08-07-2014، 20:11
نمیدونی من چی کشیدم
وقتی که گفتی تو رو نمیخوام
باور ندارم که دیگه نیستی
حالا تو رفتی من اینجا تنهام
یه شوخی بود و یه قصه ی تلخ
وقتی که گفتی تو رو نمیخوام
خیال میکردم می خوای بترسم
شاید هنوزم باور نکردم
چشمای گریون دستای خسته
دروری چشمات منو شکسته
رنگ اون چشات چشای سیات
زنجیر دلت دستامو بسته
«تو نمیدونی،پسران آفتاب»
وقتی که گفتی تو رو نمیخوام
باور ندارم که دیگه نیستی
حالا تو رفتی من اینجا تنهام
یه شوخی بود و یه قصه ی تلخ
وقتی که گفتی تو رو نمیخوام
خیال میکردم می خوای بترسم
شاید هنوزم باور نکردم
چشمای گریون دستای خسته
دروری چشمات منو شکسته
رنگ اون چشات چشای سیات
زنجیر دلت دستامو بسته
«تو نمیدونی،پسران آفتاب»