26-06-2014، 17:04
(آخرین ویرایش در این ارسال: 26-06-2014، 17:04، توسط First Star.)
دیشب مهمون اومد خونمون گودزیلاشون رفت تو اتاقم بازی کنه!
بعد اومده با بغض میگه:
_دستم خورد مجسمه ات شکست...):
(محض اطلاع: ما خـیـــــــــــلـــــی با این مهمونا رو در وایستی داریم)
منم اومدم با ادب جواب بدم میخواستم بگم :فــدای ســرت..(:
حواسم نبود گفتم: بـــــخـــوره تــــو ســــرت!!!
والدین گودزیلا -_-
من :x
مامان بابام O_o
___
منم شدم رها :V
بعد اومده با بغض میگه:
_دستم خورد مجسمه ات شکست...):
(محض اطلاع: ما خـیـــــــــــلـــــی با این مهمونا رو در وایستی داریم)
منم اومدم با ادب جواب بدم میخواستم بگم :فــدای ســرت..(:
حواسم نبود گفتم: بـــــخـــوره تــــو ســــرت!!!
والدین گودزیلا -_-
من :x
مامان بابام O_o
___
منم شدم رها :V