11-07-2014، 19:22
تاریخ ایرانی: ۴۸ سال پس از ترور حسنعلی منصور، نخستوزیر دوران پهلوی، اختلافات دو جریان سیاسی اصولگرا با کشیده شدن مجادلات قلمی به وقایع تاریخی، کلاف سردرگم این ترور را پیچیدهتر کرده است.
منصور نخستین دبیرکل حزب ایران نوین و نخستوزیر وقت در روز اول بهمن ۱۳۴۳ توسط گروهی از مخالفان مسلح رژیم در مقابل مجلس شورای ملی ترور شد. به دنبال بازداشت عوامل این ترور از جمله محمد بخارایی [ضارب]، مرتضی نیکنژاد، رضا صفار هرندی و صادق امانی مشخص شد که طرح این ترور از سوی گروهی از جوانان مذهبی که از چند ماه پیش از آن تحت عنوان «هیاتهای موتلفه اسلامی» فعالیت خود را سامان داده بودند، برنامهریزی شده است؛ جمعی که بعدها نطفه تشکیل «حزب موتلفه اسلامی» شدند، تشکلی سیاسی که در دو دهه نخست پس از انقلاب نقشآفرین مهمی در عرصه سیاست ایران بود.
داستان ترور منصور اما به همین سادگی رها نشد و در سالهای بعد نیز به یکی از موضوعات چالشبرانگیز تاریخ معاصر تبدیل شد تا بسیاری با فرضیات و اطلاعات متفاوت روایتش کنند. مهمترین مسالهای که در همه این سالها دربارۀ ترور منصور وجود داشته نظر امام خمینی درباره مبارزه مسلحانه و البته اثرات این ترور در روند مبارزات انقلابیون است، نکتهای که در مجادله قلمی اخیر عبدالرضا داوری با حزب موتلفه اسلامی برجسته شده است.
داوری: امام هیچگاه از قاتلان منصور تجلیل نکردند
عبدالرضا داوری، روزنامهنگار حامی دولت احمدینژاد، چندی پیش در گفتوگویی با روزنامه «ایران» ارگان دولت، به بیان برخی نکات دربارۀ عملکرد حزب موتلفه اسلامی طی ۵۰ سال اخیر پرداخت و با طرح ادعاهایی درباره نقش موتلفه در تشدید اختلاف میان جریان ملی و مذهبی در دوران نهضت ملی نفت و شرکت برخی چهرههای موتلفه در جشن سپاس در سال ۱۳۵۵، بخش اصلی سخنانش را به ماجرای ترور منصور اختصاص داد. او در این گفتوگو با رد ترور منصور به عنوان اقدامی انقلابی گفته بود: «ترور حسنعلی منصور به عنوان یک اقدام نهی شده از طرف حضرت امام خمینی(ره) نه تنها دستاوردی برای انقلاب اسلامی نداشت بلکه ضربات شدیدی را به نهضت وارد آورد.»
داوری با بیان اینکه «این جریان سیاسی [موتلفه] در بزنگاههای تاریخی نتوانسته است مساله اصلی را از مساله فرعی تمیز داده و همواره مسائل فرعی را در دستور کار خود داشتهاند»، خاطرنشان کرده بود: «بررسی مجموعه آثار و گفتار حضرت امام خمینی(ره) نشان میدهد که معظمله در کل دوران مبارزات پیش از انقلاب و حاکمیت پس از انقلاب هیچگونه مطلب و یا حتی اشارهای به افراد و عنوانهای: «فدائیان اسلام»، «نواب صفوی»، «هیات موتلفه اسلامی»، «محمد بخارایی»، «مرتضی نیکنژاد»، «رضا صفارهرندی» و «صادق امانی» نداشتهاند.»
به عقیدۀ داوری «این موضوع نشانگر آن است که حضرت امام خمینی(ره) در کل دوران مبارزه از خرداد ۴۲ تا بهمن ۵۷ با اقدامات تروریستی و مبارزات مسلحانه مخالفت داشته تا آنجا که پس از ترور حسنعلی منصور هیچگونه اشارهای به قاتلین وی نداشتند و از آنها هیچگونه تجلیل و بزرگداشتی به عمل نیاوردند. ذکر این نکته نیز تاملبرانگیز است که حضرت امام خمینی(ره) پس از دادگاه آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان در اوایل سال ۴۳ بیانیه صادر کردند و از آنها دفاع نمودند، ولی نسبت به دادگاه اعضای موتلفه با اینکه در خارج از ایران فشار کمتری بر ایشان بود، هیچ عکسالعملی از خود بروز ندادند.»
او با بیان اینکه «نهی صریح و خاص حضرت امام خمینی(ره) از اقدامات مسلحانه هیاتهای موتلفه مستند به خاطرات مرحوم آیتالله محیالدین انواری و آقای حبیبالله عسگراولادی است»، به نقل از مرحوم آیتالله انواری در این باره آورده بود: «آقای صادق امانی آمد منزل ما و گفت: با اعلامیه کار درست نمیشود. صادق میگفت: نخستوزیر را بکشیم. گفت: از آقا بپرسید که ما مجازیم بزنیم؟ گفتم: کسی هست که بزند؟ گفت: آری، هستند جوانهایی که این کار را بکنند. رفتم خدمت امام. مساله را طرح کردم که موتلفه میخواهند دست به اقدامات تند بزنند. میگویند دوره اعلامیه گذشته است، باید یک کاری کرد. امام اوّل یک داستان تعریف کردند. فرمودند: یکی از دوستان ما اینجا آمد و اسلحهاش را درآورد و گذاشت جلو من و گفت: من فردا دیداری با علَم دارم. اگر اجازه بدهید علم را در دفترش میکشم. به او گفتم: نه، ما تازه اول کارمان است. خواهند گفت اینها منطق ندارند. بگذارید اینها را به مردم بشناسانیم. باید بگوییم اینها فساد آوردهاند و ادعای اصلاحات دارند. بگذارید بشناسانیم آرام آرام. بعد مردم تکلیف خود را میدانند. صبح مکلف هستی بروی تهران و بگویی این کار را نکنید.»
داوری همچنین با اشاره به خاطرات حبیبالله عسگراولادی دربارۀ دلایل تاخیر در اجرای طرح ترور نخستوزیر، به نقل از او میگوید: «یکی از دلایلی که موجب شده بود تا دیرتر به اقدام خود دست بزنند، نهی امام(ره) در مورد کارشان بود. آنها برای برداشتن این نهی تلاشهای زیادی کردند و چندین بار خدمت امام(ره) رفتند، اما همچنان حضرت امام نهی بر این کار داشتند. بنابراین، این افراد از بنده که نماینده امام در وجوهات بودم و با دیگر علما نیز ارتباط داشتم، دوباره خواستند تا از امام بخواهم این نهی را بردارند؛ اما امام(ره) در پاسخ به من گفتند که در کارهای تند شرکت نکن. این چهار شهید برای اینکه این نهی را بردارند از مراجع دیگری فتوا گرفتند.»
این در حالی است که اعضای موتلفه طی سالهای پس از انقلاب بارها بر اطلاع امام از تشکیل و عملکرد شاخه مسلح موتلفه تاکید کرده و با اشاره به تبعیت موتلفه از ولیفقیه زمان [امام] بعضاً به برخی توصیههای امام دربارۀ جزئیترین جوانب این کار همچون چگونگی تهیه سلاح، اشاره کردهاند. از آن جمله اسدالله بادامچیان بود که چند سال قبل در کتابچه «آشنایی با جمعیت موتلفه اسلامی» نوشت: «از آنجا که تشکیلات موتلفه «حجت شرعی» خود را از ولیفقیه زمان اخذ میکرد، در تشکیل گروه مسلح نیز موافقت امام را جلب کردند...البته در آغاز، امام تمایلی نداشتند و گفته بودند «وظایف شما سنگین است و باید درست انجام شود، دیگران هستند»، ولی پس از مذاکره، اجازه تشکیل گروه مسلح موتلفه را دادند، به شرطی که از جایی اسلحه نگیرد، مگر اینکه بخرد و خودش هم درصدد ساخت سلاحهای گرم برآید.»
با این حال، به گفتۀ داوری «بر طبق اسناد ساواک آقای عسگراولادی و اعضای هیاتهای موتلفه در تاریخهای ۱۵ فروردین، ۸ تیر و ۵ مرداد ۱۳۴۳ جهت اخذ فتوای ترور حسنعلی منصور به حضرت امام خمینی مراجعه کردند که در هر سه جلسه ایشان با اقدامات تروریستی و مسلحانه مخالفت کردهاند.»
پاسخ موتلفه: جلد ۲۳ صحیفه امام را مطالعه کنید
آیا ادعاهای تازه دربارۀ مورد خاص «ترور منصور» درست است؟ آیا امام پیش و پس از انقلاب آنچنان که داوری گفته کوچکترین حمایتی از موتلفه و عملکردشان نشان نداده است؟ آیا این ترور هیچ دستاوردی برای انقلابیون به بار نیاورد؟
حزب موتلفه اسلامی در جوابیهای که در واکنش به طرح این ابهامات منتشر کرده، با اشاره به ادعاهای داوری آورده است: «آقای داوری تصریح میکند ترور منصور نه تنها هیچ دستاوردی برای نهضت نداشته است بلکه ضربات شدیدی را به نهضت وارد آورده است. و بعد هم مدعی میشوند که امام(ره) پیش از انقلاب و پس از انقلاب هیچگونه مطلب و حتی اشارهای به افراد و عنوانهای زیر نداشتهاند «فداییان اسلام»، «نواب صفوی»، «جمعیتهای موتلفه» و...! کافی است آقای داوری و مسئولان محترم روزنامه ایران به جلد ۲۳ صحیفه امام «نمایه ۴» مراجعه کنند و در مورد اسم آقایان عسگراولادی و حاج مهدی عراقی به عنوان دو تن از کسانی که در دو نهضت ملی و نهضت امام خمینی نقش داشتند نگاه امام را دریابند.»
اشاره موتلفه به این دو نام چندان بیدلیل نیست. گذشته از آنکه بهانۀ سخنان اخیر داوری و دیگر رسانههای حامی دولت درباره موتلفه، اظهارات اخیر حبیبالله عسگراولادی دربارۀ تاریخ انقلاب و تلاش برخی برای پاک کردن نام انقلابیون باسابقه از آن و داوریها درباره دو نامزد انتخابات اخیر ریاست جمهوری - میرحسین موسوی و مهدی کروبی- است، داوری در مطالب خود اشاراتی هم به جشن سپاس و حضور حاج مهدی عراقی، عسگراولادی و دیگران در این مراسم داشته است. مراسمی که در بهمنماه ۱۳۵۵ برگزار شد و در جریان آن گروهی از زندانیان سیاسی با سپاس گفتن به شاه، مورد عفو ملوکانه قرار گرفتند و از زندان آزاد شدند. داوری گفته بود هرچند این اقدام از سوی حاضران، به عنوان یک تاکتیک برای خروج از زندان و مبارزه با تفکرات التقاطی جریانات مارکسیستی و در صدر آنها مجاهدین خلق معرفی شده است اما به عنوان مثال آقای عزت شاهی معتقد است اساس حضور آقایان در جشن سپاس، «بریدن از مبارزه» بود.
دفتر سیاسی حزب موتلفه در دومین جوابیه خود به سخنان داوری نوشته است: «حاج مهدی عراقی وقتی شهید میشوند امام در مورد ایشان میگویند ایشان را حدود ۲۰ سال است میشناسم، او به تنهایی بیست نفر بود. او برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. با این اوصافی که امام از حاج مهدی عراقی بیان میفرمایند ادعای آقای داوری درباره جلسه به اصطلاح جشن سپاس چه میشود. همچنین آقای عسگراولادی به شهادت دستخطهای مکرر امام به عنوان امین وی در اخذ وجوهات شرعیه و صیانت از وجوه اموال مجهولالمالک و بلاصاحب و ارث و بلاوارث معرفی شدهاند. امام در ۱۳ دی ماه ۶۲ که شایعات و اهانتها علیه عسگراولادی اوج گرفت در دیدار وی و معتمدین بازار فرمودند: این طور نیست که کسی بتواند به شما و امثال شما توهین کند. اگر در روزنامهای یا در مجلس به شما توهین شد نباید از میدان به در روید. نباید از دروغ و بدنامی و حرف زشتی که به ما نسبت میدهند از مبانی به در رویم. شما در انقلاب سهم زیادی دارید. اگر بازاریها همراهی نمیکردند، انقلاب پیروز نمیشد.»
دفتر سیاسی حزب موتلفه سپس نتیجه گرفته است: «تجلیل امام از آقای عسگراولادی و حاج مهدی عراقی به عنوان دو عضو برجسته حزب موتلفه اسلامی در مقاطع گوناگون در احکامی که برای آنها و مسئولیتهای گوناگون صادر کرده، ادعای آقای داوری را نفی میکند و بیاطلاعی ایشان را از چند و چون تاریخ معاصر نشان میدهد.»
داوری: چرا اسدالله علم را ترور نکردید؟
عبدالرضا داوری در پاسخ به دومین جوابیه موتلفه به استدلالهای آنان پاسخ دوباره داده و آورده است: «به راستی از اینکه آقای حبیبالله عسگراولادی در بحث جمعآوری وجوهات بازار مورد اعتماد امام راحل بودهاند چگونه میتوان نتیجه گرفت که اقدامات و استراتژیهای حزب موتلفه مورد تأیید امام خمینی(ره) بودهاند؟! اینجانب در جوابیه قبلی چندین سند ارائه دادم و نشان دادم که به طور مشخص، ترور حسنعلی منصور یکی از موارد نهی شده از سوی امام خمینی(ره) بوده است و در کتاب ناگفتهها، خاطرات شهید مهدی عراقی نیز بر آن تأکید شده است. به راستی چرا سران موتلفه کتاب خاطرات شهید مهدی عراقی را ترویج نمیکنند و از انتشار آن طفره میروند تا آنجا که یک مؤسسه انتشاراتی با گرایشات روشنفکری به صحنه میآید و به انتشار خاطرات حاج مهدی عراقی مبادرت میورزد (انتشارات رسا)؟ دلیل آن واضح است. چون خصلت آزادگی شهید حاج مهدی عراقی باعث شده تا در این کتاب ناگفتههایی عنوان شوند که با منافع و منویات و چهره امروز سران موتلفه سازگار نیست.»
او بار دیگر با به چالش کشیدن درستی طرح ترور منصور، به نقش ویژه اسدالله علم در کشتار ۱۵ خرداد ۴۲ اشاره و تصریح کرده است: «یکی از ابهامات و سؤالات جدی در قضیه ترور حسنعلی منصور که لازم است دستاندرکاران حزب موتلفه در برابر آن پاسخگو باشند، این ابهام است که اگر بنای موتلفه بر حذف یکی از سران مؤثر و فاسد رژیم پهلوی قرار داشت، چرا ترور اسدالله علم که به دلایل زیر بر ترور حسنعلی منصور اولویت داشت، هیچگاه در دستور کار موتلفه قرار نگرفت؟»
داوری در توجیه سخن خود میافزاید: «لایحه مصونیت حقوقی مستشاران نظامی آمریکا در ایران (کاپیتولاسیون) - که دلیل ترور حسنعلی منصور از سوی موتلفه اعلام شد- را نه حسنعلی منصور که اسدالله علم به مجلس وقت ارسال کرده بود...»
او با بیان اینکه «اسدالله علم در ۲۸ اسفند ۱۳۴۲ به عنوان رئیس دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد»، آورده است: «بنابراین ترور یک «رئیس دانشگاه» (اسدالله علم) که دستش به خون مردم آلوده است و لایحه کاپیتولاسیون را هم به مجلس ارسال کرده، به لحاظ عملیاتی بسیار آسانتر از ترور یک «نخستوزیر»(حسنعلی منصور) است. چون ترور یک رئیس دانشگاه در محیط نسبتاً آزادتر دانشگاه به آسانی تحت پوشش یک دانشجو میسر است حال آنکه ترور نخستوزیر نیازمند عملیات مسلحانه پیچیدهتری است.»
داوری با اشاره به اینکه «جانشینی حسنعلی منصور به جای اسدالله علم در راستای رقابت منافع آمریکا و انگلیس در ایران ارزیابی میشود»، نوشته است: «اسدالله علم به عنوان عنصر شاخص وابسته به انگلستان در یادداشتهای خود حسنعلی منصور را عامل آمریکا در ایران میدانست و در یادداشتهای شخصیاش آورده است که یک بار حسنعلی منصور را تهدید کرده بود که به جرم جاسوسی برای آمریکاییان دستور توقیف وی را خواهد داد.»
این روزنامهنگار حامی دولت میافزاید: «حسنعلی منصور در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ به عنوان نخستوزیر منصوب میشود. بنا بر اسناد ساواک، در کمتر از یک ماه پس از این انتصاب، یعنی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، اعضای هیاتهای موتلفه به امام خمینی(ره) مراجعه میکنند و متقاضی فتوای قتل حسنعلی منصور میشوند که با مخالفت معظم له مواجه میشوند و از این تاریخ مداوماً بر حذف فیزیکی حسنعلی منصور اصرار میورزند و نهایتاً هم به این هدف دست مییابند. چشمپوشی اعضای موتلفه از جنایات اسدالله علم (در شرایطی که خیانتها و جنایات حسنعلی منصور به هیچ عنوان در حد و اندازه خیانتها و جنایتهای اسدالله علم نیست) از یک سو و اصرار و پافشاری عجیب آنان بر ترور حسنعلی منصور از سوی دیگر چه معنایی خواهد داشت؟»
واکنش رسالت: تنها منافقین از عملکرد موتلفه داوری منفی داشتند
در کنار جوابیههای متعدد حزب موتلفه به سخنان اخیر عبدالرضا داوری، روزنامه رسالت از رسانههای نزدیک به این جریان هم دیروز [دوم بهمنماه] در سرمقاله خود به این ادعاها معترض شد.
کاظم انبارلویی، در مقاله خود با تاکید بر اینکه «نام محمد بخارایی و شهدای حزب موتلفه اسلامی شهیدان امانی، هرندی و نیکنژاد در تاریخ مبارزات ملت ایران میدرخشد و هیچ مورخی تاکنون این اقدام انقلابی [ترور منصور] را تخطئه نکرده» به ادعاهای اخیر عبدالرضا داوری اشاره کرده و نوشته: «اخیرا قرائتی از نگاه به اعدام انقلابی حسنعلی منصور و کار عظیم موتلفه اسلامی در دهه ۴۰ پیدا شده است که این نگاه قابل اعتناء است. البته این قرائت یک مورخ نیست بلکه قرائت فرد محترمی است که تحصیلات فنی دارد اما دستی هم در سیاست نشان داده است. این قرائت معتقد است ترور حسنعلی منصور توسط موتلفه اسلامی نه تنها دستاوردی برای انقلاب اسلامی نداشت بلکه ضربات شدیدی به نهضت وارد آورد.»
او با بیان اینکه «جز منافقین تاکنون هیچ جریان دیگری داوری منفی و متفاوتی درباره عملکرد موتلفه در تاریخ معاصر نداشته» به دیدگاه رهبران انقلاب درباره این تشکل اشاره کرده و نوشته است: «امام(ره) بارها از شخصیتهای موتلفه تجلیل کرده و از شخصیت شهید حاج مهدی به عنوان فرزند و برادر خود یاد کرده است. مقام معظم رهبری از شهدای ۲۶ خرداد موتلفه یعنی قتله منصور به عنوان «نورالله فی ظلمات الارض» یاد کرده و فرمودهاند: «مجموعه موتلفه اسلامی میتواند ادعا کند که ریشه در دورانهای دشوار مبارزه دارد و امتحانهای سختی را از سر گذرانده است.»
انبارلویی با نقل سخنان چند سال قبل محمود احمدینژاد که گفته بود «نام موتلفه اسلامی تداعی کننده نام انقلاب اسلامی است. شخصیتی همچون آقای عسگراولادی به عنوان خلاصه تاریخ انقلاب و بسیاری از پیشتازان پیگیری و فداکاری در راه آرمانهای نهضت امام خمینی(ره) به مجموعه موتلفه تعلق دارند»، تصریح کرده است: «نویسنده محترم و مدیرمسئول محترم روزنامه ایران بهتر نیست قبل از تبلیغ این نوع قرائت از تاریخ معاصر به تصحیح دیدگاه رئیسجمهور بپردازند و سپس دست به طرح چنین دیدگاهی بزنند.»
