مسعود ده نمکی متولد سال 1348 در تهران او در دهه ۱۳۷۰ از اعضای فعال انصار حزب الله بودهاست، و همزمان با روزنامهنگاری در نشریه یالثارات و چند نشریه دیگر، مدتها به عنوان سردبیر و مدیرمسئول نشریههای شلمچه و جبهه مشغول به فعالیت بود.
وی دانشآموختهٔ رشتهٔ علوم سیاسی از دانشگاه آزاد میباشد.
وی سردبیری هفتهنامه «شلمچه» و «جبهه» و ماهنامه «صبح دوکوهه» را برعهده داشت. او در دوران قدرت اصلاحات از منتقدین دولت خاتمی بود. همچنین در آن دوران دهنمکی و اکبر گنجی مقالات آتشینی علیه یکدیگر مینوشتند.[۱] او همچنین پیشتر انشریه یالثارات، نشریه رسمی انصار حزبالله در بیانیهای اعلام داشتهاست: «آقای دهنمکی در دوران دولت اصلاحات نقش فعالی در سازماندهی تجمعات انصار حزبالله داشته که به اطلاع میرسد ایشان از سال ۷۵ از انصار حزبالله خارج شده ودیگر هیچ گونه عضویت یا فعالیتی در انصار نداشته که بخواهند تجمعات انصار را سازماندهی کنند.»ز منتقدین دولت هاشمی رفسنجاندر گیرودار پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران، وبلاگ شخصی دهنمکی در مطلبی با عنوان «توبه نامه» به برائت از عملکرد گذشته خود و رویه سید علی خامنهای پرداخت. این مطلب در کنار تمام مطالب وبلاگ او پس از مدتی بدون هیچ توضیحی حذف شد.[۷] ده نمکی در قالب جدید وبلاگ خود و در اولین مطلب آن گفت که وبلاگش توسط «دوستان طرفدار آزادی بیان» Hک شده است و انتساب مطالب قرارگرفته روی وبلاگ در این مدت به خود را تکذیب کرد و آن را جعلی دانست.
ی بود و با لحنی گزنده و تند به انتقاد از این دولتها میپرداخت.[۲]دهنمکی همراه با حسین اللهکرم از چهرههای شاخص شورای هماهنگی نیروهای حزبالله در نیمه شب ۱ فروردین ۱۳۹۰ همزمان با تحویل سال نو؛ در برابر سفارت بحرین در تهران در اعتراض به عملکرد حکومت بحرین در برابر معترضان برای دانشجویان بسیجی سخنرانی کرد.[۹]وی با زوال دوران اصلاحطلبان که از آن بعنوان دورانی تلخ یاد میکند، دو فیلم مستند ساخت و سپس همزمان با رویکار آمدن دولت محمود احمدی نژاد موفق به ساخت فیلمهای سینمایی اخراجیها شد. این فیلمها با آزادی عمل ارائه شده به وی برای ارائه کلمات و شوخیهای بیسابقه، تبلیغات گسترده صداوسیما (دعوت از عوامل فیلم برای شرکت در برنامه تحویل سال ۱۳۸۸)با استقبال گسترده مردم و فروش کم سابقه در تاریخ سینمای ایران دست یافت، گرچه وی از سوی برخی منتقدان عنوان بدترین کارگردان انتخاب شد و فیلم وی علیرغم فشارهای وارده به هیات داوران (به گفته کمال تبریزی از اعضای هیات داوری)[۱۰] جایزهای دریافت نکرد.[۱۱]
این فیلم همچنین با انتقاد خانواده شهیدی که دهنمکی اخراجیها را برپایه زندگی وی ساخته بود روبرو شد.[۱۲] و نیز فیلم «اخراجیهای ۲» که به فروش خوبی هم دست یافته بود با اعتراض یک نویسنده مبنی بر کپیبرداری از کتابش روبرو گردید.[۱۳] همچنین منتقدان این شخص اعلام کردند که وزارت آموزش و پرورش به مدارس ابتدایی و راهنمایی بخشنامه کرد تا دانشآموزان داوطلب را با هزینه خودشان برای دیدن فیلم اخراجیها به سینما ببرند
زندگینامه بهنوش بختیاری از زبان خودش:
من در 29 اردیبهشت 1354 در تهران به دنیا آمدم. کودکیام مثل کودکی خیلیهای دیگر با کلی امید و آرزو سپری شد. من هم مثل خیلی از هم نسلان و هم جنسانم به زندگی نگاه میکردم. با همان رویاهای دست یافتنی و دست نیافتنی. بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان وارد دانشگاه آزاد شدم آن هم در رشته مترجمی زبان فرانسه. این رشته را تا گرفتن مدرک کارشناسی در واحد تهران مرکز گذراندم و بعد با ورودم به دنیای سینما تمام چیزهای اطرافم تغییر کرد. بگذارید ماجرای سینما را کمی مبسوطتر بگویم. من قبل از بازیگری به عنوان منشی صحنه به سینما وارد شدم. در کنار آن در مدرسه «رسام هنر» یک دوره یک ساله تئاتر را هم زیر نظر خانم مهتاب نصیرپور گذراندم.
