06-06-2014، 23:37
يه بار داداشم با يه پسره دعواش شده بود
داداشم گفت حالا دفعه ديگه جرئت ميكني به ناموس مردم گير بدي
و پسر هم هول شده بود بدجور گفت ناموس چيه زنمه
يعني در اون لحظه من داشتم صندليا رو گاز ميگرفتم
اخر هفته بود رفته بوديم خونه بابا بزرگم
خالم اومد باهام سلام كرد منم گفتم سلام خاله
سامان(پسر داييم) خواست ادامو دربياره هول شد گفت لسام خاله
بعدداداشش از اونطرف اومده ميگه خاله داره خارجي حرف ميزنه
داداشم گفت حالا دفعه ديگه جرئت ميكني به ناموس مردم گير بدي
و پسر هم هول شده بود بدجور گفت ناموس چيه زنمه
يعني در اون لحظه من داشتم صندليا رو گاز ميگرفتم
اخر هفته بود رفته بوديم خونه بابا بزرگم
خالم اومد باهام سلام كرد منم گفتم سلام خاله
سامان(پسر داييم) خواست ادامو دربياره هول شد گفت لسام خاله
بعدداداشش از اونطرف اومده ميگه خاله داره خارجي حرف ميزنه