منصور نخستین دبیرکل حزب ایران نوین و نخستوزیر وقت در روز اول بهمن ۱۳۴۳ توسط گروهی از مخالفان مسلح رژیم در مقابل مجلس شورای ملی ترور شد. به دنبال بازداشت عوامل این ترور از جمله محمد بخارایی [ضارب]، مرتضی نیکنژاد، رضا صفار هرندی و صادق امانی مشخص شد که طرح این ترور از سوی گروهی از جوانان مذهبی که از چند ماه پیش از آن تحت عنوان «هیاتهای موتلفه اسلامی» فعالیت خود را سامان داده بودند، برنامهریزی شده است؛ جمعی که بعدها نطفه تشکیل «حزب موتلفه اسلامی» شدند، تشکلی سیاسی که در دو دهه نخست پس از انقلاب نقشآفرین مهمی در عرصه سیاست ایران بود.
داستان ترور منصور اما به همین سادگی رها نشد و در سالهای بعد نیز به یکی از موضوعات چالشبرانگیز تاریخ معاصر تبدیل شد تا بسیاری با فرضیات و اطلاعات متفاوت روایتش کنند. مهمترین مسالهای که در همه این سالها دربارۀ ترور منصور وجود داشته نظر امام خمینی درباره مبارزه مسلحانه و البته اثرات این ترور در روند مبارزات انقلابیون است، نکتهای که در مجادله قلمی اخیر عبدالرضا داوری با حزب موتلفه اسلامی برجسته شده است.
داوری: امام هیچگاه از قاتلان منصور تجلیل نکردند
عبدالرضا داوری، روزنامهنگار حامی دولت احمدینژاد، چندی پیش در گفتوگویی با روزنامه «ایران» ارگان دولت، به بیان برخی نکات دربارۀ عملکرد حزب موتلفه اسلامی طی ۵۰ سال اخیر پرداخت و با طرح ادعاهایی درباره نقش موتلفه در تشدید اختلاف میان جریان ملی و مذهبی در دوران نهضت ملی نفت و شرکت برخی چهرههای موتلفه در جشن سپاس در سال ۱۳۵۵، بخش اصلی سخنانش را به ماجرای ترور منصور اختصاص داد. او در این گفتوگو با رد ترور منصور به عنوان اقدامی انقلابی گفته بود: «ترور حسنعلی منصور به عنوان یک اقدام نهی شده از طرف حضرت امام خمینی(ره) نه تنها دستاوردی برای انقلاب اسلامی نداشت بلکه ضربات شدیدی را به نهضت وارد آورد.»
داوری با بیان اینکه «این جریان سیاسی [موتلفه] در بزنگاههای تاریخی نتوانسته است مساله اصلی را از مساله فرعی تمیز داده و همواره مسائل فرعی را در دستور کار خود داشتهاند»، خاطرنشان کرده بود: «بررسی مجموعه آثار و گفتار حضرت امام خمینی(ره) نشان میدهد که معظمله در کل دوران مبارزات پیش از انقلاب و حاکمیت پس از انقلاب هیچگونه مطلب و یا حتی اشارهای به افراد و عنوانهای: «فدائیان اسلام»، «نواب صفوی»، «هیات موتلفه اسلامی»، «محمد بخارایی»، «مرتضی نیکنژاد»، «رضا صفارهرندی» و «صادق امانی» نداشتهاند.»
به عقیدۀ داوری «این موضوع نشانگر آن است که حضرت امام خمینی(ره) در کل دوران مبارزه از خرداد ۴۲ تا بهمن ۵۷ با اقدامات تروریستی و مبارزات مسلحانه مخالفت داشته تا آنجا که پس از ترور حسنعلی منصور هیچگونه اشارهای به قاتلین وی نداشتند و از آنها هیچگونه تجلیل و بزرگداشتی به عمل نیاوردند. ذکر این نکته نیز تاملبرانگیز است که حضرت امام خمینی(ره) پس از دادگاه آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان در اوایل سال ۴۳ بیانیه صادر کردند و از آنها دفاع نمودند، ولی نسبت به دادگاه اعضای موتلفه با اینکه در خارج از ایران فشار کمتری بر ایشان بود، هیچ عکسالعملی از خود بروز ندادند.»
او با بیان اینکه «نهی صریح و خاص حضرت امام خمینی(ره) از اقدامات مسلحانه هیاتهای موتلفه مستند به خاطرات مرحوم آیتالله محیالدین انواری و آقای حبیبالله عسگراولادی است»، به نقل از مرحوم آیتالله انواری در این باره آورده بود: «آقای صادق امانی آمد منزل ما و گفت: با اعلامیه کار درست نمیشود. صادق میگفت: نخستوزیر را بکشیم. گفت: از آقا بپرسید که ما مجازیم بزنیم؟ گفتم: کسی هست که بزند؟ گفت: آری، هستند جوانهایی که این کار را بکنند. رفتم خدمت امام. مساله را طرح کردم که موتلفه میخواهند دست به اقدامات تند بزنند. میگویند دوره اعلامیه گذشته است، باید یک کاری کرد. امام اوّل یک داستان تعریف کردند. فرمودند: یکی از دوستان ما اینجا آمد و اسلحهاش را درآورد و گذاشت جلو من و گفت: من فردا دیداری با علَم دارم. اگر اجازه بدهید علم را در دفترش میکشم. به او گفتم: نه، ما تازه اول کارمان است. خواهند گفت اینها منطق ندارند. بگذارید اینها را به مردم بشناسانیم. باید بگوییم اینها فساد آوردهاند و ادعای اصلاحات دارند. بگذارید بشناسانیم آرام آرام. بعد مردم تکلیف خود را میدانند. صبح مکلف هستی بروی تهران و بگویی این کار را نکنید.»
