11-02-2014، 11:49
توی بیمارستان، یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم
… پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم
**********
یکـــــــی از فــــــــانتزیهای من گـــــــــــم شده کســــــی نمیدونه کجــــاست؟ میخــــــام تو گردو غبار محوش کنم!؟!؟!؟
**********
یکی از فانتزیام اینه که فوتبالیست شم ، رباط صلیبیم پاره شه !
خیلی با کلاسه لامصب !
**********
یکی از فانتیزهام اینه که بازی های گوشی اپلمو به دهه هشتادی ها نشون بدم بعد بیان التماس کنن که بده ما بازی کنیم.منم بگم نه گوشیرو خراب میکنید ))
**********
يکي از فانتزيام اينه که يه روز به موقعييتي برسم که جنیفر لوپزو با باباش ببينم،به باباش بگم دختر شماست؟
باباي جنیفر هم ملتمسانه منو نگا کنه بگه کنيز شماست …
اصن اشک تو چشام جمع شدا )
**********
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ که ﺑﺎ مخاطب خاصم دعوا ﮐﻨﻢ
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯش ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭمو ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺰﻧﻪ ﻟﻬﻢ ﮐﻨﻪ
ﺑﻌﺪ مخاطب خاصم ﺑﺒﯿﻨﻪ و “ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ” ﺑﺎ کفش ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﮕﻪ آه ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ! ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺰﺍﺭﯼ …
ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮﻩ و بعدش ﺩﻭﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻨﻢ و ﺑﻤﯿﺮﻡ …
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ !!!
ﯾﻪ ﺩﺳﻤﺎﻝ ﺑﺪﯾﻦ ﺍﺷﮑﻢ ﺩﺭﺍﻭﻣﺪ
**********
یکی دیگه از فانتزیامم اینه که وقتی بهم خوراکی تعارف کردن، بگم؛” مـرســی…الان مــیــل نــدارم…”
لامصب این جمله، خیلی باکلاسه خیلی!!
نمیدونم چه حکمتیه که من همیشه و همه جا میل دارم…!اونم چه مـــیـــلـــی!! ))))
**********
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺟﺪﯼ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﮕﻢ ﻟﻄﻔﺎ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻧﺮﻭ ﺩﮐﺘﺮ
ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻢ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﻄﺒﺶ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﺸﻢ ﻭ ﺑﮕﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ؟
**********
یکی دیگه از فانتزیام اینه که ای کاش یه ماشین داشتم ،
دارم با ماشین میرم
یهو یه دختر پسر دست تو دست هم می بینم
می زنم رو ترمز ، سرمو از شیشه میارم بیرون رو به دختره می گم :
خیلی پستی! دیگه حق نداری به من زنگ بزنی و اس بدی! ک ث ا ف ت
بعد تخته گاز بگیرم برم!!! …
**********
یکی از فانتزیام اینه که اونقدر پول داشته باشم که بتونم مادرم رو بفرستم مکه….بدون اینکه نگران هزینش باشیم
**********
یکی از فانتزیام اینه چندسال دیگه تو اوجِ فانتزی گفتن فانتزی رو ببوسم بذارم کنار عرصه رو واسه جوونترا باز بذارم برم یه گوشه بشینم فقط فانتزیها رو نقد و بررسی کنم نقاط ضعف و قوتشون رو بهشون گوش زد کنم… طرفدارها هم لقب استاد بزرگ فانتزی رو بهم بدن بعد بیان بغلم کننو بندازنم بالا همین که انداختن بالا برم تو افق دیگه بر نگردم…!
**********
ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﯼ ﺍﺻﻠﯿﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﺳﺮﻣﺎﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺳﺎﺩﻩ
ﺑﺮﻡ ﺩﮐﺘﺮ ﯾﻬﻮ ﺑﮕﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻻﻋﻼﺝ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻓﻘﻂ ۱ ﺳﺎﻝ
ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ ! ﻣﻨﻢ ۱۱ﻣﺎﻩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﺗﻮ ﺳﯿﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﯾﺎ ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﺎﻡ
ﺍﺫﯾﺘﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﺭﻭ ﻓﺎﺵ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﯿﺮﺕ
ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﺸﻮﻥ ﺑﻨﺪ ﺑﯿﺎﺩ … ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ
ﺣﯿﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﻖ ﺗﺮﮎ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻮﺭ
ﻣﺤﻮ ﺑﺸﻢ ﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﻬﻢ ﻧﺮﺳﻦ
ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﯼ ﻋﻤﺮﺷﻮﻧﻮ ﺗﻮ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﻏﻢ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺬﺍﺏ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻦ ﮐﺼـﺎﻓـﻄــﺎ !!!
ﺍﺧﯿﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﮐﺎﻣﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ :
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ۱ﺳﺎﻝ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﻮﻧﻢ ﻭ
ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﻫﻮﯾﺘﻤﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﻪ
ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﻭﻣﺪﻩ ؛ ﺑﻌﺪ ﻋﺬﺍﺏ
ﻭﺟﺪﺍﻧﺸﻮﻧﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺣﺎﻝ ﮐﻨﻢ !
