امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (جملــات دکتــر شـریعتــی)

همه ی رنگ ها با من اشنایند.
هر موجی که از سینه ی دریا بر میخیزد،
به سوی من پیش می آید
و برایم پیامی در ساحل می نهد و باز می گردد .
جاذبه ای مرموز، دل مرا به این سرزمین می کشاند.
هوا عطری به مشامم می ریخت که گویی
دیری نگذشته است که او از این جا گذشته است.
بوی گل صوفی در هوا پراکنده بود.
سکوت بود و سخن بود.
هنوز نقش وجودی نبود.
اما طرحِ "دوست داشتن" بر سینه ی عدم نقش شده بود.
گویی بندی نا مرئی،
پای دل مرا به اینجا بسته است.
دل مرا بااین سرزمین کاری است.
✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (جملــات دکتــر شـریعتــی)
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ✘בفـتــَـرِ ωــَــبـزُ عــــاشـــ ــقــآنـﮧ ے مـסּ (شعبـــﮧ בو بغـــضِ قـــلــم) - aCrimoniouSs - 26-03-2014، 11:35


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان