07-05-2014، 14:46
محسن یاحقی-کعبه ی احساس
شبِ پاییزیِ احساس مثل بارون منم نم نم
میریزم تو خودم انگار دارم عاشق میشم کم کم
یکم گرمم یکم سردم
تورو حس میکنم هر دم
آهای روزای تکراری ببین عاشق شده قلبم
.
نگو زوده تو دوست داشتن
همین حد کافی و بس نیست
میدونم تا ته قصه هنوز چیزی مشخص نیست
چرا چهرت پریشونه؟!
چرا تو قلبت آشوبه؟!
برای تو اگه زوده
برای من چقدر خوبه
مهم نیست آخر قصه! همین که دل به تو بستم
شناختم با تو احساس و یه دنیا عاشقت هستم
مهم نیست اگه تو حتی بگی از عشقمون سیرم
میرم کعبه ی احساس و تورو از خالق عشق
پس می گیرم
شبِ پاییزیِ احساس مثل بارون منم نم نم
میریزم تو خودم انگار دارم عاشق میشم کم کم
یکم گرمم یکم سردم
تورو حس میکنم هر دم
آهای روزای تکراری ببین عاشق شده قلبم
.
نگو زوده تو دوست داشتن
همین حد کافی و بس نیست
میدونم تا ته قصه هنوز چیزی مشخص نیست
چرا چهرت پریشونه؟!
چرا تو قلبت آشوبه؟!
برای تو اگه زوده
برای من چقدر خوبه
مهم نیست آخر قصه! همین که دل به تو بستم
شناختم با تو احساس و یه دنیا عاشقت هستم
مهم نیست اگه تو حتی بگی از عشقمون سیرم
میرم کعبه ی احساس و تورو از خالق عشق
پس می گیرم