22-12-2011، 12:44
(آخرین ویرایش در این ارسال: 08-06-2012، 12:48، توسط FARID.SHOMPET.)
دخترم برای اولین بار با دوستش رفته بود پارک، منم دوربین بدست اونور خیابون از تو ماشین می پاییدمش. یهو دیدم تلفنم زنگ زد، ورداشتم دیدم دخترم میگه: جدی می خوای تا دو ساعت آینده همونجا واییسی نگام کنی ؟؟؟
یه بار می خواستم مخ یه خانم خیلی درست درمونو بزنم. باهم رفتیم کافی شاپ؛ اومدم بگم بریم اون گوشه بشینیم دنجه، یهو گفتم: بریم اون گوشه بشینم ج ن د ه …!!!
نتیجه اخلاقی این که تو کافی شاپ هر جایی پیدا کردید همون جا کپه مرگتون را بزارید!
چند سال قبل داشتم می رفتم سر تمرین تیم بسکتبال. جلوی استادیوم یکی از بچه ها رو دیدم که دو جلسه بود نمیومد. داشت با ساک ورزشی و یه تریپ کاملا ورزشکاری می رفت تو. منم که باهاش شوخی داشتم بدو بدو رفتم و با یه سه گام بلند یه پس گردنی خیلی محکم بهش زدم! نمیدونم دستم سنگین بود یا چی طرف با کله رفت تو آسفالت…!
همه مات مونده بودن. بلند که شد دیدم ای وای دوستم نیست که هیچ، بوکسوره داره میره تمرین بوکس!
حالا هم خندم گرفته، هم میخوام توضیح بدم که اشتباه گرفتم…! اونورم کلی دختر بودن همشون پخش شدن رو زمین از خنده…
یارو انصافا مرام گذاشت هیچی نگفت… حالا یکی از بهترین دوستامه.
رفتم حموم دوش بگیرم لباسامو که در آوردم دیدم ی سوسک رو دیوار حمومه دمپایی برداشتم بزنم رفت لای در. درو باز کردم دیدم داره میره تو اتاق. خلاصه پریدم بیرون و زدمش(موقع زدن هم ی فحش بد بهش دادم). یهو سرمو بلند کردم دیدم من لخت و بابام وایستاده داره با تعجب نگام میکنه.
رفتم موهامو کوتاه کنم، به طرف گفتم لطفا موهامو خیلی کم کوتاه کنید، خیلی کما یه جور که اصلا پیدا نباشه، اصلا کوتاه که نه فقط یه جور بشه که مرتب بشه، گفتم ببین من به هر کی میگم کم کوتاه کن گوش نمیده ها خواهشا توجه کن، بعد از چند دقیقه گفتم اصلا ولش کن بیخیال شدم! پاشدم رفتم، یه لحظه مغازه منفجر شد از خنده…
یه روز داشتم تلفنی با یکی دوستام دعوا می کردم خیلی از دستش عصبانی بودم وقتی حالم و پرسید به جای اینکه به کنایه بگم مگه دکتری گفتم مگه دامپزشکی
یه بار می خواستم مخ یه خانم خیلی درست درمونو بزنم. باهم رفتیم کافی شاپ؛ اومدم بگم بریم اون گوشه بشینیم دنجه، یهو گفتم: بریم اون گوشه بشینم ج ن د ه …!!!
نتیجه اخلاقی این که تو کافی شاپ هر جایی پیدا کردید همون جا کپه مرگتون را بزارید!
چند سال قبل داشتم می رفتم سر تمرین تیم بسکتبال. جلوی استادیوم یکی از بچه ها رو دیدم که دو جلسه بود نمیومد. داشت با ساک ورزشی و یه تریپ کاملا ورزشکاری می رفت تو. منم که باهاش شوخی داشتم بدو بدو رفتم و با یه سه گام بلند یه پس گردنی خیلی محکم بهش زدم! نمیدونم دستم سنگین بود یا چی طرف با کله رفت تو آسفالت…!
همه مات مونده بودن. بلند که شد دیدم ای وای دوستم نیست که هیچ، بوکسوره داره میره تمرین بوکس!
حالا هم خندم گرفته، هم میخوام توضیح بدم که اشتباه گرفتم…! اونورم کلی دختر بودن همشون پخش شدن رو زمین از خنده…
یارو انصافا مرام گذاشت هیچی نگفت… حالا یکی از بهترین دوستامه.
رفتم حموم دوش بگیرم لباسامو که در آوردم دیدم ی سوسک رو دیوار حمومه دمپایی برداشتم بزنم رفت لای در. درو باز کردم دیدم داره میره تو اتاق. خلاصه پریدم بیرون و زدمش(موقع زدن هم ی فحش بد بهش دادم). یهو سرمو بلند کردم دیدم من لخت و بابام وایستاده داره با تعجب نگام میکنه.
رفتم موهامو کوتاه کنم، به طرف گفتم لطفا موهامو خیلی کم کوتاه کنید، خیلی کما یه جور که اصلا پیدا نباشه، اصلا کوتاه که نه فقط یه جور بشه که مرتب بشه، گفتم ببین من به هر کی میگم کم کوتاه کن گوش نمیده ها خواهشا توجه کن، بعد از چند دقیقه گفتم اصلا ولش کن بیخیال شدم! پاشدم رفتم، یه لحظه مغازه منفجر شد از خنده…
یه روز داشتم تلفنی با یکی دوستام دعوا می کردم خیلی از دستش عصبانی بودم وقتی حالم و پرسید به جای اینکه به کنایه بگم مگه دکتری گفتم مگه دامپزشکی