22-05-2014، 12:04
به سلامتي اون پدري که هنگام تراشيدن موي کودک مبتلا به سرطانش گريه ي
فرزندش رو ديد ماشين رو داد به دستش در حالي که چشمانش پر از گريه بود
گفت : حالا تو موهاي منو بتراش !
*****************
به سلامتي پدري که نمي توانم را در چشمانش زياد ديديم ولي از زبانش هرگز نشنيدم ...!!!
*****************
به سلامتي پدري که طعم پدر داشتن رو نچشيد ،اما واسه خيلي ها پدري کرد.
*****************
به سلامتي پدري که لباس خاکي و کثيف ميپوشه ميره کارگري براي سير کردن شکم بچه اش ، اما بچه اش خجالت ميکشه به دوستاش بگه اين پدرمه !
*****************
سلامتي اون پدري که شادي شو با زن و بچش تقسيم ميکنه اما غصه شو با سيگار و دود سيگارش.
*****************
به سلامتي پدري که کفِ تموم شهرو جارو ميزنه که زن و بچش کف خونه کسي رو جارو نزنن..
*****************
هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…
ولي پدر ... يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند
خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …
*****************
پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!
*****************
پدر و پسر داشتن صحبت ميکردن!!
پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟
پسر ميگه : من..!!
پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!
پسر ميگه : بازم من شيرم...
پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟
پسر ميگه : بابا تو شيري...!!
پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه هاي قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتي هرچي پدره.
*****************
وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده !
وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده ! وقتي بعد غذا يه
مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه... و وقتي ميفهمي نصف
موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري.
*****************
پدرم ،تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم ميتوانند مرد باشند ! به سلامتي هرچي پدره.
*****************
خورشيد هر روز ديرتر از پدرم بيدار مي شود اما زودتر از او به خانه بر مي گرددبه سلامتي هرچي پدره . . .
فرزندش رو ديد ماشين رو داد به دستش در حالي که چشمانش پر از گريه بود
گفت : حالا تو موهاي منو بتراش !
*****************
به سلامتي پدري که نمي توانم را در چشمانش زياد ديديم ولي از زبانش هرگز نشنيدم ...!!!
*****************
به سلامتي پدري که طعم پدر داشتن رو نچشيد ،اما واسه خيلي ها پدري کرد.
*****************
به سلامتي پدري که لباس خاکي و کثيف ميپوشه ميره کارگري براي سير کردن شکم بچه اش ، اما بچه اش خجالت ميکشه به دوستاش بگه اين پدرمه !
*****************
سلامتي اون پدري که شادي شو با زن و بچش تقسيم ميکنه اما غصه شو با سيگار و دود سيگارش.
*****************
به سلامتي پدري که کفِ تموم شهرو جارو ميزنه که زن و بچش کف خونه کسي رو جارو نزنن..
*****************
هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…
ولي پدر ... يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند
خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …
*****************
پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!
*****************
پدر و پسر داشتن صحبت ميکردن!!
پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟
پسر ميگه : من..!!
پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!
پسر ميگه : بازم من شيرم...
پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟
پسر ميگه : بابا تو شيري...!!
پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه هاي قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتي هرچي پدره.
*****************
وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده !
وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده ! وقتي بعد غذا يه
مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه... و وقتي ميفهمي نصف
موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري.
*****************
پدرم ،تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم ميتوانند مرد باشند ! به سلامتي هرچي پدره.
*****************
خورشيد هر روز ديرتر از پدرم بيدار مي شود اما زودتر از او به خانه بر مي گرددبه سلامتي هرچي پدره . . .