از خاطرات خوش آن سالها میتوانم به کار در پشتصحنه فیلم «مهمان مامان» استاد داریوش مهرجویی اشاره کنم که در سمت منشی صحنه در کنار سایر عوامل تولیدی این فیلم حضور داشتم اما در همان دوران هم سودای بازیگری و بازیگر شدن را در سر میپروراندم. سرانجام سال 1375 بود که این فرصت برایم به وجود آمد و در مجموعه «هوای تازه» ساخته آقای محمد رحمانیان بازیگری را آغاز کردم و به عرصه جدیدی در دنیای سینما وارد شدم. همان چیزی که گفتم سودایش را در سر داشتم و همین اتفاق باعث شد تا امروز بازی کنم و در کنار شما باشم و خیلی از شما من را به عنوان یک بازیگر بشناسید تا یکی از عوامل پشت صحنه فیلم. خواندن البته از نوع مجازش یکی دیگر از دغدغههای همیشگیام بود.
در تمام این سالها و در کنار بازیگری کلاسهای آوازم را رها نکردم و ادامهاش دادم. فکر میکنم این تمام ماجرای حضور من تا امروز در کنار شماست. چیزی که توضیح بیشترش خارج از حوصله این صفحات است. فقط در پایان دلم نمیآید به نام یکی دونفر که در پیشرفت کاریام خیلی به آنها مدیون هستم اشاره نکنم. کسانی که امروز در میان ما نیستند و شاید این اشاره به آنها ادای دینی باشد به محبتهایی که در حق من داشتهاند. اول از همه زندهیاد حمیده خیر آبادی که مثل فرزندی به او علاقه داشته و دارم و بعد هم زندهیادان اردشیر افشینراد و مهدی ابالسلط. روحشان شاد.
وی دانشآموختهٔ رشتهٔ علوم سیاسی از دانشگاه آزاد میباشد.
وی سردبیری هفتهنامه «شلمچه» و «جبهه» و ماهنامه «صبح دوکوهه» را برعهده داشت. او در دوران قدرت اصلاحات از منتقدین دولت خاتمی بود. همچنین در آن دوران دهنمکی و اکبر گنجی مقالات آتشینی علیه یکدیگر مینوشتند.[۱] او همچنین پیشتر انشریه یالثارات، نشریه رسمی انصار حزبالله در بیانیهای اعلام داشتهاست: «آقای دهنمکی در دوران دولت اصلاحات نقش فعالی در سازماندهی تجمعات انصار حزبالله داشته که به اطلاع میرسد ایشان از سال ۷۵ از انصار حزبالله خارج شده ودیگر هیچ گونه عضویت یا فعالیتی در انصار نداشته که بخواهند تجمعات انصار را سازماندهی کنند.»ز منتقدین دولت هاشمی رفسنجاندر گیرودار پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران، وبلاگ شخصی دهنمکی در مطلبی با عنوان «توبه نامه» به برائت از عملکرد گذشته خود و رویه سید علی خامنهای پرداخت. این مطلب در کنار تمام مطالب وبلاگ او پس از مدتی بدون هیچ توضیحی حذف شد.[۷] ده نمکی در قالب جدید وبلاگ خود و در اولین مطلب آن گفت که وبلاگش توسط «دوستان طرفدار آزادی بیان» Hک شده است و انتساب مطالب قرارگرفته روی وبلاگ در این مدت به خود را تکذیب کرد و آن را جعلی دانست.
ی بود و با لحنی گزنده و تند به انتقاد از این دولتها میپرداخت.[۲]دهنمکی همراه با حسین اللهکرم از چهرههای شاخص شورای هماهنگی نیروهای حزبالله در نیمه شب ۱ فروردین ۱۳۹۰ همزمان با تحویل سال نو؛ در برابر سفارت بحرین در تهران در اعتراض به عملکرد حکومت بحرین در برابر معترضان برای دانشجویان بسیجی سخنرانی کرد.[۹]وی با زوال دوران اصلاحطلبان که از آن بعنوان دورانی تلخ یاد میکند، دو فیلم مستند ساخت و سپس همزمان با رویکار آمدن دولت محمود احمدی نژاد موفق به ساخت فیلمهای سینمایی اخراجیها شد. این فیلمها با آزادی عمل ارائه شده به وی برای ارائه کلمات و شوخیهای بیسابقه، تبلیغات گسترده صداوسیما (دعوت از عوامل فیلم برای شرکت در برنامه تحویل سال ۱۳۸۸)با استقبال گسترده مردم و فروش کم سابقه در تاریخ سینمای ایران دست یافت، گرچه وی از سوی برخی منتقدان عنوان بدترین کارگردان انتخاب شد و فیلم وی علیرغم فشارهای وارده به هیات داوران (به گفته کمال تبریزی از اعضای هیات داوری)[۱۰] جایزهای دریافت نکرد.[۱۱]
این فیلم همچنین با انتقاد خانواده شهیدی که دهنمکی اخراجیها را برپایه زندگی وی ساخته بود روبرو شد.[۱۲] و نیز فیلم «اخراجیهای ۲» که به فروش خوبی هم دست یافته بود با اعتراض یک نویسنده مبنی بر کپیبرداری از کتابش روبرو گردید.[۱۳] همچنین منتقدان این شخص اعلام کردند که وزارت آموزش و پرورش به مدارس ابتدایی و راهنمایی بخشنامه کرد تا دانشآموزان داوطلب را با هزینه خودشان برای دیدن فیلم اخراجیها به سینما ببرند
زندگینامه بهنوش بختیاری از زبان خودش:
من در 29 اردیبهشت 1354 در تهران به دنیا آمدم. کودکیام مثل کودکی خیلیهای دیگر با کلی امید و آرزو سپری شد. من هم مثل خیلی از هم نسلان و هم جنسانم به زندگی نگاه میکردم. با همان رویاهای دست یافتنی و دست نیافتنی. بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان وارد دانشگاه آزاد شدم آن هم در رشته مترجمی زبان فرانسه. این رشته را تا گرفتن مدرک کارشناسی در واحد تهران مرکز گذراندم و بعد با ورودم به دنیای سینما تمام چیزهای اطرافم تغییر کرد. بگذارید ماجرای سینما را کمی مبسوطتر بگویم. من قبل از بازیگری به عنوان منشی صحنه به سینما وارد شدم. در کنار آن در مدرسه «رسام هنر» یک دوره یک ساله تئاتر را هم زیر نظر خانم مهتاب نصیرپور گذراندم.
از خاطرات خوش آن سالها میتوانم به کار در پشتصحنه فیلم «مهمان مامان» استاد داریوش مهرجویی اشاره کنم که در سمت منشی صحنه در کنار سایر عوامل تولیدی این فیلم حضور داشتم اما در همان دوران هم سودای بازیگری و بازیگر شدن را در سر میپروراندم. سرانجام سال 1375 بود که این فرصت برایم به وجود آمد و در مجموعه «هوای تازه» ساخته آقای محمد رحمانیان بازیگری را آغاز کردم و به عرصه جدیدی در دنیای سینما وارد شدم. همان چیزی که گفتم سودایش را در سر داشتم و همین اتفاق باعث شد تا امروز بازی کنم و در کنار شما باشم و خیلی از شما من را به عنوان یک بازیگر بشناسید تا یکی از عوامل پشت صحنه فیلم. خواندن البته از نوع مجازش یکی دیگر از دغدغههای همیشگیام بود.
در تمام این سالها و در کنار بازیگری کلاسهای آوازم را رها نکردم و ادامهاش دادم. فکر میکنم این تمام ماجرای حضور من تا امروز در کنار شماست. چیزی که توضیح بیشترش خارج از حوصله این صفحات است. فقط در پایان دلم نمیآید به نام یکی دونفر که در پیشرفت کاریام خیلی به آنها مدیون هستم اشاره نکنم. کسانی که امروز در میان ما نیستند و شاید این اشاره به آنها ادای دینی باشد به محبتهایی که در حق من داشتهاند. اول از همه زندهیاد حمیده خیر آبادی که مثل فرزندی به او علاقه داشته و دارم و بعد هم زندهیادان اردشیر افشینراد و مهدی ابالسلط. روحشان شاد.