ஜ۩۩ஜ گفتوگوی آزاد 157(2 )ஜ۩۩ஜ

[Ƒαкє ѕмιƖє]

روز تولدت دستتو با چاقو میبری (:

آبروت جلوی همه میره !

گند میزنی به تولدت !

تا یه هفته فقد گریه میکنی که لباست کثیف شده و بدترین تولدو داشتی -_-

هع :|

خندم میگیره وقتی من برا هرکی ی موضوعی رو که تعریف میکنم ..

ی موضوع از خودش میگه ..

بنی آدم ها .. من نمیگم که بدبخت تر از خودمو پیدا کنم .. من میگم که ب زندگیتون امیدوار بشید ..

الکی روزتونو خراب نکنید ناراحت نباشید الکی الکی ..

باس ی موضوع دیگه هم بگم ! :|

اولین روز مدرسته .. هیچکی رو نمیشناسی ..

میره تو مدرسه .. فقد غزل رو میشناسی ..

خجالتی هم که باشی دیگه اوففف بدتر از همه چی ..

صدات میکنن که بری بالای سکو .. میری .. میکروفون رو میارن جلو صورتت میگن اسمت چیه .. وقتی با ناز و عشوه تازه تا میای اول اسمتو بگی .. دماغت خون بیا ._.

از خون دماغ شدن متنفرم اوففف


آقا وللش دیگه ! :|

فاطی نروووووووووووووووووووو ._.*