به معنای آریاییها است که نخستین بار در زبان اوستایی به صورت آریانم آمدهاست.(زبان اوستایی در شمال شرق ایران بزرگ یا آنچه امروز ترکمنستان و تاجیکستان خوانده میشود، مورد استفاده بود)
اگرچه عنوان ایران تا اواخر دوران امپراطوری اشکانی، مفهوم قومی، زبانی و دینی معلوم داشت، اما هنوز دارای بار سیاسی نبود. امپراطوری یا پادشاهی ایران در مفهوم سیاسی به دوران ساسانیان بازمی گردد که در نتیجه پیوند میان سلسله جدید و روحانیت زرتشتی پدید آمد. آنطور که از شواهد موجود بر میآید این همگرایی ایده پادشاهی ایران یا ایرانشهر را تقویت کرد.
مفهوم
ریچارد فولتس میگوید:«گمان میرود مردمان ایران بزرگ - منطقهٔ فرهنگی که از خاورمیانه تا قفقاز، خوارزم، ماوالنهر، بلخ و پامیر امتداد دارد و مردمان آن مادها، پارسها و پارتها و سغدیان بودند - پیش از اسلام همگی آیین زرتشتی داشتند». این دیدگاه اگرچه در میان دانشمندان رواج دارد اما تا حدی هم اغراق آمیز است. فولتس استدلال میکند:«اگرچه ایرانیان معابد، نمادها و اساطیر مذهبی مشابه داشتند. اما در حقیقت خدایان متعددی پرستیده میشدند علی الخصوص میترا خدای پیمانها و آناهیتا خدای آبها اما خدایان دیگری هم برحسب زمان، مکان یا گروههای مختلف مورد پرستش قرار میگرفتند»..
ریچارد فرای ایران بزرگ را شامل بخش اعظم قفقاز، عراق، افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی میداند که از طریق نفوذ فرهنگی تا چین و غرب هند گسترش مییابد. به گفته فرای:«ایران شامل تمام مردمان و سرزمینهایی است که در آنها زبانهای ایرانی بکار میرود و تمام بخشهایی که فرهنگ ایرانی در آن پیروزمند و مسلط بود».
به گفته چی پی مالری و داگلاس کیو آدامز در بیشتر بخش غربی ایران بزرگ در زمان هخامنشی، زبانهای ایرانی شاخهٔ جنوب غربی بکار میرفت در صورتی که در بخش شرقی آن زبانهای ایرانی شاخه شرقی که با زبان اوستایی خویشاوندی داشت، متداول بود.
پس از چیرگی مغول بر ایران سلسله ایلخانان بر ایران مسلط شدند و اولجایتو در طول سالهای ۱۳۰۴-۱۳۱۷ میلادی بر این سرزمین فرمان میراند.
منابع اولیه همچون میر خاوند تاریخنویس دوران تیموری، محدوده ایرانشهر (ایران بزرگ) را از رود فرات تا رود سیحون توصیف میکنند.
از دیرباز تا کنون قومیت هیچگاه عامل جدایی در ایران بزرگ نبوده؛ ریچار فرای میگوید:
من بارها عنوان کردم که مردمان آسیای مرکزی چه ایرانی زبان و چه ترکزبان تنها یک فرهنگ، یک مذهب و ارزشها و سنتهای یکسان دارند و تنها عامل جدایی ایشان زبان است.
در دوران مدرن، مداخله استعمار غرب و قومیت موجب جدایی استانهای ایران بزرگ شد. همانطور که پاتریک کلاسن میگوید ناسیونالیسم قومی حتی اگر به گذشتههای دورتر نسبت داده شود، پدیدهای مربوط به قرن نوزدهم است. با اینحال ایران بزرگ پس از یک جغرافیای سیاسی که در ابتدا شکل گرفت، بیشتر به یک ابرکشور فرهنگی تبدیل شد.
حمدالله مستوفی، جغرافیدان قرون وسطی در نزهت القلوب مینویسد:
چند شهر است اندر ایران مرتفع تر از همه
بهتر و سازنده تر از خوشی آب و هوا
گنجه پر گنج در اران، صفاهان در عراق
در خراسان مرو و طوس، در روم باشد اقسرا
تاریخ ایران کمبریج محدوده تاریخی و فرهنگی ایران بزرگ را شامل ایران امروز، بخشهایی از چین، افغانستان و جمهوریهای جدا شده از شوروی سابق معرفی میکند. فهرستی از این مناطق در دنباله این نوشته درج شدهاست.
