14-08-2014، 16:59
امراض و گرفتاریهایی که مانع سرزندگی و نشاط بیداری اسلامی بوده، و لازم است که کارگزاران (امور) از آثار منفی آن دوری جسته و بپرهیز اند، عبارت اند از:
1- اختلاف:
مرضی است که به درازای سیر زندگی انسان بر روی زمین وجود داشته و ناشی از فهم نادرست، خودخواهی، پیروی از هوای نفس، سطحینگری و یا عدم تفکیک امور مهم و مهمتر از یکدیگر و… میباشد.
پدیدهی اختلاف در این دوران به اوج خود رسیده است تا جایی که اختلافات فکری به درگیریهای خونینی تبدیل شده که پیکرهی امت را از هم متلاشی نمود و مسلمانان را به تکفیر همدیگر وا داشته است.
همهی این اختلافات در چارچوب مسائل جزئی و سطحی روی میدهد حال آنکه مسائل حیاتی مرتبط با سرنوشت و آیندهی امت اسلامی به حاشیه رانده شدهاند.
به دیگر سخن، تعدد مکاتب و مذاهب فکری که باید وسیلهیی برای پیشرفت فکر انسانی، نوآوری در دنیای اندیشه، کار کردن در زمینههای مشترک، و پذیرش عذر دیگران در مسائل اختلافی و منحصر کردن اختلاف در زمینههای مشخصی باشد همانطور که قرآن بدان تصریح کرده است:
«قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم أن لا نعبد إلا الله»([3]) «بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است، که جز خدای یگانه را نپرستیم».
با این وجود، این مکاتب و مذاهب فکری وسیلهای برای اختلاف و فتنهانگیزی در محافل اسلامی و حتی در اسالیب و روشهای کاری گردیده است. هنوز هم امت اسلامی، علیرغم شعارها و فریادهایی که مصلحان از قرنها پیش برای وحدت سر دادهاند، ناتوان است از اینکه اختلاف بین مذاهب اسلامی و مکاتب فکری را کاهش دهد.
همهی اینها از جهل و نادانی، پیروی از هوای نفس، عدم اخلاص و نبود فرهنگ برخورد با اختلاف و به ویژه سیاست فتنهانگیزی دشمنان اسلام، نشأت گرفته است. ما خواهان بستن باب اختلاف نیستیم، چرا که اختلاف از لوازم طبیعت بشری انسان است بلکه میخواهیم بدانیم چگونه با اختلاف آراء برخورد کرده و نتایجی به سود امت اسلامی از آن بدست آوریم.
2- غرور و خودخواهی:
و این گذرگاه شیطان به درون انسان است که کارهای وی را برایش آراسته و کار دیگران را در نگاه او ناچیز جلوه میدهد. در نتیجه به یک نوع خودپسندی میرسد تا جایی که دیگر هیچ نقد و نصیحتی را از دیگران نمیپذیرد و با توجیه عملکرد خود از نقد و مواظبت بر نفس خود خودداری میکند.
غرور، مسألهای است که گاهی افراد، جماعتها و گروهها بدان مبتلا گشته و موجب انزوای آنها و بیتوجهی به دیگران میشود. و در نتیجه پذیرای هیچگونه انتقادی نخواهند بود، چرا که نقد را متوجه اندیشه، ارزشها و اصول خود میداند.
موضوعیت قضیه میطلبد که انسان مسلمانی که خواستار اصلاح است و نیز جماعتها و گروههایی که میخواهند در مسیر تکامل عملی و میدانی روند خدمترسانی به اسلام گام بردارند، زندگی را عرصهی کسب تجارب قلمداد کنند تا از تجربهها و اشتباهات و آموختههای دیگران استفاده نمایند. گروهها باید در تعامل با افراد خود صریح بوده و بهطور واضح پیروزیها و شکستهایشان را بدانها اعلان کنند و به منظور علاج شکستها و برطرف نمودن آنها توسط گروه و اعضای آن، عوامل شکست را تشریح نمایند. و این کار با شروط زیر شدنی است:
1- هوشیاری گروه و ناامید نشدن آن به سبب صراحتگویی؛
2 – افراد، خود، مسئولیت علاج را برعهده بگیرند و مسئولیت را به گردن دیگران نیندازند و تنها به صورت منتقد باقی نمانند. چون ماندن در سطح زندگی منتقدانه نوعی بیماری و توجیهی برای بازماندگان از کار و تلاش میباشد. به این ترتیب، پیروان گروه موضوعیت قضیه را درک کرده و شخصیت آنها براساس این تفکر و به دور از مغالطه و اصرار بر خطا شکل میگیرد. و این از بارزترین نمادهای جامعهیی اسلامی است که به دور از نخوت و غرور و برای خدا زندگی میکند. نخوت و غروری که از خطرناکترین بیماریهای اخلاقی فرا روی دعوتگران اسلامی به حساب میآیند. تشکل اسلامی که از مواجه با اشتباهات خود واصلاح آنها سرباز میزند با خطر رکود و انزوا از امت اسلامی و رضایت دادن به آنچه که در اختیار دارد، دچار میشود، در نتیجه از نوآوری و توسعه باز مانده و در جا میزند و بدنبال آن اعضایش ریزش کرده و دشمنان بر آن چیره میشوند. برخی تلاش کردهاند تا با فهمی نادرست این شکست و درجازنی را بنام قضا و قدر، محنت و راه پر مخاطره و دشوار پیامبران توجیه کنند. چرا که قضا و قدر مستلزم تسلیم در برابر شرایط و شانه خالی کردن از مسئولیت نبوده و محنت نتیجهی طبیعی تلاش و جهاد مؤمنان برضد ظلم و فساد است نه رضایت دادن به ستم موجود و وضعیت منفی کارگزاران و عدم بررسی اشتباهات و استفاده نکردن از تجارب دیگران، و عدم شناخت شرایط موضوعی محیط کار و کارگزاران و حتی عدم برداشت درست از سنتها و اسباب طبیعی کار.