داوری همچنین با اشاره به خاطرات حبیبالله عسگراولادی دربارۀ دلایل تاخیر در اجرای طرح ترور نخستوزیر، به نقل از او میگوید: «یکی از دلایلی که موجب شده بود تا دیرتر به اقدام خود دست بزنند، نهی امام(ره) در مورد کارشان بود. آنها برای برداشتن این نهی تلاشهای زیادی کردند و چندین بار خدمت امام(ره) رفتند، اما همچنان حضرت امام نهی بر این کار داشتند. بنابراین، این افراد از بنده که نماینده امام در وجوهات بودم و با دیگر علما نیز ارتباط داشتم، دوباره خواستند تا از امام بخواهم این نهی را بردارند؛ اما امام(ره) در پاسخ به من گفتند که در کارهای تند شرکت نکن. این چهار شهید برای اینکه این نهی را بردارند از مراجع دیگری فتوا گرفتند.»
این در حالی است که اعضای موتلفه طی سالهای پس از انقلاب بارها بر اطلاع امام از تشکیل و عملکرد شاخه مسلح موتلفه تاکید کرده و با اشاره به تبعیت موتلفه از ولیفقیه زمان [امام] بعضاً به برخی توصیههای امام دربارۀ جزئیترین جوانب این کار همچون چگونگی تهیه سلاح، اشاره کردهاند. از آن جمله اسدالله بادامچیان بود که چند سال قبل در کتابچه «آشنایی با جمعیت موتلفه اسلامی» نوشت: «از آنجا که تشکیلات موتلفه «حجت شرعی» خود را از ولیفقیه زمان اخذ میکرد، در تشکیل گروه مسلح نیز موافقت امام را جلب کردند...البته در آغاز، امام تمایلی نداشتند و گفته بودند «وظایف شما سنگین است و باید درست انجام شود، دیگران هستند»، ولی پس از مذاکره، اجازه تشکیل گروه مسلح موتلفه را دادند، به شرطی که از جایی اسلحه نگیرد، مگر اینکه بخرد و خودش هم درصدد ساخت سلاحهای گرم برآید.»
با این حال، به گفتۀ داوری «بر طبق اسناد ساواک آقای عسگراولادی و اعضای هیاتهای موتلفه در تاریخهای ۱۵ فروردین، ۸ تیر و ۵ مرداد ۱۳۴۳ جهت اخذ فتوای ترور حسنعلی منصور به حضرت امام خمینی مراجعه کردند که در هر سه جلسه ایشان با اقدامات تروریستی و مسلحانه مخالفت کردهاند.»
پاسخ موتلفه: جلد ۲۳ صحیفه امام را مطالعه کنید
آیا ادعاهای تازه دربارۀ مورد خاص «ترور منصور» درست است؟ آیا امام پیش و پس از انقلاب آنچنان که داوری گفته کوچکترین حمایتی از موتلفه و عملکردشان نشان نداده است؟ آیا این ترور هیچ دستاوردی برای انقلابیون به بار نیاورد؟
حزب موتلفه اسلامی در جوابیهای که در واکنش به طرح این ابهامات منتشر کرده، با اشاره به ادعاهای داوری آورده است: «آقای داوری تصریح میکند ترور منصور نه تنها هیچ دستاوردی برای نهضت نداشته است بلکه ضربات شدیدی را به نهضت وارد آورده است. و بعد هم مدعی میشوند که امام(ره) پیش از انقلاب و پس از انقلاب هیچگونه مطلب و حتی اشارهای به افراد و عنوانهای زیر نداشتهاند «فداییان اسلام»، «نواب صفوی»، «جمعیتهای موتلفه» و...! کافی است آقای داوری و مسئولان محترم روزنامه ایران به جلد ۲۳ صحیفه امام «نمایه ۴» مراجعه کنند و در مورد اسم آقایان عسگراولادی و حاج مهدی عراقی به عنوان دو تن از کسانی که در دو نهضت ملی و نهضت امام خمینی نقش داشتند نگاه امام را دریابند.»