پیشینه
در دوران پیش از اسلام، ایرانیان سرزمینهای تحت تسلط خود را به دو بخش تقسیم کرده بودند و آنها را ایران و انیران میخواندند. ایران شامل بخشهایی بود که در آن مردمان ایرانی تبار باستان سکونت داشتند و آن منطقه از کشوری که هم اکنون به نام ایران خوانده میشود، به مراتب گسترده تر بود. چنین مفهومی از ایران (به عنوان یک سرزمین)ایران بزرگ را شکل داد. بعدها تغییرات بسیاری در مرزها و مناطقی که ایرانیان در آن زندگی میکردند، ایجاد شد اما کماکان زبان و فرهنگ ایرانی بر بسیاری از بخشهای ایران بزرگ مسلط ماند.
برای نمونه پیش از اشغال آسیای مرکزی و قفقاز توسط روسیه، زبان پارسی در این مناطق زبان اصلی ادبی بود. آسیای مرکزی همانجایی است که زبان پارسی نو در آن شکل گرفت. حتی فراتر از اینها به اعتراف دولت انگلستان، پیش از اشغال عراق توسط انگلستان در سالهای ۱۹۱۸-۱۹۳۲ میلادی و اعمال ممنوعیتها، در کردستان عراق زبان فارسی بکار میرفت.
با پیشروی مدام امپراطوری روسیه به سرزمینهای جنوبی پس از دو جنگی که به ایران تحمیل شد و عهدنامههای گلستان و ترکمانچای و همینطور مرگ نابهنگام عباس میرزا در سال ۱۸۲۳ و قتل میرزاابوالقاسم قائم مقام فراهانی، صدر اعظم ایران، بسیاری از خانات آسیای مرکزی امید خود را به پشتیبانی ایران در مقابل ارتش تزاری از دست دادند. ارتش روسیه سواحل آرال را در ۱۸۴۹، تاشکند را در سال ۱۸۶۴، بخارا را در سال ۱۸۶۷، سمرقند را در سال ۱۸۶۸ و نواحی خیوه و آمودریا را در سال ۱۸۷۳ تصرف کرد.
پاتریک کلاسون از انستیتو سیاستهای خاور نزدیک در واشینگتن:
«بسیاری از ایرانیان منطقه نفوذ فرهنگی خود را فراتر از مرزهای کنونی ایران میدانند. ایران زمانی بسیار بزرگتر از مرزهای کنونی بود. در قرن ۱۶ و ۱۷ نیروهای پرتغالی جزایر و بندرگاههای آن را تصرف کردند. در قرن ۱۹ امپراطوری روسیه آنچه را که همینک ارمنستان و جمهوری آذربایجان خوانده میشود و بخشهایی از گرجستان را از تهران غصب کرد. کتابهای دانش آموزان دبستانی ایرانی درباره پیشینه ایرانیان نه تنها از شهرهایی مانند باکو میگویند بلکه درباره مناطقی فراتر در شمال همچو دربند در جنوب روسیه، آموزش میدهند. شاه [ایران] بیشتر آنچه را که در غرب افغانستان بر آن ادعای مالکیت داشت طی جنگهای ایران و انگلستان ۱۸۵۶-۱۸۵۷ از دست داد. در سال ۱۹۷۰ سازمان ملل متحد برای جداسازی بحرین که ایران ادعای تملک بر آن را داشت، رایزنی کرد. قرنها پیش نفوذ ایرانیان از جانب غرب به عراق کنونی و قراتر از آن میرسید. وقتی جهان غرب ایران را به مداخله در مناطقی فراتر از مرزهای خود متهم میکند، حکومت ایران اغلب باور دارد که اعمال نفوذش صرفا در سرزمینهایی است که زمانی به او متعلق بودند. به همین نهج ایران از دست همان قدرتها شکایت دارد که اسباب شکستهایش تا امروز شدند.» پاتریک کلاسون:
«ایران امروز تنها گوشهای از آن چیزی است که زمانی بود. از نظر وسعت، عراق، افغانستان، غرب پاکستان، بیشتر آسیای مرکزی و قفقاز تحت تسلط ایرانیان بود. بسیاری از ایرانیان امروز این نواحی را بخشهای ایران بزرگ به شمار میآورند.» «از زمان هخامنشیان، ایران به وسیله عوامل جغرافیایی تحت حفاظت بود. اما کوههای بلند و خالی بودن گستره فلات ایران دیگر در برابر ارتش روسیه یا نیروی دریایی انگلستان کافی نبود و ایران سقوط کرد. در ابتدای قرن نوزده، آذربایجان، ارمنستان و افغانستان ایرانی بودند اما در انتهای آن سده تمامی این سرزمینها در اثر مداخله نظامی اروپاییان از دست رفتند.»
استانها
در قرون میانی (قرون وسطی) سرزمین ایران بزرگ شامل دو بخش بود. عراق عجم (بخش باختری) و خراسان (بخش خاوری) و علی الخصوص غزنویان، سلجوقیان و تیموریان امپراتوری خود را به بخشهای خراسانی و عراقی تقسیم کرده بودند. این موضوع در کتابهایی مانند تاریخ بیهقی نوشته ابوالفضل بیهقی و فضائل الانام من رسائل حجه الاسلام (مجموعه نامههای غزالی) و کتابهای دیگر دیده میشود. فرارود و خوارزم عموما بخشی از خراسان محسوب میشدند.
خاورمیانه
عراق
عراق بخشی از امپراطوریهای متعدد ایران بود و از فرهنگ ایرانی تاثیر عمیقی گرفته؛ یکی از پایتختهای ساسانیان به نام تیسفون هم در عراق قرار داشت و هنوز هم برخی شهرها و استانهای عراق همچون الانبار یا بغداد نامهای ایرانی دارند. شهرهای دیگر عراق هم نامهای ایرانی داشتند مانند سورستان -->> کوفه، شهربان-->> مقدادیه، آشب-->> عمادیه.
در دوران مدرن و سلسله صفوی، ایران در طول سالهای ۱۵۰۱-۱۵۳۳ و ۱۶۲۲-۱۶۳۸ عراق را به عثمانی واگذار کرد.
کردستان
از لحاظ تاریخی و فرهنگی، کردستان بخشی است از آنچه که امروز با عنوان ایران بزرگ شناخته میشود. کردها به زبان ایرانی شاخه شمال غربی تکلم میکنند که با زبان پارسی خویشاوندی نزدیکی دارد.
قفقاز
ارمنستان
ارمنیها از دوران هخامنشی بخشی از امپراتوریهای متعدد ایران بودند. و از فرهنگ ایرانی به شدت تاثیر پذیرفتند. ارمنیها البته از شاخه دیگری از گویشگران زبانهای هند و اروپایی هستند که به زبانهای ایرانی مستقیما مربوط نیست. در واقع ارمنستان باستانی ترکیبی از فرهنگ بومی، فرهنگ ایرانی و فرهنگ هلنی/مسیحی را در خود داشت. در طول قرنهای بعد دامنه این تاثیرات در اثر برخورد با روسها، رومیها، اقوام اروپایی و لبنانیها فراتر رفت.
آذربایجان
پس از عهدنامه گلستان، ایران تمامی خانات جنوب قفقاز، شامل خانات باکو، خانات شیروان، خانات کاراباغ(آرتاساخ)، خانات گنجه، خانات شکی، خانات قبا و بخشی از خانات تالش را از دست داد. دربند هم به همین شیوه به روسها واگذار شد. این خانات امروز منطقهای را تشکیل میدهند که جمهوری آذربایجان خوانده میشود. پس از عهدنامه ترکمانچای ایران علاوه بر این سرزمینها خانات نخجوان و مغان و همینطور ایروان را هم به روسها واگذار کرد. این مناطق امروز جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان را تشکیل میدهند. بیشتر این مناطق هنوز هم نامهای ایرانی و یا نامهایی برگرفته از زبانهای ایرانی دارند.
گرجستان
در شرق گرجستان مناطق کارتلی و کاختی در دوران ساسانی مناطق ایرانی بودند. (مخصوصا در زمان هرمز چهارم) در دوران صفوی هم برخی رجال حکومتی از گرجیها بودند.
شرق گرجستان تا سال ۱۷۸۳ هم تحت قیومیت ایران بود تا اینکه در طی عهدنامه گرجیوسک در ۲۴ جولای ۱۷۸۳ میان حکمران کارتلی و کاختی و امپراتوری روسیه، این مناطق بخشی از روسیه شناخته شد. ایران بعدها طی قرارداد گلستان و ترکمانچای رسما از ادعای مالکیت بر این مناطق چشم پوشی کرد.
نخجوان
در دوران ساسانی، نرسه، هفتمین پادشاه از این سلسله، استحکامات نظامی در این منطقه ایجاد کرد. برخی شخصیتهای فرهنگی و ادبی ایران در دوره قاجار هم از این منطقه بودند. نخجوان هم در قرن نوزدهم و طی دو قرار داد گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شد.
شمال قفقاز
بخش شمالی قفقاز که امروز در جنوب روسیه قرار دارد، شامل جمهوریهای داغستان، چچن، اوستیای شمالی-آلانیا، کاباردینو-بالکاریا برای مدتهای طولانی قسمتهایی از ایران و در حوزه تمدنی ایران بود تا اینکه در قرون هجدهم و نوزدهم توسط روسیه تصاحب شد. تاثیرات فرهنگ ایرانی حتی تا تاتارستان در مرکز روسیه هم قابل مشاهدهاست. برای نمونه بسیاری از مناطق در قفقاز از سبک معماری ساسانیان در دربند تقلید میکنند. حتی امروز هم پس از دههها جدایی این مناطق، رگههایی از فرهنگ ایرانی همچو بزرگداشت نوروز در آنها دیده میشود.
آسیای مرکزی
خوارزم
خوارزم بخشی از ایرانزمین یا همان ایران بزرگ، سرزمین ایرانیان کهن بود. بر طبق نظر برخی پژوهشگران مدرن از کتاب باستانی اوستا، خوارزم همانجایی است که در ابتدا ایرییانم وَئِجه (ایران ویج) یا ایران خوانده شد. این منابع میگویند کهنه گرگانج در متن پهلوی وندیداد هشتمین سرزمین اهورا مزدا، یا اروه نامیده میشود. برخی پژهشگران هم مانند التون ال دنیل، مورخ دانشگاه هاوایی، اعتقاد دارند که خوارزم به احتمال زیاد موطن مردم اوستایی است. دهخدا هم خوارزم را مهد قوم آریا معرفی میکند. امروزه خوارزم میان جمهوریهای متعدد آسیای مرکزی تقسیم شدهاست.
خراسان
افزون بر خوارزم، خراسان هم در محدوده جغرافیایی مشابهی قرار دارد.(محدوده خراسان از سمنان در غرب، تا شمال افغانستان تا دامنههای رشته کوههای پامیر است.) استانهای کنونی همچون سنجان در ترکمنستان، خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی در ایران همگی بخشهایی از خراسان کهن هستند. تا پیش از قرن سیزده میلادی و حمله ویرانگر مغول، خراسان پایتخت فرهنگی ایران بزرگ بشمار میآمد.
سینکیانگ
بخش خودگردان تاشکورگان دارای فرهنگ و مردمان ایرانی است. تاشکورگان همواره با کاشغر، بارکند، ختن و تورفان بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران بزرگ بشمار میآید.[sup]
[/sup]
تجزیه ایران؛ عهدنامهها
- عهدنامه قصر شیرین 1639: ایران رسما بغداد و آنچه را که امروز کشور عراق خوانده میشود، به امپراتوری عثمانی واگذار کرد.
- عهدنامه گلستان 1813: ایران بخش بزرگی از سرزمینهای خود را در قفقاز از دست داد.
- عهدنامه ترکمنچای 1828: این عهدنامه به وسیله روسیه تزاری و فتحعلی شاه به امضا رسید و موجب استیلای روسها بر قفقاز شد.
- عهدنامه پاریس 1857: این قرارداد توسط ناصرالدین شاه به امضا رسید و ایران بخشی از هرات و افغانستان امروزی را در ازای تخلیه بندرگاههای جنوبی این کشور که تحت اشغال بریتانیا بود، به آن دولت واگذار کرد.
- عهدنامه آخال 1881: در این قرارداد که به توسط ناصرالدین شاه به امضا رسید، ایران مرو و بخشهایی از خوارزم را در ازای تضمین امنیت به روسیه بخشید.
- ۱۸۹۳: ایران بخشهای بیشتری از سرزمین خود که هنوز بر پایه قرارداد آخال جزیی از ایران بود از جمله سرزمینهای نزدیک رود اترک را به روسیه واگذار کرد. این قرارداد توسط ژنرال بوتسوف و میرزا علی اصغر امین السلطان در ۲۷ می۱۸۹۳ به امضا رسید.
- ۱۹۰۷: بر طبق قرارداد سن پترزبورگ1907 میلادی ایران به سه بخش تقسیم شد.
- ۱۹۷۰: بحرین که به لحاظ تاریخی بخشی از کشور ایران بود، مستقل شد.