26-12-2011، 21:28
بارانِ سيل هم که ببارد
کجا به پاي بارشِ چشمهاي هميشه باراني ام مي رسد؟
باران مي بارد و تو نيستي...
تو نيستي تا شانه به شانه زير گريه ابرهاي پاييزي کنارم قدم بزني...دستهايم را بفشاري
... دستهايم گرم شود با گرماي دستانت و قلبم ذوب شود از حرارت بي نهايت عشقت.
تو نيستي و چقدر اين روزهاي بي تو بودن ابري و پاييزي است
تو نيستي و ثانيه به ثانيه دلم مي شکند از نبودن هاي بي پايانت...
طوفان هم که بيايد گم خواهد شد در گردباد اين دل پرآشوب!
چقدر دوست دارم اين دلشوره هاي گاه و بي گاه را...
چقدر دوست دارم گم شدن در کوچه پس کوچه هاي خاطرات بي بازگشت را...
چقدر دوست دارم باران بي امان چشمهايم را...................................................................................................................................
......چقدر دوست دارم............... تو را...
کجا به پاي بارشِ چشمهاي هميشه باراني ام مي رسد؟
باران مي بارد و تو نيستي...
تو نيستي تا شانه به شانه زير گريه ابرهاي پاييزي کنارم قدم بزني...دستهايم را بفشاري
... دستهايم گرم شود با گرماي دستانت و قلبم ذوب شود از حرارت بي نهايت عشقت.
تو نيستي و چقدر اين روزهاي بي تو بودن ابري و پاييزي است
تو نيستي و ثانيه به ثانيه دلم مي شکند از نبودن هاي بي پايانت...
طوفان هم که بيايد گم خواهد شد در گردباد اين دل پرآشوب!
چقدر دوست دارم اين دلشوره هاي گاه و بي گاه را...
چقدر دوست دارم گم شدن در کوچه پس کوچه هاي خاطرات بي بازگشت را...
چقدر دوست دارم باران بي امان چشمهايم را...................................................................................................................................
......چقدر دوست دارم............... تو را...