اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انشای یک بچه وهابی (طنز)

#1
موضوع انشاء: در اینده میخواهید چکاره شوید؟

به نام خدای "درآورنده پدر همه آدمای دنیا غیر از وهابی های عربستان!"
مفتی گری یکی از شغل های خیلی پر درآمد و مفید برای جامعه است.
جامعه خیلی به مفتی نیاز دارد تا بتواند نیاز های شاهزاده های چاق عربی
را با فتواهای خیلی باحال براورده نماید!

پدر من یک مفتی است. من به پدرم خیلی افتخار می کنم. من نیز
در آینده می خواهم مثل پدرم یک مفتی وهابی شوم. زیرا مفتیگری
خیلی حال می دهد! زیرا که پدرم خیلی حال می کند! البته پدرم به
من می گوید مفتی شدن هم همینجوری مفتی مفتی نیست! باید
کلی زحمت کشید تا مفتی شد!وگرنه اگر که قرار بود که هر کسی
مفتی مفتی، مفتی شود که این مفتیگری مفت نمی ارزید!

مفتیگری بسیار باحال است! من در آینده می خواهم مفتی شوم تا
از خودم فتواهای باحال دربیاورم! مثل پدرم و پدر بزرگم. من خیلی
دوست دارم تا با دختر همسایمان دوست دختر شوم! تا او را نکاح کنم!
ولی نکاح جار(1) نداریم! من دوست دارم وختی بزرگ شدم و مفتی بزرگی
شدم، نکاح جار راه بیاندازم تا همه دخترها و پسرهای همسایه بتوانند
با هم نکاح کنند! و مثلا برای همدیگر هدیه ولم تایم! بخرند! من در
ماهواره مان دیدم که دخترها و پسرها با هم از این کارها می کنند!
البته ماهواره کانال های بد و ناجور هم دارد! مثل شبکه های ایران!
شبکه العالم! پرس تیوی! و همه شبکه های شیعه که پدرم آنها را
قفل زده تا من و خواهرم که در سن بلوغ که دوران حساسی است،
هستیم آن را نبینیم و به گناه نیوفتیم تا بتوانیم در آینده برای جامعه
افراد مفیدی باشیم!خواهرم نیز می خواهد وختی بزرگ شد در راه خدا
جهاد کند. او خیلی جهاد نکاح رادر سوریه دوست دارد! زیرا در سوریه
وهابی های زیادی از کشور خارج! خیلی زیادآمده اند! از ترکیه گرفته تا
پاکستان و همین کشور عزیز اسلامی، عربستان خودمانو عراق و چچن
و افغانستان و اردن و مصر و عمان و حتی فرانسه! او می خواهدهمه
را امتحان کند! پدرم هم می خواهد برای نیل به اهداف پادشاه ملک
عبدالله چندتا از زن هایش را برای جهاد نکاح!به سوریه بفرستد! دیشب
در خانه ما بین زن های پدرم خیلی دعوا بود.ولی مادر عزیز تر از جانم که
روشن کردن کولر و خرید خیار وبادمجان و خوابیدن کنار دیوار بر او حرام است!
خیلی برنده شد!کالباس گوشت خوک خیلی خوشمزه است. آشپز ما که
کلفت ما نیز هست، یک زن اوکراینی است که پدرم برای رعایت مسائل
شرعی چند مرتبه از شیر او خورده تا باهم حلال شوند تا زن اوکراینی با
دیدن پدر من به گناه نیوفتند! او برای من ساندویچ گوشت خوک درست
می کند که خیلی هم خوشمزه است! ولی نمیدانم چرا خداگوشت به این
خوشمزگی را حرام کرده است! هفته پیش که پدرم مست کرده بودگفت:
این انتقاد به خدا وارد است! زیرا گوشت خوک بسیار خوشمزه است!
او میخواست وقت فتوای حلال شدن کالباس گوشت خوک را بدهد که
عمویم نگذاشت. عمویم گفت الان این کار هنوز خیلی زود است!

قسمت دوم:
من در آینده می خواهم مفتی شوم زیرا همسایه ما که یک خانواده وهابی
مصری هستند من را دعوا کردند. من نیز میخواهم در آینده مفتی شوم
تا هم برای جامعه مفید شوم و هم این مصریها را اعمال قانون کنم و
خوردن گوشت مصری ها را برای همه حلال کنم تا نسل این مصری ها
کنده شوم تا دیگر من را دعوا نکند!

پدر عزیز تر از جانم از بس که غذا می خورد و ورزش نمی کند و مشروب
میخورد خیلی چاق شده است! و به قول مادرم دارد از چاقی می ترکد!
کلفتمان نیز یک بار داشت پدرم را مسخره میکرد و می گفت: وقتی پدرم
راه میرود انگار دارد با شکمش روپایی میزند! من وقتی بزرگ شدم و مفتی
شدم ، فتوا میدهم که لاغری حرام است! و هر کسی که لاغر باشد مثل
شیعه ها خونش حلال است! تا همه چاق شوند! تا دیگر پدرم خیلی
ضاقارت به نظر نرسد!
من وختی بزرگ شدم و مفتی شدم می خواهم به وهابی ها دستور بدهم
تا 7-8 تا شیعه برای من بیاورند تا من خودم آنها را با شمشیر پدربزرگم
بکشم تا به بهشت بروم. پدرم می گوید این کار خیلی ثواب دارد! دل پیغمبر
خدا با این کار شاد می شوم! حضرت مهدی نیز که پدرم میگوید از نسل
حضرت معاویه است و هنوز به دنیا نیامده تا حق ما را از این شیعه ها بگیرد
نیز خیلی خوشحال می شود! من دوست دارم وارد بهشت شوم تا با
حوریه های بهشتی نکاح کنم! و آنجا فتوا دهم تا همه حوریه ها به من
حلال شوند! پدرم می گوید انار میوه ی بهشتی است. من می خواهم
در بهشت فتوا دهم که انار حرام است! تا همه انارهای بهشت را خودم
و حوریه هایم تنهایی بخوریم!

ولی یک مرتبه خیلی انار خوردم که خیلی
نیز دل درد گرفتم. دکتر خانه ما به مادرم گفت پسرتان یبوست گرفته است!
من تا قبل از این فکر می کردم یبوست یک جهت ماهواره است!
مثل یوتل ست! عرب ست! ولی انموقع فهمیدم نام یک نوع بیماری است
که با انار رابطه مستقیم دارد! من اگر به بهشت برم فتوا میدهم که
یبوست حرام شود تا دیگر یبوست نگیرم!

من وختی در آینده مفتی شدم میخواهم حکم تخریب مسجدالنبی و
قبر مطهر پیامبر و کربلا ونجف و مشهد و سوریه را بدهم. زیرا پدرم می گوید
همه اینها بدعت است! و حرام است! من وقتی بزرگ شدم، مثل پدرم به
وهابی های افغانی و پاکستانی پول میدهم تا به خودشان بمب ببندند
و خودشان را در بین عزاداران شیعه در کربلا و نجف و مشهد منفجر کنند،
تا هم خودشان به بهشت بروند و هم ثوابش به من که فتوا دادم برسد!
تا دل خدا شاد شود!

من دوست دارم تا در آینده مفتی شوم تا به جامعه بزرگ شاهزاده های
وهابی و در راس آن ها اسرائیل غاصب! و آمریکای جنایتکار! خدمت کنم!
این بود انشای من!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
 سپاس شده توسط hidden ninja ، mohsenniceboy ، مرضیه 79
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
انشای یک بچه وهابی (طنز) - ابراهیم هادی - 18-08-2014، 14:03


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان