27-05-2014، 20:15
شبی که عروسک زنده شد
نویسنده : آر.ال.استاینمترجم : غلامحسین اعرابی
چاپ پنجم 1390 او آدمک نیست!
وقتی دوقلوها ، لیندی و کریس، از زباله دانی محله یک آدمک سخنگو پیدا کردند ، لیندی تصمیم گرفت نامش را اسلیپی بگذارد. اما کریس از شدت حسادت عصبی بود.
کریس تصمیم می گیرد برای خودش آدمکی داشته باشد.
" به لیندا نشان می دهم " ! بعد ماجراهای اسرار آمیزی اتفاق می افتد. ماجراهای شیطانی . یک آدمک نمی تواند باعث تمامی این ماجراها باشد ، می تواند؟
................................................
شبی که عروسک زنده شد 2
نویسنده :آر .ال . استاین
مترجم :دلارام کار خیران
چاپ اول
1389
عروسك خيمه شب بازى امى سرش را از دست مى دهد.بنابراين امى از خانواده اش مى خواهد يكى ديگر برايش بخرند.پدرش اسلپى را برايش ميخرد.اسلپى يك كمى زشت است اما حداقل سرش سر جايش است! امى دوست دارد نمايش هميشگى اش را تمرين كند .مثل اين است كه اين عروسك مى داند چه در ذهن امى ميگذرد و خودش شروع به حركت ميكند. خيلى به آنها خوش ميگذرد تا اينكه اسلپى شروع به اجراى نمايش خودش ميكند.يك اجراى ترسناك كه اصلا جالب نيست. اسلپى يك صاحب تازه دارد اما همان حقه هاى قديمى را ميزند...........................................
شبی که عروسک زنده شد 3
نویسنده :آر .ال . استاین
مترجم : مرتضی نادری دره شوری
چاپ اول
1389
وقتى عروسك ها صحبت مى كنند ... همه گوش مى دهند. پدر ترينا عروسك گردانى را دوست دارد. به همين دليل آن همه عروسك در «! موزه عروسك ها »: اتاق زير شيروانى دارد. او اسم آن جا را گذاشته است يكى از عروسك ها صورتش پر از لك است. ديگرى لبخند سردى بر چهره دارد . ترينا و برادرش عاشق اين عروسك ها بودند. الان صدايى از اتاق زير شيروانى شنيده مى شود و حالت عرو سك ها بسيار عجيب شده است. امكان ندارد اين عروسك ها زنده باشند... درسته؟