25-02-2014، 21:11
آنقدر گریه نمودم كه خرابش كردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افكندم و آبش كردم
غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد !
خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش كردم !
دل كه خونابه ی غم بود و جگر گوشه ی درد
بر سر آتش جور تو كبابش كردم !
.
.
.
آخی!
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افكندم و آبش كردم
غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد !
خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش كردم !
دل كه خونابه ی غم بود و جگر گوشه ی درد
بر سر آتش جور تو كبابش كردم !
.
.
.
آخی!