03-08-2014، 10:58
در خلوت تنهایی مرگبار خود فریاد زدم.
دستم را زیر پلکهایم بردم.
با انگشتان لرزان خودم جوهری از ناب ترین قطره های اشک دیده ام
را برروی صفحه سفید و دست نخورده قلبم کشیدم
و آرام گفتم:دوستت دارم
در حسرت دیدارت یک آسمان اشک در سینه دارم.
دستم را زیر پلکهایم بردم.
با انگشتان لرزان خودم جوهری از ناب ترین قطره های اشک دیده ام
را برروی صفحه سفید و دست نخورده قلبم کشیدم
و آرام گفتم:دوستت دارم
در حسرت دیدارت یک آسمان اشک در سینه دارم.