3- سطحی نگری:
فهم سطحی و کورکورانه ی بسیاری از مسلمانان امروزی از اسلام، و عکسالعملهای هیجانی و ارتجالی که مسلمانان در قبال وضعیت أسفبار و تحت فشار بسیاری از ملتهای مسلمان در فلسطین، قدس، چچن، فیلیپین، کشمیر وافغانستان گرفته تا عراق و… یکی دیگر از بیماریهای بیداری اسلامی است. اگر چه نوع مقاومت و عملیات شهادتطلبانه عامل مهمی برای حفظ آبرو و بقای بیداری اسلامی و برانگیختن روحیهی جهاد در آنها و پیدایش ندای بازگشت به اسلام است، لکن بدون برنامهریزی عمیق و انجام بررسیهای متناسب با دستاوردهای روز و نیازمندیهای دنیای واقع، برای ایجاد پروسهی تغییر و رهایی از جمود فکری و اجتماعی فراگیر، کافی نیست.
مشکل ما این است که از نیاز شدید خود به این مطالعات و هر چند بررسیهای مدرن آگاهی نداریم و متکی به اصول و ثوابتی هستیم که آنها را در اختیار داریم، ولی نمیتوانیم آنها را در ظروف و شرایطی که جامعهی اسلامی امروزه در آن به سر میبرد جامهی عمل بپوشانیم.
قرآن، سنت نبوی و دیگر منابع قانون گذاری اسلامی خطوطی کلی فراروی ما قرار میدهند که میتوان به وسیله آنها برنامه ای را ترسیم نمود که موتور جامعهی اسلامی را در پرتو اسلام و مطابق با نیازهای نوین و پیشرفتهی جامعهی امروزی به حرکت در آورد. لازمهی این امر فهم عمیق و درک صحیح این نیازها و استقبال از آنها با آغوش باز میباشد. و این چیزی است که امروز بدان نیازمند هستیم. ما امروز، نیازمند یک برنامهی اخلاقی هستیم که با زبانی قابل فهم برای همه، حرکت فرد و جامعهی امروزین را پوشش دهد. باید مفاهیم خویش را در قالبی متناسب با ذهنیت مسلمان امروزی ارائه دهیم. و تمام تلاش خود را به خرج دهیم تا اندیشهی اسلامی و کتابهای عقیدتی را از بدعتها، کجروی و غلو پاکسازی کنیم. و بر پژوهشگران عقیدتی و فقهی است که بدانند که باید با برنامهیی جدید و زبانی متناسب با ذهنیت انسان معاصر و چالشهای فرا روی آن به ارزیابی مسائل فکری بپردازند.
این برنامهی پیشرفتهی نوین باید در چارچوب قانونگذاری اسلامی تدوین شود و باید مفاهیم و موضوعات متنوعی که نسل امروزی جامعهی اسلامی در جوانب مختلف زندگی دینی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به آنها نیاز دارد، همراه با احکام شرعی آنها که نمایانگر دیدگاه و قوانین اسلامی است و میتوانند جامعه را اداره و تمام نیازهای قانونگذاری آنرا بخوبی پوشش دهند، مشخص گردند.
از نشانههای سطحینگری این است که اموری که در هرم اولویات فعالیت اصلاح اجتماعی و فکری قرار دارند مشخص نگردند و به امور بیاهمیت و حاشیهیی که فرصتهای زیادی را در راه رسیدن به اهداف و حاکم کردن اسلام از ما میگیرند، بپردازیم.
4- ارتجالی و بیبرنامه بودن:
مقصود از آن نداشتن برنامهریزی و عدم بررسی مسائل، حوادث و موضعگیریها و برخورد واکنشی و عاطفی، نه برخورد معتدل و برنامهریزی شده با آنها است، چون اقدامات ارتجالی و هیجانی در هدر دادن تلاشها، نیروها و فرصتها و نیز ضایع کردن عمر و مال و بدنبال آن نابودی امت اسلامی تأثیر بسزایی دارند. و همهی این آفات، ناشی از موضعگیریهای خام و خودسرانه است. ارتجالی بودن، آفت بزرگی است که ریشهی آن جهل، عقبماندگی، عدم تعقل و نبود حکمت و دوراندیشی در امور میباشد.
