29-05-2014، 12:05
در در دل کوه غرور بر سر قله ی کوه
قلعه ای از فولاد قد کشیده سوی نور
کسی از این همه مرد دستی از این همه دست
فاتح قلعه نشد نه به تدبیر و نه زور
روح من آن کوه است دلم آن قلعه ی سرد
که ندارد به درون ترس شکست
هردم از جوشش خشم یا غم و کینه و مهر
میرود برج دلم دست به دست
آه ای عشق و امید باطل فتح کن قلعه ی فولاد دلم
دلم از کینه و نفرت پوسید برس ای عشق به فریاد دلم
ستار
قلعه ای از فولاد قد کشیده سوی نور
کسی از این همه مرد دستی از این همه دست
فاتح قلعه نشد نه به تدبیر و نه زور
روح من آن کوه است دلم آن قلعه ی سرد
که ندارد به درون ترس شکست
هردم از جوشش خشم یا غم و کینه و مهر
میرود برج دلم دست به دست
آه ای عشق و امید باطل فتح کن قلعه ی فولاد دلم
دلم از کینه و نفرت پوسید برس ای عشق به فریاد دلم
ستار