اشاره موتلفه به این دو نام چندان بیدلیل نیست. گذشته از آنکه بهانۀ سخنان اخیر داوری و دیگر رسانههای حامی دولت درباره موتلفه، اظهارات اخیر حبیبالله عسگراولادی دربارۀ تاریخ انقلاب و تلاش برخی برای پاک کردن نام انقلابیون باسابقه از آن و داوریها درباره دو نامزد انتخابات اخیر ریاست جمهوری - میرحسین موسوی و مهدی کروبی- است، داوری در مطالب خود اشاراتی هم به جشن سپاس و حضور حاج مهدی عراقی، عسگراولادی و دیگران در این مراسم داشته است. مراسمی که در بهمنماه ۱۳۵۵ برگزار شد و در جریان آن گروهی از زندانیان سیاسی با سپاس گفتن به شاه، مورد عفو ملوکانه قرار گرفتند و از زندان آزاد شدند. داوری گفته بود هرچند این اقدام از سوی حاضران، به عنوان یک تاکتیک برای خروج از زندان و مبارزه با تفکرات التقاطی جریانات مارکسیستی و در صدر آنها مجاهدین خلق معرفی شده است اما به عنوان مثال آقای عزت شاهی معتقد است اساس حضور آقایان در جشن سپاس، «بریدن از مبارزه» بود.
دفتر سیاسی حزب موتلفه در دومین جوابیه خود به سخنان داوری نوشته است: «حاج مهدی عراقی وقتی شهید میشوند امام در مورد ایشان میگویند ایشان را حدود ۲۰ سال است میشناسم، او به تنهایی بیست نفر بود. او برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. با این اوصافی که امام از حاج مهدی عراقی بیان میفرمایند ادعای آقای داوری درباره جلسه به اصطلاح جشن سپاس چه میشود. همچنین آقای عسگراولادی به شهادت دستخطهای مکرر امام به عنوان امین وی در اخذ وجوهات شرعیه و صیانت از وجوه اموال مجهولالمالک و بلاصاحب و ارث و بلاوارث معرفی شدهاند. امام در ۱۳ دی ماه ۶۲ که شایعات و اهانتها علیه عسگراولادی اوج گرفت در دیدار وی و معتمدین بازار فرمودند: این طور نیست که کسی بتواند به شما و امثال شما توهین کند. اگر در روزنامهای یا در مجلس به شما توهین شد نباید از میدان به در روید. نباید از دروغ و بدنامی و حرف زشتی که به ما نسبت میدهند از مبانی به در رویم. شما در انقلاب سهم زیادی دارید. اگر بازاریها همراهی نمیکردند، انقلاب پیروز نمیشد.»
دفتر سیاسی حزب موتلفه سپس نتیجه گرفته است: «تجلیل امام از آقای عسگراولادی و حاج مهدی عراقی به عنوان دو عضو برجسته حزب موتلفه اسلامی در مقاطع گوناگون در احکامی که برای آنها و مسئولیتهای گوناگون صادر کرده، ادعای آقای داوری را نفی میکند و بیاطلاعی ایشان را از چند و چون تاریخ معاصر نشان میدهد.»
داوری: چرا اسدالله علم را ترور نکردید؟
عبدالرضا داوری در پاسخ به دومین جوابیه موتلفه به استدلالهای آنان پاسخ دوباره داده و آورده است: «به راستی از اینکه آقای حبیبالله عسگراولادی در بحث جمعآوری وجوهات بازار مورد اعتماد امام راحل بودهاند چگونه میتوان نتیجه گرفت که اقدامات و استراتژیهای حزب موتلفه مورد تأیید امام خمینی(ره) بودهاند؟! اینجانب در جوابیه قبلی چندین سند ارائه دادم و نشان دادم که به طور مشخص، ترور حسنعلی منصور یکی از موارد نهی شده از سوی امام خمینی(ره) بوده است و در کتاب ناگفتهها، خاطرات شهید مهدی عراقی نیز بر آن تأکید شده است. به راستی چرا سران موتلفه کتاب خاطرات شهید مهدی عراقی را ترویج نمیکنند و از انتشار آن طفره میروند تا آنجا که یک مؤسسه انتشاراتی با گرایشات روشنفکری به صحنه میآید و به انتشار خاطرات حاج مهدی عراقی مبادرت میورزد (انتشارات رسا)؟ دلیل آن واضح است. چون خصلت آزادگی شهید حاج مهدی عراقی باعث شده تا در این کتاب ناگفتههایی عنوان شوند که با منافع و منویات و چهره امروز سران موتلفه سازگار نیست.»
او بار دیگر با به چالش کشیدن درستی طرح ترور منصور، به نقش ویژه اسدالله علم در کشتار ۱۵ خرداد ۴۲ اشاره و تصریح کرده است: «یکی از ابهامات و سؤالات جدی در قضیه ترور حسنعلی منصور که لازم است دستاندرکاران حزب موتلفه در برابر آن پاسخگو باشند، این ابهام است که اگر بنای موتلفه بر حذف یکی از سران مؤثر و فاسد رژیم پهلوی قرار داشت، چرا ترور اسدالله علم که به دلایل زیر بر ترور حسنعلی منصور اولویت داشت، هیچگاه در دستور کار موتلفه قرار نگرفت؟»
داوری در توجیه سخن خود میافزاید: «لایحه مصونیت حقوقی مستشاران نظامی آمریکا در ایران (کاپیتولاسیون) - که دلیل ترور حسنعلی منصور از سوی موتلفه اعلام شد- را نه حسنعلی منصور که اسدالله علم به مجلس وقت ارسال کرده بود...»