دشمن با انجام تحقیقات و ارائهی راهکارهای علمی و تدوین نقشهها در صدد مبارزه با اسلام و مسلمانان است. پس ما نیز باید با تحقیقات و شگردهای مبتنی بر برنامهریزی عقلی، عملی و موضوعی به مقابله با توطئههای آنان بپردازیم.
«أدع إلی سبیل ربّک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی أحسن»([4])
«مردم را با حکمت و موعظهی نیکو به راه پروردگارت بخوان و با آنچه بهتر است با آنها مجادله کن.»
راههای معالجه
اولاً: خروج از این بحران بزرگی که امت اسلامی در آن بسر میبرد، جز با اعادهی عقل به حوزهی پژوهش و تحقیق و استنتاج افکار و دیدگاههای عملی درست و متناسب با نیازهای فرآیند اصلاحی، پیشبردی و مدرنیتهی امروزی و بدور از تقلید کورکورانه و پیروی از افکار دیگران و بدون دقتنظر و پالایش عملی آنها امکانپذیر نیست. بنابراین، برای انجام پژوهشهای علمی و مطالعات نوین اسلامی نیازمند ایجاد مؤسسات و بکارگیری تکنولوژی مدرن در خدمت دعوت اسلامی، هستیم.
مسلمانان ثروتمند و دارای توان مالی میتوانند با مشارکت و حمایت از این پروژههای سازنده، به اسلام، دعوت اسلامی، محافظت بر آیندهی امت اسلامی، تلاش علما جهت تبلور اندیشهی اسلامی و تربیت نخبگان علمی خدمت کنند تا از این راه به بهرهی دنیا و آخرت دست یابند و آیندهی تمدنی شکوفایی را برای جامعهی خودتضمین کنند.
ثانیاً: بر علمای اسلام، دعوتگران و مصلحان روشنفکر است که با طرح موضوعات مفید و بررسی مسائل مربوط به انسان مسلمان امروزی با ساختاری نو و جذاب و روشی تشویقکننده نه ترساننده و متناسب با وضعیت متحول اجتماعی، مسئولیت خود را ادا کنند.
ثالثاً: مسئولیت گروهها و مذاهب اسلامی اقتضا میکند که با هم متحد و یکپارچه شوند و بر آنهاست که مطابق با وضعیت موجود امت اسلامی و با روحیهی تفاهم فکری و گفتگوی موضوعی زندگی مسالمتآمیز با هم داشته باشند. همچنین باید روشهای جذاب و گیرای مبتنی بر فهم عمیق اسلامی بکار گیرند و همواره در راستای به روز کردن این متدها، تعمیق افکار، تربیت نسل نوین اسلامی و نجات دادن مسلمانان از چنگال تفرقه، جهل و فساد تلاش کنند.
فِرَق اسلامی باید با در نظر گرفتن آرمانهای بزرگ، آمادگی برای تفاهم، گفتگو با دیگران و هماهنگی با یکدیگر، بطور جدی، از تفرقه و جدایی دوری جویند. و با این کار میتوانند یک استراتژی پیشرفته را ترسیم کنند که با تقسیم وظایف در آن، زمینهی وحدت امت اسلامی، شکوفایی و حفظ آن از تفرقه و نابودی، فراهم میگردد.
دشمن در تلاش است که تمام فرصتها را جهت نابودی جامعهی اسلامی بکارگیرد. گاهی از اختلافات ما سود میجوید و تاریخ این کار را برای ما ثابت کرده است، چرا که استکبار درصدد بوده با بهرهبرداری از اختلافات مذهبی و سیاسی بین گروههای اسلامی، مسلمانان را از هم جدا کرده و آنها را به جوامعی کوچکتر تبدیل کند تا به آسانی بتواند ایشان را شکار کرده و بر آنها چیره شود.
مسئولیت ما در مواظبت از وحدت امت اسلامی از طریق ایجاد وحدت فکری و تفاهم بین کارگزاران و حفظ اهداف با روشهای متناسب با روز، خلاصه میشود. و با این کار، از آیندهی امت اسلامی پاسداری میکنیم. در غیر اینصورت نمیتوان انتظار خیر و نیکی کشید و همه باید مسئولیت نابودی، هدر رفتن تلاشها و توانمندیها و سودجویی دشمن از ضعف و تفرقهی ما را برعهده بگیرند.
بنابراین، جا دارد که مسئولیت خطیر علما، اندیشمندان، دعوتگران و اصلاحگران در قبال ایفای بجا و مقتدرانه، نقشی که از آنها انتظار میرود، یادآور شویم، تا امت اسلامی را از وضعیت تلخ موجود نجات دهند و در مقابل چالشهای خطرناکی که فراروی آن قرار دارد، از آن محافظت نمایند.
پی نوشت:
([1]) این کتاب توسط مقام رهبری، آیة الله سیدعلی خامنهای تحت عنوان «آینده در قلمرو اسلام» به فارسی ترجمه شده و بارها به چاپ رسیده است.(مترجم)
([2]) الرعد: 11.
([3]) آلعمران: 64.
([4]) النحل: 125.