20-07-2014، 16:54
حزب توده با پيروزي انقلاب اسلامي فعاليت خود را با وعده وفاداري به آرمانهاي انقلاب رسما آغاز کرد ولي نشان داد که قصد وفاداري ندارد. حزب توده فعاليت علني خود را در اسفند 1357 توسط آن عده از اعضاي حزب که در داخل کشور بودند از سرگرفت. روزنامه حزب با همان نام سابق خود، مردم، منتشر شد و نورالدين کيانوري در ارديبهشت 1358 به ايران بازگشت. او پس از بازگشت به ايران بلافاصله در سخناني اعلام کرد:
"درباره نظام سياسي، حزب توده ايران بلافاصله حمايت خود را از ابتکار آيت الله خميني، درباره اعلام جمهوري اسلامي به عنوان جانشين نظام شاهنشاهي پوسيده 2500 ساله يا 3000 ساله يا بيشتر اعلام داشت. ما اين ابتکار را تأييد مي کنيم و در زمينه محتواي آن به آنچه آِيت الله خميني در تمام صحبتهايشان درباره جمهوري اسلامي گفته اند معتقديم. يعني، تأمين استقلال واقعي ايران، ريشه کن کردن مظاهر اقتصادي، سياسي، و نظامي و فرهنگي امپرياليسم از ايران، تامين آزاديهاي دمکراتيک براي همه مردم ايران، تأمين زندگي بهتر براي همه زحمتکشان، مبارزه با استثمار و استعمار."
حزب توده در عمل نشان داد که به قول خود پايبند نيست و فعاليتهاي مخرب خود را بر ضد نظام جمهوري اسلامي آغاز کرد. اين اقدامات حزب منجر به توقيف روزنامه مردم شد اما حزب بلافاصله روزنامهاي ديگربا همان مضامين سابق به نام جرقه نو منتشرکرد.
با آغاز جنگ تحميلي و حمله عراق به ايران حزب به تبعيت از شوروي آن را محکوم کرد اما زماني که شوروي نيز به متحدان صدام پيوست سياست حزب تغيير کرد و خواهان توقف جنگ شد. در بين اعضاي کميته مرکزي نيز اختلاف نظر وجود داشت. اين اختلاف نظر منجر به جدايي يکي از اعضاي کميته مرکزي- ايرج اسکندري- شد.
دبير اول حزب؛ نورالدين کيانوري در بهمن 1361 دستگير شد و در پي آن در عملياتي به نام «اميرالمومنين علي (ع)» در ششم ارديبهشت 1362 بازماندههاي اين حزب دستگير و با اطلاعيه دادستاني کل انقلاب حزب توده ايران منحل اعلام شد.
جرم حزب توده جاسوسي براي اتحاد جماهير شوروي بود و رهبران حزب در محاکمات خود به اين امر اعتراف کردند:
"ما در حالي که از جمهوري اسلامي و از قانونيت خودمان صحبت مي کرديم در عين حال با تشکيل چاپخانه مخفي و بدون مجوز قانوني دست به اعمال خلاف قانون مي زديم. ما در شرايطي که جمهوري اسلامي به خاطر حفظ موقعيت ارزي، خروج ارز را از کشور منع کرده بود، با اين وجود چندين بار اقدام به خروج ارز کرديم. ما در زماني که رزمندگان ايثارگر در جبهه هاي جنگ، با نثار خون خودشان از هستي مي گذشتند و خون خود را فداي انقلاب ميکردند، نقشه هاي جنگي و طرحهاي نظامي را به وسيله عنصرهاي نفوذي سازمان نظامي حزب به شورويها مي داديم. سياست ما در مورد جنگ هم همين طور بود ... ."
گرچه نورالدين کيانوري دبيراول حزب در خاطرات خود هيچ گاه وابستگي خود به شرق را نپذيرفت و معتقد بود که دستهاي انگليسيها در انحلال حزب نقش داشته و سازمان اينتليجنس سرويس انگلستان را مقصر شمرد، اما بررسي پرونده سنگين اين حزب نشان ميدهد که احتياجي به دخالت سازماني بيگانه نبود تا وطن فروشي و خيانت حزب توده و سران آن را ثابت کند.
با فروپاشي حزب توده و اعلام انحلال حزب از سوي حکومت، سران دستگير شده به خاطره نويسي روي آوردند و اين خود اقدامي بي سابقه در معرفي حزب توده و وابستگي آن به استعمار بلوک شرق بود. از جمله اين خاطرات به خاطرات کيانوري، خاطرات اسکندري و خاطرات محمدعلي عمويي بايد اشاره کرد. اعضاي حزب توده پس از انحلال در داخل کشور سعي کردند تا حزب نيمه جان را احيا کنند اما اختلافات درون حزبي آنان و دخالت مستقيم روسها به انشعاب و انحلال واقعي حزب در خارج از کشور منجر شد.
جلال آل احمد که خود روزگاري يکي از اعضاي حزب توده بود و با شناختي که از حزب به دست آورد از آن جدا شد در مورد وابستگي و ضعف حزب مي نويسد:
...گرچه هم اهل حکومتي و هم مردم عادي عامي مي دانستند که يک تودهاي يعني کسي که سياست استاليني پشت سرش ايستاده ــ و هر دو به همين دليل براي آن حزب اعتبار قائل بودند و عضويتش را مي پذيرفتند ــ به مطبوعاتش کمک مالي مي کردند ما مدام مي کوشيديم که اين واقعيت افواهي را تکذيب کنيم. کوشش مدام ما اين بود که بگوييم يک تودهاي يعني يک ايده اليست پرجوش و خروش ويک کتاب خوانده مصلح و انقلابي و آن حزب ابزار کارش، و اگر روسيه شوروي از آن دفاعکي مي کند به اين علت است که مادر سوسياليسم است و ستاد زحمتکشان و همدرد همه ملل استعمارزده.