او با بیان اینکه «اسدالله علم در ۲۸ اسفند ۱۳۴۲ به عنوان رئیس دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد»، آورده است: «بنابراین ترور یک «رئیس دانشگاه» (اسدالله علم) که دستش به خون مردم آلوده است و لایحه کاپیتولاسیون را هم به مجلس ارسال کرده، به لحاظ عملیاتی بسیار آسانتر از ترور یک «نخستوزیر»(حسنعلی منصور) است. چون ترور یک رئیس دانشگاه در محیط نسبتاً آزادتر دانشگاه به آسانی تحت پوشش یک دانشجو میسر است حال آنکه ترور نخستوزیر نیازمند عملیات مسلحانه پیچیدهتری است.»
داوری با اشاره به اینکه «جانشینی حسنعلی منصور به جای اسدالله علم در راستای رقابت منافع آمریکا و انگلیس در ایران ارزیابی میشود»، نوشته است: «اسدالله علم به عنوان عنصر شاخص وابسته به انگلستان در یادداشتهای خود حسنعلی منصور را عامل آمریکا در ایران میدانست و در یادداشتهای شخصیاش آورده است که یک بار حسنعلی منصور را تهدید کرده بود که به جرم جاسوسی برای آمریکاییان دستور توقیف وی را خواهد داد.»
این روزنامهنگار حامی دولت میافزاید: «حسنعلی منصور در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ به عنوان نخستوزیر منصوب میشود. بنا بر اسناد ساواک، در کمتر از یک ماه پس از این انتصاب، یعنی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، اعضای هیاتهای موتلفه به امام خمینی(ره) مراجعه میکنند و متقاضی فتوای قتل حسنعلی منصور میشوند که با مخالفت معظم له مواجه میشوند و از این تاریخ مداوماً بر حذف فیزیکی حسنعلی منصور اصرار میورزند و نهایتاً هم به این هدف دست مییابند. چشمپوشی اعضای موتلفه از جنایات اسدالله علم (در شرایطی که خیانتها و جنایات حسنعلی منصور به هیچ عنوان در حد و اندازه خیانتها و جنایتهای اسدالله علم نیست) از یک سو و اصرار و پافشاری عجیب آنان بر ترور حسنعلی منصور از سوی دیگر چه معنایی خواهد داشت؟»
واکنش رسالت: تنها منافقین از عملکرد موتلفه داوری منفی داشتند
در کنار جوابیههای متعدد حزب موتلفه به سخنان اخیر عبدالرضا داوری، روزنامه رسالت از رسانههای نزدیک به این جریان هم دیروز [دوم بهمنماه] در سرمقاله خود به این ادعاها معترض شد.
کاظم انبارلویی، در مقاله خود با تاکید بر اینکه «نام محمد بخارایی و شهدای حزب موتلفه اسلامی شهیدان امانی، هرندی و نیکنژاد در تاریخ مبارزات ملت ایران میدرخشد و هیچ مورخی تاکنون این اقدام انقلابی [ترور منصور] را تخطئه نکرده» به ادعاهای اخیر عبدالرضا داوری اشاره کرده و نوشته: «اخیرا قرائتی از نگاه به اعدام انقلابی حسنعلی منصور و کار عظیم موتلفه اسلامی در دهه ۴۰ پیدا شده است که این نگاه قابل اعتناء است. البته این قرائت یک مورخ نیست بلکه قرائت فرد محترمی است که تحصیلات فنی دارد اما دستی هم در سیاست نشان داده است. این قرائت معتقد است ترور حسنعلی منصور توسط موتلفه اسلامی نه تنها دستاوردی برای انقلاب اسلامی نداشت بلکه ضربات شدیدی به نهضت وارد آورد.»
او با بیان اینکه «جز منافقین تاکنون هیچ جریان دیگری داوری منفی و متفاوتی درباره عملکرد موتلفه در تاریخ معاصر نداشته» به دیدگاه رهبران انقلاب درباره این تشکل اشاره کرده و نوشته است: «امام(ره) بارها از شخصیتهای موتلفه تجلیل کرده و از شخصیت شهید حاج مهدی به عنوان فرزند و برادر خود یاد کرده است. مقام معظم رهبری از شهدای ۲۶ خرداد موتلفه یعنی قتله منصور به عنوان «نورالله فی ظلمات الارض» یاد کرده و فرمودهاند: «مجموعه موتلفه اسلامی میتواند ادعا کند که ریشه در دورانهای دشوار مبارزه دارد و امتحانهای سختی را از سر گذرانده است.»
انبارلویی با نقل سخنان چند سال قبل محمود احمدینژاد که گفته بود «نام موتلفه اسلامی تداعی کننده نام انقلاب اسلامی است. شخصیتی همچون آقای عسگراولادی به عنوان خلاصه تاریخ انقلاب و بسیاری از پیشتازان پیگیری و فداکاری در راه آرمانهای نهضت امام خمینی(ره) به مجموعه موتلفه تعلق دارند»، تصریح کرده است: «نویسنده محترم و مدیرمسئول محترم روزنامه ایران بهتر نیست قبل از تبلیغ این نوع قرائت از تاریخ معاصر به تصحیح دیدگاه رئیسجمهور بپردازند و سپس دست به طرح چنین دیدگاهی بزنند.»