23-07-2012، 16:22
در اوایل قرن شانزدهم اروپا با هجوم عده ای از سمت جنوب شرق مواجه بود. ارتش های عثمانی به سرعت در حال پیشروی به داخل خاک اروپا بودند. دولت های جنگاور شرق اروچا از 1370م. به بعد یکسره در نبردهای خود با مهاجمان عثمانی شکست خورده و در ازای از دست دادن اراضی مهم تنها «سقوط نهایی» را عقب انداخته بودند. شاهان اروپایی ببلغار، مجار، صرب و یونانی) در کارنامه خود به جز پیروزی بلگراد، ده ها شکست بزرگ را از عثمانیان ثبت داشتند. اما در 1520م. اوضاع بسیار بدتر بود. سلطان سلیمان عثمانی مردی به غایت برنامه ریز و جاه طلب آمده بود تا اروپا را کاملا تسخیر کند. عثمانی ها در جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا به متصرفات مهمی دست یافته و اکنون به دنبال آن بودند که قلمرو خود را از شبه جزیره بالکان به قلب اروپا توسعه دهند. بلگراد هدف اول آنها بود که به آن دست یافته بودند و در 1526م. سلطان تصمیم گرفت تا مجارستان را از سر راه بردارد.
صدهزار سرباز
دلیل اصلی وحشت غرب از عثمانی قدرت این امپراتوری در جمع آوری نیروهای نظامی منظم و با انضباط بود. در 23 آوریل 1526م. قراولان مجارها در کمال ناباوری به بودا، پایتخت مجارستان، خبر بردند که سلیمان موسوم به با شکوه و قانونی با صدهزار سرباز که نیمی از آنها نخبه های ینی چری هستند از رود دانوب گذشته و در حال نزدیک شدن به شهرهای آباد جنوب مجارستان است. در سپاه عثمانی ترکیبی از سواران، مستمری بگیران مزدور، سربازان توپخانه، اکین جی ها و ینی چری ها بودند اما همه از این گروه آخری حساب می بردند. ینی چری ها که بی تردید در تاریخ تنها لژیون رمی با آنها قابل مقایسه هستند همواره به عنوان «نیروی آخر» وارد صحنه می شدند و سربازان مسیحی را بی رحمانه قتل عام می کردند.
باران، توفان و مقاومت های پراکنده ارتش عظیم سلطان را با مشکلات ایذایی روبه رو کرد اما در ژوئن 1526م. فاصله ارتش عظیم عثمانی با بودا به حداقل رسیده بود در حالی که مجارها به دلیل عدم رسیدن کمک از غرب مرتب در حال حال عقب نشینی بودند.
لویی، شاه جوان مجار، در دشت موهاچ با سی و چهار هزار نیروی آلمانی، بوهمی و لهستانی منتظر ورود سلطان بودند اما مبارزان مجار به لویی توصیه کردند باز هم از تماس با ارتش سلطان خودداری کند تا هم نیروهای ترک خسته تر شوند، هم اینکه خطوط تدارکاتی آنها طولانی شود و مضافا آنکه یک ارتش بوهمی (ارتش زاپولیا) در راه کمک به آنها بود.
اما مبارزان مسیحی تحت تأثیر نطق های آتشین نجبا و شوالیه ها بی تاب شده و خواستار نبرد فوری شدند. نبرد در دشتی در 9 کیلومتری غرب دانوب رخ داد. سواره نظام سنگین اسلحه مجار به فرماندهی لویی نبرد را آغاز کرد. دشت در زیر پای سواران به لرزه افتاد و عقب نشینی ابتدایی سپاه ترک برای اروپایی ها شک نگذاشت که برنده نرد هستند بنابراین بدون آنکه به فاصله افتادن خود با پیاده نظام مجار اهمیت بدهند خود در پای تپه های بزرگ، رو در روی ینی چری ها که یک صدا آهنگی نامفهوم را تکرار می کردند با سلاح های بلند (تلوار) خود به پیش می آمدند ظاهر شدند. سواران مجار اکنون از چند طرف مورد هجوم قرار گرفته و نبردی سخت و هولناک درگرفت. پادشاه مجار نیز از ناحیه سر مجروح گشت.
سواره نظام مجار رو به هزیمت گذاشت اما صدای مهیب توپخانه عثمانی سبب وحشت اسب ها و سواران شد و وضعیت شوالیه های مجار بدتر گردید. اکنون سواران عثمانی نیز پای به عرصه گذاشته بودند. پس از این، عملا نبردی در جریان نبود و به گفته شاهدان ادامه نبرد تنها قتل عام لهستانی ها و مجارها و آلمان ها توسط ترکان بود.سلطان دستور داد کسی به اسارت گرفته نشود و این به معنای قتل عام بود.
24 هزار سوار و پیاده اروپایی در 30 اوت 1526 کشته شدند و این سبب شد که دشت موهاچ به نام نابودگاه موهاچ یا گور ملت مجار معروف شود.
جان زاپولیا، شهریار ترانسیلوانی، و نفراتش روز بعد به دانوب رسیدند اما نبرد را بی فایده دیده و عقب نشستند. در 10 سپتامبر 1526م. پس از آنکه کلیه مقاومت های سازمان یافته علیه عثمانی ها از بین رفت، سلطان با شکوه لقبی که اروپا به سلیمان داده بود، وارد بودا شد.
نتیجه نبرد
نبرد بودا را می توان یکی از قطعی ترین شکست های دنیای مسیحیت دانست. این نبرد به اندازه ای سبب اندوه غرب شد که آنها دیگر جرأت بازپس گیری متصرفات خود را تا 2 قرن از عثمانی نداشتند مضافا اینکه دولت عثمانی تا اوایل قرن هجدهم، که روسیه و هابسبورگ ها، سلطان بلا منازع بالکان می شود.
نبرد بودا همچنین اهمیت سواره نظام را کاهش و لزوم در اختیار داشتن توپخانه را بیش از پیش نشان داد. در موهاچ مجارها چنان شکستی می خورند که برای قرن ها هویت تاریخی خود را از دست داده و خراج گذار عثمانی می شوند.
صدهزار سرباز
دلیل اصلی وحشت غرب از عثمانی قدرت این امپراتوری در جمع آوری نیروهای نظامی منظم و با انضباط بود. در 23 آوریل 1526م. قراولان مجارها در کمال ناباوری به بودا، پایتخت مجارستان، خبر بردند که سلیمان موسوم به با شکوه و قانونی با صدهزار سرباز که نیمی از آنها نخبه های ینی چری هستند از رود دانوب گذشته و در حال نزدیک شدن به شهرهای آباد جنوب مجارستان است. در سپاه عثمانی ترکیبی از سواران، مستمری بگیران مزدور، سربازان توپخانه، اکین جی ها و ینی چری ها بودند اما همه از این گروه آخری حساب می بردند. ینی چری ها که بی تردید در تاریخ تنها لژیون رمی با آنها قابل مقایسه هستند همواره به عنوان «نیروی آخر» وارد صحنه می شدند و سربازان مسیحی را بی رحمانه قتل عام می کردند.
باران، توفان و مقاومت های پراکنده ارتش عظیم سلطان را با مشکلات ایذایی روبه رو کرد اما در ژوئن 1526م. فاصله ارتش عظیم عثمانی با بودا به حداقل رسیده بود در حالی که مجارها به دلیل عدم رسیدن کمک از غرب مرتب در حال حال عقب نشینی بودند.
لویی، شاه جوان مجار، در دشت موهاچ با سی و چهار هزار نیروی آلمانی، بوهمی و لهستانی منتظر ورود سلطان بودند اما مبارزان مجار به لویی توصیه کردند باز هم از تماس با ارتش سلطان خودداری کند تا هم نیروهای ترک خسته تر شوند، هم اینکه خطوط تدارکاتی آنها طولانی شود و مضافا آنکه یک ارتش بوهمی (ارتش زاپولیا) در راه کمک به آنها بود.
اما مبارزان مسیحی تحت تأثیر نطق های آتشین نجبا و شوالیه ها بی تاب شده و خواستار نبرد فوری شدند. نبرد در دشتی در 9 کیلومتری غرب دانوب رخ داد. سواره نظام سنگین اسلحه مجار به فرماندهی لویی نبرد را آغاز کرد. دشت در زیر پای سواران به لرزه افتاد و عقب نشینی ابتدایی سپاه ترک برای اروپایی ها شک نگذاشت که برنده نرد هستند بنابراین بدون آنکه به فاصله افتادن خود با پیاده نظام مجار اهمیت بدهند خود در پای تپه های بزرگ، رو در روی ینی چری ها که یک صدا آهنگی نامفهوم را تکرار می کردند با سلاح های بلند (تلوار) خود به پیش می آمدند ظاهر شدند. سواران مجار اکنون از چند طرف مورد هجوم قرار گرفته و نبردی سخت و هولناک درگرفت. پادشاه مجار نیز از ناحیه سر مجروح گشت.
سواره نظام مجار رو به هزیمت گذاشت اما صدای مهیب توپخانه عثمانی سبب وحشت اسب ها و سواران شد و وضعیت شوالیه های مجار بدتر گردید. اکنون سواران عثمانی نیز پای به عرصه گذاشته بودند. پس از این، عملا نبردی در جریان نبود و به گفته شاهدان ادامه نبرد تنها قتل عام لهستانی ها و مجارها و آلمان ها توسط ترکان بود.سلطان دستور داد کسی به اسارت گرفته نشود و این به معنای قتل عام بود.
24 هزار سوار و پیاده اروپایی در 30 اوت 1526 کشته شدند و این سبب شد که دشت موهاچ به نام نابودگاه موهاچ یا گور ملت مجار معروف شود.
جان زاپولیا، شهریار ترانسیلوانی، و نفراتش روز بعد به دانوب رسیدند اما نبرد را بی فایده دیده و عقب نشستند. در 10 سپتامبر 1526م. پس از آنکه کلیه مقاومت های سازمان یافته علیه عثمانی ها از بین رفت، سلطان با شکوه لقبی که اروپا به سلیمان داده بود، وارد بودا شد.
نتیجه نبرد
نبرد بودا را می توان یکی از قطعی ترین شکست های دنیای مسیحیت دانست. این نبرد به اندازه ای سبب اندوه غرب شد که آنها دیگر جرأت بازپس گیری متصرفات خود را تا 2 قرن از عثمانی نداشتند مضافا اینکه دولت عثمانی تا اوایل قرن هجدهم، که روسیه و هابسبورگ ها، سلطان بلا منازع بالکان می شود.
نبرد بودا همچنین اهمیت سواره نظام را کاهش و لزوم در اختیار داشتن توپخانه را بیش از پیش نشان داد. در موهاچ مجارها چنان شکستی می خورند که برای قرن ها هویت تاریخی خود را از دست داده و خراج گذار عثمانی می شوند.