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم
… پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم
**********
یکـــــــی از فــــــــانتزیهای من گـــــــــــم شده کســــــی نمیدونه کجــــاست؟ میخــــــام تو گردو غبار محوش کنم!؟!؟!؟
**********
یکی از فانتزیام اینه که فوتبالیست شم ، رباط صلیبیم پاره شه !
خیلی با کلاسه لامصب !
**********
یکی از فانتیزهام اینه که بازی های گوشی اپلمو به دهه هشتادی ها نشون بدم بعد بیان التماس کنن که بده ما بازی کنیم.منم بگم نه گوشیرو خراب میکنید ))
**********
يکي از فانتزيام اينه که يه روز به موقعييتي برسم که جنیفر لوپزو با باباش ببينم،به باباش بگم دختر شماست؟
باباي جنیفر هم ملتمسانه منو نگا کنه بگه کنيز شماست …
اصن اشک تو چشام جمع شدا )
**********
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ که ﺑﺎ مخاطب خاصم دعوا ﮐﻨﻢ
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯش ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭمو ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺰﻧﻪ ﻟﻬﻢ ﮐﻨﻪ
ﺑﻌﺪ مخاطب خاصم ﺑﺒﯿﻨﻪ و “ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ” ﺑﺎ کفش ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﮕﻪ آه ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ! ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺰﺍﺭﯼ …
ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮﻩ و بعدش ﺩﻭﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻨﻢ و ﺑﻤﯿﺮﻡ …
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ !!!
ﯾﻪ ﺩﺳﻤﺎﻝ ﺑﺪﯾﻦ ﺍﺷﮑﻢ ﺩﺭﺍﻭﻣﺪ
**********
یکی دیگه از فانتزیامم اینه که وقتی بهم خوراکی تعارف کردن، بگم؛” مـرســی…الان مــیــل نــدارم…”
لامصب این جمله، خیلی باکلاسه خیلی!!
نمیدونم چه حکمتیه که من همیشه و همه جا میل دارم…!اونم چه مـــیـــلـــی!! ))))
**********
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺟﺪﯼ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﮕﻢ ﻟﻄﻔﺎ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻧﺮﻭ ﺩﮐﺘﺮ
ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻢ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﻄﺒﺶ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﺸﻢ ﻭ ﺑﮕﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ؟
**********
یکی دیگه از فانتزیام اینه که ای کاش یه ماشین داشتم ،
دارم با ماشین میرم
یهو یه دختر پسر دست تو دست هم می بینم
می زنم رو ترمز ، سرمو از شیشه میارم بیرون رو به دختره می گم :
خیلی پستی! دیگه حق نداری به من زنگ بزنی و اس بدی! ک ث ا ف ت
بعد تخته گاز بگیرم برم!!! …
**********
یکی از فانتزیام اینه که اونقدر پول داشته باشم که بتونم مادرم رو بفرستم مکه….بدون اینکه نگران هزینش باشیم
**********
یکی از فانتزیام اینه چندسال دیگه تو اوجِ فانتزی گفتن فانتزی رو ببوسم بذارم کنار عرصه رو واسه جوونترا باز بذارم برم یه گوشه بشینم فقط فانتزیها رو نقد و بررسی کنم نقاط ضعف و قوتشون رو بهشون گوش زد کنم… طرفدارها هم لقب استاد بزرگ فانتزی رو بهم بدن بعد بیان بغلم کننو بندازنم بالا همین که انداختن بالا برم تو افق دیگه بر نگردم…!
**********
ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﯼ ﺍﺻﻠﯿﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﺳﺮﻣﺎﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺳﺎﺩﻩ
ﺑﺮﻡ ﺩﮐﺘﺮ ﯾﻬﻮ ﺑﮕﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻻﻋﻼﺝ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻓﻘﻂ ۱ ﺳﺎﻝ
ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ ! ﻣﻨﻢ ۱۱ﻣﺎﻩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﺗﻮ ﺳﯿﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﯾﺎ ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﺎﻡ
ﺍﺫﯾﺘﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﺭﻭ ﻓﺎﺵ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﯿﺮﺕ
ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﺸﻮﻥ ﺑﻨﺪ ﺑﯿﺎﺩ … ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ
ﺣﯿﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﻖ ﺗﺮﮎ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻮﺭ
ﻣﺤﻮ ﺑﺸﻢ ﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﻬﻢ ﻧﺮﺳﻦ
ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﯼ ﻋﻤﺮﺷﻮﻧﻮ ﺗﻮ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﻏﻢ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺬﺍﺏ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻦ ﮐﺼـﺎﻓـﻄــﺎ !!!
ﺍﺧﯿﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﮐﺎﻣﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ :
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ۱ﺳﺎﻝ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﻮﻧﻢ ﻭ
ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﻫﻮﯾﺘﻤﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﻪ
ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﻭﻣﺪﻩ ؛ ﺑﻌﺪ ﻋﺬﺍﺏ
ﻭﺟﺪﺍﻧﺸﻮﻧﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺣﺎﻝ ﮐﻨﻢ !