اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


نظرسنجی: خوب بود یا نه؟
ترسناک نبود
بد نبود
ترسناک بود
[نمایش نتایج]
زمان بسته شدن نظرسنجی: 03-03-11761235
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان ترسناک!!!!!بیا ضرر نمیکنی به خدا 7

#1
حدودا دو هفته پیش بود که من ساعت ۱ نصف شب برای هوا خوری تنهایی رفتم پارک . هم چنین دوستم علی رو تو پارک دیدم و با هم رفتیم گوشه های پارک تا قدم بزنیم . ناگهان من صدای خش و خش بوته ای رو شنیدم . برگشتم نگاه کنم دیدم چیزی نیست . کمی شک کردم . بعد که داشتیم با هم حرف می زدیم یواشکی دقت کردم دیدم یک شخص با قد حدود ۳۴/۱ داره قایم میشه . اول به روی خودم نیاوردم ولی بعد دیدم داره به ما نزدیک میشه یه دقعه دیدم مادرش اومد و اونو پرت کر اون طرف . فریاد زدم علی جن جن . بدو بریم . فرداش که اومدیم چیزی ندیدیم اما من مطمئن بودم که اون جن بود . بعضی از جن ها بی ازارند و در عین داشتن ظاهری زشت باطنی ارام دارند و از انسان ها می ترسند و در بعضی موارد نیز با انسان ها دوست هستند . ان جنی که من دیدم بی ازار بود ولی ظاهری ترسناک داشت . او دو گوش بلند داشت و دارای ثم به جای پا بود و هنگامی که در چشمانش خیره شدم از چشمانش اتش می بارید ای کاش از او عکس می گرفتم و واستون به نمایش می ذاشتم .

پایان

لطفا این سپاس و نظر را بدید
اگه بازم خواستید بگید
پاسخ
 سپاس شده توسط امیرحسین خفن(قبلیم بابا) ، کبرا(دشمن افعی خخخخ)
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان ترسناک!!!!!بیا ضرر نمیکنی به خدا 7 - ( DEYABLO ) - 12-02-2014، 15:53

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان